فیلسوفان در باب سگ چه میگویند؟
مت کوورتراپ
مترجم: پارسا مشایخی فرد
«آهنگهای بیشتر درباره ساختمانها و غذا» عنوان آلبومی از گروه راک تاکینگ هدز۱Talking Headsدر سال ۱۹۷۸ بود. این آلبوم دربارۀ چیزهایی بود که ستارههایِ راک معمولاً در مورد آنها نمیخوانند. آهنگهایِ پاپ بیشتر در مورد دگرگونی حالات عشق هستند؛ البته آهنگهایی مانند قطعۀ معروف گروه رز رویس، «Car Wash»، جزو موارد استثنا به حساب میآیند.
از این سو نیز، فیلسوفان بر موضوعاتی همچون معرفتشناسی۲epistemology، متافیزیک۳metaphysicsو مسائلی همچون معنای زندگی تمرکز ریزبینانهای دارند. اما گاهی اوقات ذهنهایِ بزرگ از بستر خود دور میشوند و دربارۀ مسائل دیگری نیز مانند ساختمانها۴ تفکر مسکن ساختمانی – Building Dwelling Thinkin که هایدگر آن را توضیح میدهد، غذا (هابز)، آب گوجهفرنگی۵همانطور که رابرت نوزیک میگوید، اگر آب گوجه فرنگی خود را در اقیانوس مخلوط کنید، به سادگی آب گوجه خود را از دست خواهید داد. چراکه شما برای مالکیت اقیانوس نیامدهاید. (Nozick 1974, 175)(رابرت نوزیک)، و آبوهوا (لوکرتیوس و ارسطو) مینویسند. این مجموعه از نوشتارهایِ کوتاه نیز دربارۀ این مضامین ناآشناست؛ در باب مسائلی که فلاسفه کمتر درباب آن نوشتهاند، اما گویا مورد توجهشان بوده است۶این مجموعه، بهصورت اختصاصی، همزمان با پخش جهانی، در پراکسیس منتشر میشود..
رنه دکارت۷زادۀ ۱۵۹۶ – درگذشتۀ ۱۶۵۰بهشیوۀ نهچندان خوشایند فکر میکرد که حیوانات چیزی جز ماشین نیستند؛ موجوداتی فاقد تعقل، بدون هیچ عاطفه یا احساسی، و به همین دلیل میتوان با آنها بهمانند اشیایی بیجان رفتار کرد. جایِ تعجب نیست که داستانهایِ ترسناکی درمورد این مرد فرانسوی وجود دارد، برای مثال، برخی بر این باورند که او سگِ همسرش را، درحالیکه هنوز زنده بود، تشریح میکرد! بااینحال، این سخن، صرفاً یک شایعه بیشرمانه و شرورانه است. اولاً، دکارت هرگز ازدواج نکرد. او همچنین با سگ خانگیِ خود، مسیو گرات۸Monsieur Grat(که در زبانِ انگلیسی «مستر اسکراچ»۹Mister Scratchترجمه میشود) با محبت رفتار میکرد. بنابراین، دکارت هیچوقت فردی بدجنس نبود و حتی میتوان گفت که او به سگها عشق میورزید. به همین ترتیب، شاعر فرانسوی لویی راسین۱۰زادۀ ۱۶۹۲ – درگذشتۀ ۱۷۶۳، در عین حال که مدافع فرضیۀ ماشین-جانورِ۱۱Mister Scratchدکارتی بود، به سگها نیز علاقه داشت.
نامِ دیوژن کلبی۱۲زادۀ ۴۱۲ ق.م. – درگذشتۀ ۳۲۳ ق.م. | او یکی از پایهگذاران فلسفه مکتب کلبیون بهشمار میرود. با «سگ»ها گره خورده است: واژۀ یونانی «کینیکوس»۱۳Kynikósمعنایِ سگ را یدک میکشد. دیوژنِ فیلسوف در یک پیتوس۱۴pithosزندگی میکرد که شبیه به یک کوزه بزرگِ سفالی بود (و نه، آنطور که اغلب در متون گوناگون، پیتوس را همان بشکه یا جعبه ترجمه میکنند). او آن موجوداتِ چهارپایِ دوستداشتنی را، برتر از ما انسانهای خودبزرگبین میدانست و با غرور باور داشت: «به کسانی که چیزکی به من میبخشند، دمتکان میدهم (تملق میجویم)، و برای کسانی که بهمن امتناع میورزند، واقواق میکنم و دندانهایم را نمایان میسازم.» پس آیا دیوژن، خود را یک سگ میدانست؟ اگر از منطقِ بندیکت اسپینوزا پیروی کنید؛ جواب این سوال، مسلماً «بله» است. چراکه این فیلسوفِ هلندی به «برهان حرکت» بازگشت و در کتاب اخلاقِ۱۵۱۶۷۷ | به انگلیسی: Ethics, Demonstrated in Geometrical Ordeخویش، بیان کرد که: «سگ حیوانی است که واقواق میکند.»۱۶گزارۀ XVII
برخی از فیلسوفان قطعاً دوستان چهارپایِ ما را دوست داشتند. گفته میشود که مادام دو اِستال۱۷زادۀ ۱۷۶۶ – درگذشتۀ ۱۸۱۷اظهار داشته است: «هرچه بیشتر با انسانها تعامل میکنم، متوجه میشوم که سگها را بیشتر از آنها دوست دارم.» در آن زمان، عشق زیادی نسبت به سگها در میان فیلسوفان وجود داشت. هگل۱۸زادۀ ۱۷۷۰ – درگذشتۀ ۱۸۳۱، دیگر فیلسوفِ دوستدارِ سگ، در کتاب خود اظهار داشت: «یک سگ… به نظر میرسد موجودی با رفتاری دوستانه و دلسوزانه باشد.»۱۹Philosophy of History (p.231)
اینکه لودویگ ویتگنشتاین۲۰زادۀ ۱۸۸۹ – درگذشتۀ ۱۹۵۱عاشقِ دوستان چهارپای ما بود یا نه، جای بحث دارد؛ دغدغۀ حقیقیِ او زندگیِ درونیِ آن موجودات را در بر میگرفت و به این موضوع میاندیشید: «چرا سگ میتواند احساسِ ترس کند، اما پشیمان نمیشود؟» ویتگنشتاین معتقد بود که پاسخ این پرسش را یافته است: «چون سگها قادر به سخن گفتن نیستند.»۲۱Zettel, p.91
بااینحال، توماس هابز زیاد به سگها علاقه نداشت. این فیلسوفِ انگلیسی معتقد بود که اگر مردی توسط دندانِ نیشِ سگی گاز گرفته شود، به سمی خاص مبتلا میگردد که دیر یا زود او را به سگ تبدیل خواهد کرد۲۲Leviathan, p.214. این تفکر ازسویِ هابز، بهراستی نظریهای جالب و متفاوت بود. بااینوجود، تا آنجا که من میدانم، این دیدگاهِ هابز دربارۀ سمی بودن گازِ سگها، چیزیست که همچنان در کتب درسی پزشکیِ رایج ثابت نشده است – مگر اینکه منظور او بیماریِ هاری باشد.
بیایید این مسئله را به حالِ خود رها کنیم و به موضوعی که صاحبان سگها به آن اهمیت میدهند، بازگردیم و توصیههایی عملی ارائه کنیم. امروزه برخی از افراد، خواستار سگهایی اصیل و بانژاد هستند. ما نمیدانیم که آیا ارسطو سگ داشته است یا نه، اما مطمئناً بیشتر علاقۀ او متوجه سگهایِ چند نژاده بوده تا آنهایی که از نژادهایی خالص هستند. او نوشت: «سگهایی که از یک نژاد مختلط بین این دو نژاد [یعنی سگ چوپان و مولوسوس۲۳Molossians | این حیوان همچنین بهعنوان سگ شکاریِ مولوس و ماستیف اپیروسی نیز شناخته میشود که یک نژاد سگِ منقرض شده از یونان باستان است.] متولد میشوند، از نظر شجاعت و تحملِ کارِ سخت، قابلِتوجه هستند»۲۴History of Animals, p.948. شاید بتوان گفت ارسطو کمی دراینباره متعصب بوده است.
در بابِ تصویر اصلی:
دیوژن نشسته در پیتوس۲۵Diogenes Sitting in His Tub | 1860 – اثرِ ژان-لئون ژروم۲۶به فرانسوی: Jean-Léon Gérôme | زادۀ ۱۸۲۴ – درگذشتۀ ۱۹۰۴ | نقاش و تندیسگر مشهور فرانسوی
عنوان اصلی متن:
Philosophers on Dogs