نظریه فلسفی

آیا حیوانات می‌توانند فکر کنند؟

آیا حیوانات می‌توانند فکر کنند؟

آیا حیوانات می‌توانند فکر کنند؟

فلسفه‌ورزی با کودکان از مسیرِ گفت‌وگو می‌گذرد!

رابرت فیشر

مترجم: امیرعلی مالکی

[…] سِمکا (ده ساله): اما می‌شه فرض کرد که مقامات و اولیایِ امور هم اشتباه کنن؟ اون‌وقت چی؟
گریشکا (دوازده ساله): مقامات بالاتری هم هستن که اونو مجازات کنن. برای همینه که تزار هست.
سِمکا: ولی اگر تزار اشتباه بکنه کی اونو مجازات خواهد کرد؟
تیشکا (سیزده ساله): کی مجازات می‌کنه؟ کی مجازات می‌کنه؟ ما می‌دونیم…
گیریشکا: خدا اونو مجازات می‌کنه.
سِمکا: پس خدا و فقط خدا باید کسی رو که کار خلاف کرده مجازات کنه. خدا هرگز اشتباه نمی‌کنه.
تیشکا: اما تو می‌دونی که کارا این‌ جوری پیش نمی‌ره!
سِمکا: چراکه نه؟
تیشکا: برای اینکه…. […]۱عقل بچه‌ها | حقوقِ جزا | لئو تالستوی – بنابر انتخاب مترجم

زمانی که با همراهیِ پسربچه‌های شش و نه‌ ساله، درحالِ مطالعۀ داستانی دربارۀ حیوانات بودیم، پرسیدم: «آیا حیوونا می‌تونن فکر کنن؟»
تام پاسخ داد: «آره، اونا میتونن فکر کنن، چون میتونن صحبت کنن.»
من پرسیدم: «اینو از کجا میدونی؟»
تام در جواب گفت: «خب، اگر فکر نمی‌کردن، از دست دشمناشونم نمیتونستن فرار کنن. مثل خوکچۀ هندیِ خودم که بعضی وقتا زیر کمد قایم میشه تا از ما دور بشه. اگر اونا مغز نداشتن می‌مردن.»
جیک در بحث شرکت کرد: «خرگوشا نمیتونن صحبت کنن.»
تام در پاسخ جواب داد: «کی گفته نمیتونن… توی قصه‌های پریون.»
من با ورود به بحث گفتم: «روباه‌ها هم میتونن فکر کنن، چون خرگوشارو شکار میکنن. پس اونا خیلی باهوشن، چون بلدن اینکارو انجام بدن.»
جیک همچنین باور داشت که: «همۀ حیوونا فکر میکنن، اما به‌اندازۀ ما باهوش نیستن.»
من نیز گفتم: «اگر همۀ حیوونا از قدرت فکر کن برخوردار باشن، و اگر خرگوش‌ها هم جزو حیوونا هستن، پس همۀ خرگوشا میتونن فکر کنن.»
جیک پاسخ داد: «من یه خرگوشایی رو میشناسم که نمیتونن فکر کنن.»
از او پرسیدم: «کدوم خرگوشا؟»
«خرگوشای عروسکی»
پس‌از آن در باب تفاوتِ میانِ یک خرگوشِ عروسکی و یک خرگوشِ واقعی شروع به گفت‌وگو کردیم. بچه‌ها به این نتیجه رسیدند که «اسباب‌بازی‌ها مثل ما واقعی نیستن»، زیرا از قدرتِ تفکر بی‌بهره‌اند، و چیزی که ما را از خرگوش‌هایِ واقعی نیز متمایز می‌کند، توانِ انسان برای درکِ چیستیِ سخن و کلامِ خود و آگاهی یافتن از مقصودِ صحبت‌هایش است.
آنچه ما در این داستان موفق به کشفِ آن شده بودیم، چند سؤال جذاب و جالب بود. البته این پرسش‌ها با فراتر رفتن از متنِ داستان، رنگ‌وبویی فلسفی، دربارۀ مفهوم و جایگاه تفکر، به خود گرفته بودند: آیا حیوانات می‌توانند فکر کنند؟ اگر حیوانی نداند که درمورد چه سخن می‌گویند، طبیعتاً موجودِ باهوشی نیست. این بحث تا موضوعاتی چون «چه‌چیزهایی واقعی یا جعلی» و «درست یا نادرست» هستند، پیش رفت. آنچه ما را قادر به انجام چنین عملی ساخت، شکلی از هوش، در قالبِ تفکر انتقادی و خلاق بود که می‌توانیم آن را، خردِ فلسفی بنامیم. اکنون به این نکته علم داریم که چنین شکلی از هوش ذکاوت را می‌توانِ با همراهی کودکان شش‌ سال به بالا، ازطریق گفت‌وگوی فلسفی، پرورش و رشد داد.

 

پرسش‌وپاسخِ فلسفی

ارسطو باور دارد که: «تمامیِ مردم، ذاتاً میلِ به دانستن دارند» و هر شخصی که وقتِ خود را با کودکانِ خردسال می‌گذراند، شک ندارد که روشِ آن‌ها برای دستیابی به دانش، سؤال پرسیدن است. برخی از این پرسش‌ها، چون «چرا آسمون روی سرمون سقوط نمیکنه؟»، «چرا گاوا علف میخورن؟» و «گربه‌ها چندسال عمر میکنن؟» از آنچه در روزمرگی می‌بینند و می‌شنوند نئشت گرفته است. سؤالات دیگر آن‌ها، در بیشترِ اوقات، دربارۀ تفکرات و شناختِ ما از جهانِ پیرامون خویش هستند، یعنی درموردِ آنچه به آن باور داریم و پیوسته فکر می‌کنیم: «چرا مردم به هم بدی میکنن؟»، «آیا خدا وجود داره؟» یا «عشق چیه؟» کودکان پرسش‌هایِ خود را به نسبتِ شیوۀ زندگی و درکِ انسان از این معقوله، تنظیم می‌کنند. مطمئناً این سؤالات علمی نیستند، بلکه جلوه‌ای فلسفی دارند. وقتی جِنیِ چهارساله از من پرسید: «عشق یعنی چی؟» در متنِ پرسشِ خود به‌دنبال مفهوم یا ایده‌ای فلسفی از جایگاه عشق می‌گشت. همچنین، زمانی که کارلِ شش‌ساله سؤال کرد: «چرا خدا اجازه داد بابابزرگ بمیره؟» پیش‌فرضی فلسفی در ذهنِ او نسبت به معقولۀ مرگ مشغول به اندیشه‌ورزی بود. نظامِ آموزشی می‌تواند با استفاده از کتبِ خود، برای بسیاری از این پرسش‌ها پاسخی ارائه دهد، اما این فلسفیدن‌ها معمولاً، لحظات سخت و نفس‌گیری را برای مدرس تجربه‌پذیر می‌سازند. برای مثال «آیا دزدی کردن خوبه؟» یا «آیا خدا وجود داره؟» از آن دست پرسش‌هایی هستند که باید با تکیه بر دانشِ خود برای آن‌ها پاسخی دست‌وپا کنید. فلسفه نه بر چیزهایِ موجود در هستی، بلکه بر افکارِ ما در باب جهانِ اطراف خویش، استوار است. ازآنجایی‌که کودکان از دانشِ اندکی برخوردارند، به‌شیوه‌ای کاملاً ذاتی، برای شناختِ امورِ مختلف دست به کنکجاوی و جست‌وجو می‌زنند، و می‌توان این قوه را ازطریقِ آگاه‌سازیِ والدین و معلم‌ها توسعه و پرورش داد.
در اغلبِ اوقات ما «فیلسوف» نیستیم. مسئله‌ای که معمولاً ما را نگران می‌کند این است که «در آینده چه خواهد شد؟». راحت‌ترین راه برای بزرگسالان نیز سوقِ دادنِ کودکان به این سمت و عجول ساختنِ آنان نسبت به درکِ اتفاقات پیشِ‌رو است. یک‌بار کودکی از مادرِ خود پرسید: «دنیا تا کی ادامه داره؟» و مادر در پاسخ گفت: «نمیدونم عزیزم، زودتر باید حاضر شیم، ما همین الانم برای بیرون رفتن کلی لفت دادیم.» اتفاقاتی از این قبیل فراوانند، برای مثال یک‌بار در سوپرمارکت شنیدم که والدی به فرزند خود گفت: «الان وقت سؤالای هوشمندانه نیست، باید خرید کنیم.» فلسفه زمانی شروع به شدن می‌کند که «چرا»ها در زبانِ ما سرازیر می‌شوند. بااین‌اوصاف، زمانی که کودکان به «کنجکاو بودن» تشویق می‌شوند، شروع به طرحِ پرسش‌هایی می‌کنند که برای قرن‌های متمادی فلاسفه را غرقِ در حیرت ساخته‌اند. درست به‌مانند کودکِ پنج‌ساله‌ای که می‌پرسد: «وقتی بمیریم کجا میریم؟»
یک پرسشِ فلسفی حقایق و عجایب را چون روز، روشن می‌کند. وقتی کودکی می‌پرسد: «مامان بزرگ الان که مرده کجائه؟» با وجودِ پاسخ‌هایی فراوان، چه جوابی برای او خواهید داشت؟ یکی از شیوه‌ها می‌تواند وابسته بر یافته‌های علمی باشد، برای مثال توضیح دهیم که پس از مرگ بدن مادربزرگ چه سرنوشتی خواهد داشت. اما این امکان وجود دارد که چنین سؤالی به مفهومی فراتر از تجزیۀ بدن اختصاص یافته باشد و به هر آن‌چیزی که «مادر بزرگ» در وجودِ خود در طولِ هستی‌اش جای داده بود، اشاره کند. مانند بسیاری از پرسش‌وپاسخ‌ها، می‌توان آن را به روش‌های متفاوتی به بحث گذاشت، و با حرکت در برخی از مسیرها، پاسخ دادن به «فردیت چیست؟» و یا «چه اتفاقی برای یک فرد وقتی می‌میرد می‌افتد؟» رنگ‌وبویی فلسفی به خود می‌گیرد. دقیقاً چون کودکِ هفت‌ساله‌ای که سعی داشت با کنار آمدن دربارۀ این موضوع، چنین بگوید: «شاید الان اینجا پیش ما توی این دنیا نباشه، اما تو قلب ما زندگی میکنه».
چیزی که یک کودک از آن به‌مقدار زیادی برخوردار نیست «تجربه» است، نه ظرفیت «فکر کردن» و «گفت‌وگو» در باب چیزها. بااین‌حال، کودکان نیازمند تجاربی عمیق نیستند تا بتوانند درمورد برخی از مسائلِ مهم زندگی، بحث کنند: «چی حقیقت داره؟»، «چی واقعیه؟»، «چی درسته؟»، «چی زیبائه؟»، «عجایب و رمزورازِ این دنیا چیه؟» و غیره، تمامی آن پرسش‌هایی هستند که ذهن‌های خلاق و اندیشمند را از زمانِ یونان باستان تا به امروز مشغول به خود کرده‌اند.

 

راه‌ورسمِ تفکر فلسفی

بچه‌ها ذهنی انعطاف‌پذیر همچون یک خمیر را با خود به این دنیا می‌آورند که می‌تواند در تمامیِ جهات کشیده و ورز داده شود. آن‌ها این این توانایی را دارند که در حین طرح پرسش‌های روزمره‌ای چون «غذام کو؟»، سؤالات عمیق و چالش‌برانگیزی را به‌مانند «چرا مردم می‌میرن؟»، «چرا جوجه‌های تخم میذارن؟» و «چطور یک بلوط روی درخت قرار می‌گیره؟ اما روحیۀ پرسش‌گریِ کودکان ممکن است به‌مرورِ زمان و پژمرده شود و با بالاتر رفتنِ سن‌ سؤالات کم‌تری بپرسند. این رویداد ممکن است تا حدودی به ساختارِ مدارس و خانواده بستگی داشته باشد. کودکی یک‌بار به من گفت: «من مدرسرو دوست دارم، چون مجبور نیستم توش خودم درمورد همه‌‍چی فکر کنم. اونا خودشون به ما میگن باید چیکار بکنیم.» همچنین وقتی از او دربارۀ وضع خانه پرسیدم، او گفت: «خب، مامان اونجا کارِ «فکر کردنو» انجام میده.» اما مرگِ کنجکاوی چاره‌ناپذیر نیست.
زنده ‌و پویا نگه داشتنِ روحیۀ پرسش‌گریِ فرزندانمان می‌تواند یکی از کلیدهای موفقیت در یادیگری باشد. وقتی از ایزیدور رابی، فیزیک‌دانِ برندۀ جایزۀ نوبل، چرایی موفقیتش را پرسیدند، او حکایت کرد در دوران کودکی، زمانی که از مدرسه به خانه بازمی‌گشته، مادرش از او نمی‌خواست تا بگوید: «امروز در مدرسه چه یاد گرفته» بلکه از رابی می‌پرسید: «امروز چه سؤالایی پرسیدی؟» در پنجاه‌سالِ گذشته تحقیقاتِ فراوانی در باب ایدۀ فلسفه‌ورزی با کودکان پدیدار شده است که شواهدِ بسیاری از مزایایِ آن در جهتِ استفادۀ هرچه بهترِ استدلال کلامی، مهارت‌های زبانی، رشدِ عزت نفس و پیشرفت در فعالیت‌های کلاسی، حکایت می‌کنند. بحث‌های فلسفی می‌توانند در بلوغِ فکریِ کودکان نقشِ بسیار بنیادینی را بازی کنند و به آن‌ها مهارت‌ و اعتمادبه‌نفس لازم برای تبدیل شدن به شهروندانی فعال، متفکر و مؤثر را ببخشند.
صلاح نیست که کودکان را مجبور به فلسفیدن کنیم، اما می‌توانیم با فراهم آوردن شرایطی مناسب در خانه و مدرسه، قوۀ پرسش‌گری، درست فکر کردن و توانِ گفت‌وگو را در هستیِ آنان بگنجانیم. حال باید چگونه این فضایِ مناسب را پدید بیاوریم؟ در ادامه سه‌راه مناسب و خوب برای درگیر کردنِ کودکان با بحث‌های فلسفی ارائه می‌شود:
تفکروزی ازطریق مطالعۀ داستان‌ها، اندیشیدن دربارۀ هستی و جهانِ روزمره و تفکر در باب باورهای مذهبی و معنوی.

 

با داستان فلسفیدن

وقتی از آنایِ یازده‌ساله پرسیده شد که داستان فلسفی چیست، او گفت: «داستانی با معنیِ پنهان».
داستان‌ها تنها می‌توانند محرک و فرصت لازم برای شروع یک گفت‌وگویِ فلسفی را فراهم کنند. به‌عنوان مثال، یکی از والدین پس از مطالعۀ کتابی برای دو فرزند خود، دربارۀ یک رباتِ سخن‌گو، پرسید: «آیا یک ربات می‌تونه درست مثل یک انسان باشه؟» در این بحث، بچه‌ها نه‌تنها درمورد داستان با همراهیِ والد خود به‌صحبت نشستند، بلکه به مسائل فلسفی‌ای مربوط به چیستی «انسان بودن»، مشغول گشتند: ربات چیست؟ آیا ربات می‌تواند شخصیت داشته باشد؟ آدم‌ها و ربات‌ها از چه نظر متفاوت هستند؟ آیا بایکدگیر یکسانند؟ انسان چه فعالیتی را می‌تواند عملی کند، درحالی‌که یک ربات از انجامِ آن ناتوان است؟ چه کارهایی وجود دارد که یک ربات می‌تواند انجام دهد، اما شما نه؟ پرسش‌های مذکور تمامیِ آن مفاهیمی را در بر می‌گیرند که هر کودکی می‌تواند با آن‌ها درگیر شود، اگر والدین و یا معلمی علاقه‌مند به تسهیل بحث‌های فلسفی، داشته باشند.
داستان‌های پریان، افسانه‌های فولکلور و داستان‌های سنتی۲Traditional Stories، واژگان فراوانی را برای فکر کردن در زبان ما می‌گنجانند. برای مثال، داستانِ «لباس جدید پادشاه»۳The Emperor’s New Clothesاثر هانس کریستین آندرسن۴Hans Christian Andersen | زادۀ ۱۸۰۵ – درگذشتۀ ۱۸۷۵ | نویسندۀ سرشناسِ دانمارکی، می‌تواند به پرسش‌هایی چون: «چرا پادشاه لباس نو می‌خواست؟»، «خواستن چه معنایی میده؟» و «آیا بین «خواستن» و «نیاز داشتن» تفاوتی وجود داره؟» دامن بزند. راهنماییِ کودکان برای تمایز قائل شدن میان مفاهیم مشابه و مفاهیمی که آن‌ها را به‌راحتی گیج می‌کند (گاهاً البته این احساس گیجی و سردرگمی نیاز است و تعمداً در بسیاری مفاهیم گنجاده می‌شود)، تفکر فلسفی و توان استدلال‌ورزیِ کلامی آن‌ها را توسعه می‌بخشد.
افسانه‌ها و حکایاتِ اخلاقی، به‌مانند نوشته‌هایی که به ازوپ۵Aesop | به‌یونانی: Αἴσωπος – تلفظ: آیسوپوس | ازوپ یا ایزوپ نویسندۀ باستانیِ قصه و بسیاری از افسانه‌هایِ یونانی بود.نسبت داده می‌شوند، قرن‌ها به‌عنوان داستان‌هایی آموزنده برای کودکان، خوانده می‌شدند. تمامی افسانه‌هایِ خوب و متناسب با احوال کودکان، حاویِ مسائل فلسفی‌ای هستند که با فراتر رفتن از نکات اولیۀ داستان، درمورد معضلات زندگیِ حقیقی شروع به‌ صحبت می‌کنند. برای نمونه، داستانِ «چوپان دروغ‌گو» از ازوپ، دربارۀ پسری است که به دروغ، برای سرگرمی، گاهاً فریاد می‌زند که گرگ به گله‌اش هجوم آورده. این داستان با کاوشِ در متن خود به مسائلی چون چیستیِ حقیقت، چیستی دروغ، مفهوم حقه و دروغ می‌پردازد. برخی از سؤالاتی که می‌توان برای گفت‌وگو دربارۀ چوپان دروغ‌گو استفاده کرد، عبارتند از:
«چوپان دروغ گفت؟ دروغ چیه؟ آیا باید حقیقتو می‌گفت؟ حقیقت چیه؟ چرا چوپان با مردم دهکده شوخی می‌کرد؟ تقصیر کی بود که گرگ گوسفندارو خورد؟ آیا روستاییا باید دوباره به چوپان اعتماد کنن؟ اعتماد کردن یعنی چی؟ به نظر شما این یک داستان واقعیه؟ چرا، و چرا نه؟»
یکی از فلسفی‌ترین داستان‌هایی که برای کودکان نوشته شده، «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب»۶۱۸۶۵ | Alice’s Adventures in Wonderland، نوشتۀ لوئیس کارول۷Lewis Carroll | زادۀ ۱۸۳۲ – درگذشتۀ ۱۸۹۵ | استادِ ریاضی و نویسندۀ انگلیسی، است. متنی مملو از ماجراهای عجیب، شخصیت‌هایی اسرارآمیز، همراه با چیزهای شگفتِ فراوانی که از ماجراهای جالب و گیج‌کننده‌ای حکایت می‌کنند. همچنین می‌توان از «دنیای سوفی»۸۱۹۹۱ | Sophie’s Worldاثرِ یوستَین گُردر۹Jostein Gaarder | زادۀ ۱۹۵۲ | نویسنده و معلمِ فلسفۀ اهل نروژ، به‌عنوان یک کتاب خوبِ دیگر برای فلسفیدن با کودکان، نام برد. اثری پرفروش در سراسرِ جهان که برای نخستین‌بار در ۱۹۹۵ منتشر شد. این کتاب دربارۀ سوفی، نوجوان چهارده‌ساله‌ای است که با بنیادین‌ترین معماهایی که تمامی فلاسفه را برای قرون فراوانی به خود درگیر کرده، مواجه می‌شود، به‌مانند: «از کجا آمده‌ام؟» و «آمدنم بهر چه بود؟» این اثر تلاش می‌کند تا با ارائۀ پاسخ‌هایی ویژه، که فلاسفه همچنان نیز درگیر تفکر دربارۀ آنان هستند، ایده‌ها و جاذبه‌ای فلسفی برای کودکان و نوجوانان ایجاد کند. امثال این کتب برای هر فرزند یا والدی، می‌تواند اندیشه‌های فراوانی را به حرکت در آورد.
وقتی با استفاده از داستان‌ها، زمینِ بازی را برای رفت‌وآمدِ گفت‌وگوهای فلسفی آماده می‌کنم، معمولاً یا کامل آن را مطالعه می‌کنم و یا بخشی از داستان را می‌خوانم و سپس می‌پرسم: «آیا چیزی عجیب، جالب یا گیج‌کننده در داستان وجود داره؟» پس از این مرحله، تمامیِ سؤالات آن‌ها را می‌شنوم و یکی از آنان را به‌عنوان کانونِ بحث، برمی‌گزینم. من نیز البته به پرسش‌هایی که در ذهن خودم نیز وجود دارد می‌اندیشم، چراکه این فعالیت برای تمامیِ اهل کلاس مشترک است.
نمونه‌هایی مناسب از داستان‌هایی مختلف برای استفاده در گفت‌وگوهای فلسفی با کودکان را می‌توانید در کتابِ «Stories for Thinking»، نوشتۀ اینجانب، پیدا کنید.۱۰منتشر شده در سال ۱۹۹۶

 

اندیشه‌ورزی دربارۀ هستی

اگر قصد داریم تا کودکان ما نسبت به آنچه می‌اندیشند و انجام می‌دهند احساسِ مسئولیت داشته باشند، باید در وجودِ آن‌ها بذر علاقه به هستی و جهانِ روزمره را بکاریم. والد بایست با همراهیِ فرزندان خود در پرورش این احساس، در جهتِ تفکرورزی نسبت به مسائل خانوادگی، اخبارِ محلی و همچنین امورِ ملی و بین‌المللی کوشا باشد. ما هر روزه با چالش‌هایی درمورد اینکه چه کاری انجام دهیم، چه بگوییم و چگونه فکر کنیم، روبرو هستیم. در متنِ روابط انسانی، همواره مسائلِ فراوانی خود را در جامه‌ای فلسفی پوشانده‌اند که پرسش‌های بسیار و پیوسته‌ای را در باب جیستی رفتارِ درست و نادرست مطرح می‌سازند. زندگی در اجتماع همواره با خود مشکلات و کشمکش‌های فراوانی را به همراه دارد که همۀ ما دیر یا زود با آنان روبرو می‌گردیم. همانطور که پُلِ هشت‌ساله باور دارد: «هرکدوم از ما تویِ یک نوع نمایشِ صابونی۱۱مجموعۀ احساسی – Soap Operaزندگی می‌کنیم. دنیایِ روزمره برای او به نظر می‌رسد چندان سرگرم کننده نبوده است. بااین‌حال، او می‌دانست که خانواده‌اش با مشکلاتی روبرو هستند و اتفاقات غیرقابل ‌پیش‌بینی امان آن‌ها را بریده، به‌خصوص زمانی که دریافت خواهرِ بزرگ‌ترش، اخیراً در زندگی و روابط شخصیِ خود، با چالش‌هایی دست‌وپنجه نرم می‌کند. توصیف و مرزبندی میان درست و نادرست برای کودکانِ خردسال واجب و الزامی است، اما باید همواره به آنان کمک کرد تا در مسیرِ هضم چنین مسائلی، به جست‌وجویِ دلایلی اخلاقی برای اهداف خود رهسپار شوند. اگر کودکان بتوانند هرچه بیشتر در متنِ گفت‌وگو دربارۀ درست یا غلط بودن چیزها زیست کنند و فرصتی برای اندیشه‌ورزی در باب انتخاب‌ها و عواقب آنان داشته باشند، در مواجهه با مشکلاتِ زندگی، از آمادگی بیشتری برخوردار خواهند شد. همانطور که کریستیِ ده‌ساله می‌گوید: «اینجور چیزا به آدم کمک میکنه تا قبل از اینکه اتفاقی بیفته، خوب یا بد بودنِ اونو در ذهنتون بررسی کنید.»
روزنامه‌ها و اخبارِ تلوزیون، هرروزه از اتفاقات و داستان‌هایی صحبت می‌کنند که در باطنِ خود موضوعاتِ پیچیدۀ فلسفی‌ای را برای اندیشه‌ورزی و گفت‌وگو، گنجانده‌اند. در برخورد با این رویدادهایِ روزمره، سؤالاتی که توسط کودکانِ خردسال به مرحلۀ پرسش نائل می‌شوند، چنین‌اند:
«آیا کشتن مردم درسته؟ چرا باید ما زباله‌های بقیرو جمع‌آوری کنیم؟ چرا نمیتونم کاری که دوست‌دارمو انجام بدم؟ بابانوئل واقعیه؟ خوردن حیوانات کار درستیه؟ چرا تقلب کردن بده؟»

 

فلسفیدن در جهانِ فرامرئی۱۲Thinking Beyond The Visible World

در فلسفه‌ورزی با کودکان، امکان گفت‌وگو و اندیشیدن دربارۀ معماهای گیج‌کننده و جهانِ فرامرئی نیز وجود دارد. یکی از قدرت‌ها و توانایی‌هایی کودک «بودن» از تصور کردنِ جهانی مافوقِ روزمرگی، چه می‌خواهد حقیقتاً وجود داشته باشد و چه نه، اما متاسفانه دیدگان ما بزرگ‌سالان خریدار آن نیستند، متشکل شده است. آن‌ها پیوسته دربارۀ داستان‌هایِ جادویی و اسرارآمیز، هیولاها و موجودات اساطیری، می‌اندیشند. کودکان با جدیت و تمرکز در اتاقِ فکر خود، تاریکی شب و موجوداتی که در آن پنهان شده‌اند و آدم فضایی‌هایی که احتمالاً بسیار فراتر از سقفِ زیرِ سر ما «هستند» را، تصور می‌کنند. در این میان، آن‌ها در طولِ روز از قهرمانی می‌شنوند که مدت‌هاست مرده‌اند و از چیزهایی گوش‌هایشان پُر می‌گردد که در کشورهایی که هرگز آنان را ندیده‌اند، و درک این فلاسفۀ نوپا از این سرزمین‌ها در صفحۀ تلوزیون محبوس شده، رخ می‌دهد. بااین‌اوصاف، برخی از مسائلی که با آن در کودکیِ خود برخورد می‌کنند درست است و بدون شک تعدادی دیگر خیالی. جایِ تعجب نیست که کودکان درمورد اینکه واقعیت کجا به پایان می‌‍رسد و توهم شروع به خودنمایی می‌کند، گیج و سردرگم می‌شوند. ما باید به آن‌ها کمک کنیم تا با جداسازیِ واقعیت از خیال و حق از وهم، به قول یکی از معلم‌ها، موتورِ «توسعۀ آشکارسازیِ چرت‌وپرت»ها را درست در دست یکدیگر به‌حرکت بیندازیم.
باورها و روایات دینی، منبعی غنی از مضامین بحث‌برانگیزی را برای فلسفیدن و گفت‌وگو فراهم می‌کنند. هدفِ فلسفه‌ورزی با کودکان نیز، در اصلِ رشدِ توان پرسش‌گری و ترغیب معلم‌ها و یا والدین به گفت‌وگو و صحبت دربارۀ سؤالات و تولیدِ معنا در طولِ مسیرِ دیالکتیک با این فلاسفۀ بدوی را در بر می‌گیرد. نمونه‌هایی از پرسش‌هایِ دینی که کودکان در جریانِ فلسفه‌ورزی از من پرسیدند عبارتند از:

«آیا خدا وجود داره؟ چه کسی خدارو آفریده؟ خدا چند سالشه؟ خدا کجا زندگی میکنه؟ خدا در طول روز چه کارایی انجام میده؟ چرا خدا به مردم اجازه میده کارای بد انجام بدن؟ چرا وقتی از خدا خواستم توی پیدا کردن اسباب‌بازیم بهم کمک کنه هیچ کاری نکرد؟ «ازلی و جاودان بودن» چه معنایی میده؟ آیا روح‌القدس وجود داره؟ آیا همۀ ادیان باورای درستی دارن؟ «شیطان» یعنی چی؟ اگر خدا به مردم زندگی میده، پس چرا بعدش جونشونو ازشون می‌گیره؟ وقتی بمیری، تبدیل به روح میشی؟ چرا بعضیا خیلی خوش‌شانسن؟»

وقتی با یک پرسش‌ این‌چنینی روبرو می‌شوید، هیچ مشکلی ندارد که بپذیرید و بیان کنید که پاسخِ دقیق آن را نمی‌دانید، زیرا هیچ‌کس از جوابِ قطعیِ آن اطلاعی ندارد. البته، خوب است که دیدگاه خودتان را با کودکان به اشتراک بگذارید. ما با انجام این کار، ارزش توضیح دادن و جرئت بیان نظر را به آن‌ها نشان می‌دهیم. اما در یک بحثِ فلسفی باید به کودکان بیاموزیم که دیدگاه‌هایِ یکدیگر را با دقت گوش دهند و یاد بگیرند که هر شخصی حق دارد در وقتِ خودش، دربارۀ چیزی که فکر می‌کند، صحبت کند. همانطور که جیمی شش‌ساله باور دارد: «ما باید به دیگران گوش کنیم، چون بعضی وقتا اونا ایده‌های خوبی دارن.»
بهترینِ سؤالات، پرسش‌هایی هستند که کودکان با آن‌ها روبرو می‌شوند. گفت‌وگو دربارۀ آنچه در ذهن آن‌ها یک علامتِ سؤال بزرگ کاشته، خوب و مفید است، زیرا این نشانه‌ها چیزهایی هستند که علایقِ فرزند شما از آن تغذیه می‌کنند. بااین‌وجود گاهی اوقات این شما هستید که باید به آن‌ها ابزاری برای اندیشه‌ورزی ببخشید. در ادامه، چند سؤال که به نظر اینجانب، در طول سال‌ها، برای شروع فلسفه‌ورزی با کودکان مناسب بوده است را، ارائه می‌کنم:

«چطور متوجه میشید که همین حالا رویا نمی‌بینید و خواب نیستید؟ ما به چه مشکلی میفهمیم که یک چیزی درسته یا نه؟ آیا یک سیب میتونه مثل یک انسان زنده باشه و بعدشم بمیره؟ آیا خوردنِ گوشتِ حیوانات درسته؟ تفاوت بین تظاهر کردن و دروغ گفتن توی چیه؟ چه فرقی بین یک انسان و یک ربات هست؟ آیا بین ذهن و مغزمون تفاوتی وجود داره؟ آیا حیوانات میتونن فر کنن؟ آیا دروغ گفتن هیچ‌وقت درست نیست؟ با ارزش‌ترین چیزی که توی زندگی دارید چیه؟ چه‌چیزی اونارو برای شما با ارزش میکنه؟»

جهان مملو از اندیشه، دلبستگی و چیزهایی است که اهمیت دارند. ما می‌توانیم ازطریقِ گفت‌وگو کردن با کودکان، کنکجاویِ خود نسبت به جهان را باری دگر کشف کنیم. آیا در ذهن خود پرسش‌هایی دارید که هنوزِ جواب آن‌ها را نمی‌دانید؟ آیا همچنان سؤالی دارید که از پرسیدن آن می‌هراسید؟ بیاید تلاش کنیم تا جایی که امکان دارد فرزندان ما چنین چیزهایی را تجربه نکنند. برای دستیابی به این هدف، یک کودک به خانه و مدرسه‌ای نیاز دارد که در آن بتواند ایده‌هایِ بحث‌برانگیزِ خود را بیان کند، به‌راحتی سؤال بپرسد و دربارۀ آن‌ها گفت‌وگو کند، جایی که همگی نسبت به آنچه می‌اندیشند و احساس می‌کنند، علاقه‌مندند، مکانی که همه دوست‌دارند در آن به چالش کشیده شوند و بپرسند و بگویند «چرا». در چنین موقعیتی، اگر دلایل خوبی یافت شوند، بسیاری ممکن است در مسیر این پرسش‌گری و گفت‌وگو دیدگاه‌های پیشین خود را تغییر دهند. حال شما، مشغولِ «فلسفه‌بازی»۱۳اصطلاح مورد نظرِ مترجمهستید. همانطور که بِث ده‌ساله اشاره کرد، فلسفه در زمانی روی می‌دهد که: «مردم به شما اجازه بدن هرچی تو ذهنتون هست رو بیرون بریزد و با هم به اشتراک بذارید.»

در بابِ تصویر اصلی:

آلیس در سرزمین عجایب۱۴۱۸۷۹ | Alice in wonderland – اثرِ جورج دانلوپ لزلی۱۵George Dunlop Leslie | زادۀ ۱۸۳۵ – درگذشتۀ ۱۹۲۱ | نقاشِ بریتانیایی

عنوانِ اصلی متن:

?Can Animals Think

دربارۀ نویسنده:

رابرت فیشر۱۶Robert Fisherاستاد فلسفۀ آموزش در دانشگاه «برونل لندن»۱۷Brunel University Londonاست. او بیش از سی کتاب در زمینۀ فلسفۀ آموزش و فلسفه‌ورزی با کودکان و نوجوانان تألیف کرده که از مهم‌ترینِ آنان می‌توان به «Creative Dialogue» اشاره کرد.۱۸منتشر شده در سالِ ۲۰۰۹ – انتشارات راوتلج

#آموزش_فلسفه_به_کودک_و_نوجوان #پراکسیس_کودک #پراکسیس_نوجوان

About Author

بازگشت به لیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *