نظریه اجتماعی, نظریه فلسفی

روانکاوی فوتبال

روانکاوی فوتبال

استفان لانگستاف

مترجم: سپهر مقصودی

وضعیت علمی روانکاوی اخیراً توسط محققانی که در علومی کار می‌کنند که به اصطلاح دشوار محسوب می‌شوند، مورد تردید قرار گرفته است. ادعاهای آنها در جاهای دیگر به طور قانع‌کننده‌ای رد شده، و می‌توان امیدوار بود که به زودی این حقیقت را بپذیرند که روانکاوی تنها یک علم نیست. اما علم دشواری است. آیا یکی از رایج‌ترین واکنش‌ها به فرمول‌های کلاسیک لاکانی، این نیست که به صورت غیرممکنی سخت هستند؟ اما روانکاوی همچنین می‌تواند به راحتی نشان دهد که پایه‌ای تجربی دارد، همانطور که تحقیقات اخیر من در یک زمینه خاص، یعنی فوتبال، این مسئله را تأیید کرده است.

بیش از بیست و دو مأمور درحال بازی در این زمینه‌ی برهانی خاص هستند. اصطلاحات روانکاوی فعالیت آنها را به خوبی توصیف می‌کند، که تقریباً می‌توان تصور کرد که در حین تماشای ورزش به جای تحلیل دقیق بالینی موارد بسیار جدی، این اصطلاحات به دست آمده‌اند.

مقامات

در نظر بگیرید: برای بسیاری از هواداران، داور به جز کسی است که در اصل تنها نام پدر را کم دارد؟ آیا هواداران شعار نمی‌دهند: «پدرت کجاست، داور؟» شخصیتی متناقض که هم درون یک نمایش است و هم نیاز به نمایش دارد. مردی که دارای فالیک لاکانی است، باید پنهان شود؛ معمولاً در یک ظرف تخصصی یا همان «سوت». وقتی قوانین زیر پا گذاشته می‌شوند، فالیک خود ناپایدار می‌شود، و در محدوده‌های محدودکننده «سوت» نوسان می‌کند.

داور، به صورت غیرممکن، با چیزی روبرو می‌شود که فراتر از زبان است. چیزی که مذموم است؛ آن چیزی که «خطا» است که به طور متناقض باید خوانده شود، ضبط شود و به معنای واقعی کلمه نوشته شود. زیرا در اینجا هیچ «خطایی» بیرون از متن وجود ندارد: در این مورد، نوشتن داور در کتابی کوچک به طور قابل توجهی است. اما آیا این ناپاک بودن استفراغ است یا خون؟ زرد یا قرمز؟ چگونه می‌توان تصمیم گرفت، وقتی آن چیزی که زرد است، دو برابر شده، نه خودش، بلکه دیگری، ناگزیر قرمز می‌شود؟ زیرا آیا همه کارت‌ها همیشه قرمز نیستند؟ کمک داوران را در نظر بگیرید. ارقام حاشیه‌ای، چهره‌های حاشیه‌ای، و در عین حال مرکزی. باز هم متناقض است، آن‌ها باید در تماس باقی بمانند، اما هرگز مانند داور در بازی نباشند. آنها از نمایش مناسب حذف می‌شوند، اما اغلب حتی بیشتر از داور نیاز به نمایش دارند.

بازیکنان

فراگفتمان فوتبال در اصطلاح روانکاوانه به طرز خنده‌داری شفاف است، به دلیل استفاده گاه به گاه آن از اصطلاحات جنسی که به سختی پنهان شده است («نفوذ/دخول» (penetration) و همزادهای آن، «میخ‌ها بالا» (studs up)، «برنده‌ی توپ» (ball-winner)، «تکل»، «شوت کردن»، «مجازات» (penalized)، «سر خوردن بی‌پروا» sliding in recklessly)) و روابط بین «دریبل» (dribbling) و «تیراندازی» shooting))، تا روش‌های پیچیده‌تر «چهار دفاع خطی» (flat back four) (فقط باید به چهار دفاع خطی فکر کنید تا پیوند مشخص شود). برای گسترش استفاده‌ی موفقیت‌آمیز لاکان از اصطلاحات و قیاس‌های ریاضی، اگر فوتبال بازی‌ای است که با سر و پا انجام می‌شود، پس میانگین واقعی برای سنجش اندام تناسلی است و جنسیت به درستی یک اصطلاح کلیدی در تحلیل است. بنابراین تجاوز به چهار دفاع خطی توسط یک مهاجم (یا آفساید) منجر به بالا بردن پاسخی بازوها در یک سلام فالیک‌گونه می‌شود که معمولاً فالیک داور را وارد بازی می‌کند.

«ضربه‌ی آزاد» را در نظر بگیرید. توپ (ت) در مقابل یک دیوار (د) قرار می‌گیرد که حاوی تعداد زیادی توپ (بیضه) دیگر کوچکتر (ت.ک) است. بهترین منافع تیمی که به دنبال تجاوز از خط دروازه حریف است (خ) از طریق معادله ت/د سپس ت/ت.ک بیان می‌شود اما گاهی اوقات اگر ت/د پس ت/خ نیست. از این رو تاکتیک گاه به گاه، به بهترین شکل به صورت ت در ت.ک بیان می‌شود. در این حالت، ت.ک به طور کامل فاکتور گرفته می‌شود. دروازه‌بان را هم در نظر بگیرید. عملکرد او (به خاطر تیم) تکرارهای دوران کودکی را تقلید می‌کند و شرم‌آورترین آلودگی دهانه دروازه را به خطر می‌اندازد. چرا که نه تنها بهترین دروازه‌بان‌ها به طور مداوم پوشک‌های (Sheet) خود را تمیز نگه می‌دارند؟ (اشاره به اصطلاح  clean-sheet که به معنای بسته نگه داشتن دروازه است)

پویایی بازی بر اساس روایت‌های روانکاوانه است. به عنوان مثال، با ادامه مسابقه، برخورد بین واقعیت و تخیلی آشکار می‌شود، زیرا تخیلی همیشه از واقعی فراتر می‌رود، به خصوص در مورد کارلایل یونایتد (تیمی در سطح چهارم فوتبال انگلستان).

علاوه بر این، روایت فروید از رویا و رویاپردازی هنوز برای تحلیل مسابقه حیاتی است، فرآیندهای اصلی در کار در حال جابجایی (مدیران از جایگاه به سمت سنگر/نیمکت)، تراکم (معمولاً درست بالای قسمتی از جایگاهی است که نشسته‌اند)، و البته، تعویض. عملیات تعویض یک بازیکن اغلب به ناظرِ ماهر، امکان انتقال (یا حداقل روان‌رنجوری انتقال) را در مرحله بعدی نشان می‌دهد.

هواداران

نبرد بین طرفداران رقیب بر سر داشتن «سختی» («بیا و برو اگر فکر می‌کنی به اندازه کافی سخت هستی!») به وضوح دوباره به نظریه روانکاوی در پیش زمینه مشکلات معرفت‌شناختی مربوط می‌شود. آیا می‌توان فهمید که آیا به اندازه کافی سخت است؟ این داشتن سختی نیست، بلکه علم به چنین تصرفی است که به اگرِ مضطرب بستگی دارد. متأسفانه، زبانِ منطقِ رسمی، به لطف لکان که عموماً در روانکاوی بسیار مفید است، کمک چندانی نمی‌کند. در نگاه اول، اگر ف شما باشید که فکر می‌کنید به اندازه کافی سخت هستید، و الف در حال آمدن و رفتن باشد، می‌توانیم بنویسیم اگر ف سپس الف.

اما دلالت خود از این تفکیک طفره می‌رود، زیرا با این تضاد در دل فریاد دوست‌داشتنی مواجه هستیم: چگونه می‌توان آمد و رفت؟

این تناقض تنها در واکنش‌های هواداران به بازی شنبه‌شب که به تفکیک مربوط می‌شود، زمانی که می‌توان بسیاری را مشاهده کرد که، مانند بسیاری از رونالدوها، از خود (Ego) و فراخود  (Superego)دوری می‌کنند، به همان اندازه که به ناخودآگاه نزدیک هستند، تفاوتی نمی‌کند. دولت‌های متوالی در تلاش برای بازرسی نهاد (Id) هر هوادار قبل از مسابقه به خطرات این موضوع پی برده اند.

مرد فرانسوی

اگرچه آرسن ونگر به درستی می‌تواند ادعا کند که از دیگری کوچک (د.ک) لاکان در استقرار منحصربه‌فردش در خط میانی دیگری کوچک (د.ک) فراتر رفته است، اما ما باید برای تأیید آشکار ریشه‌های روانکاوانه فوتبال به سراغ یک فرانسوی دیگر برویم. اریک کانتونا یکی از تاثیرگذارترین و با استعدادترین بازیکنان دوران اخیر بود. هیجانی، غیرقابل پیش‌بینی، برنده‌ی مسابقه و واکنش هواداران به او بنیادی‌ترین بینش‌های فروید را تایید می‌کند. برای نظریه رشد کودکان فروید که در فراتر از اصل لذت (۱۹۲۰) بیان شده است، بازی «فورت/دا» بسیار مهم است. این هجاها تفسیر فروید از سروصدایی بود که نوزاد ایجاد می‌کرد، که نمادی از شناخت جایگاه پَستِ خود در جهان و تمایل او به کنترل همه راه‌های غیرقابل پیش‌بینی زندگی بود. نوزادی که در کالسکه است، قدرت خود را بر محیط خود با کنترل جسم، گاهی نزدیک، گاهی دور، و لذت بردن به معنای قدرت اعمال شده خود کشف می‌کند. با این حال، همانطور که اغلب فراموش می‌شود، نوزاد برای بیان کلمات «فورت» یا «دا» خیلی کوچک بود. در عوض، سر و صدا، همانطور که نیازی به یادآوری نخواهید داشت، «اووو/آآآه» بود. از این رو، آنچه که ممکن است به نظر ناآگاهان صرفاً یک جناس کودکانه در مورد نام کانتونا باشد، در واقع شناختِ واقعاً کودکانه‌تر موقعیت کودکی است که مهارت‌های کانتونا تحسین‌کنندگان بسیاری را در آن قرار داده است. موقعیتی که در واقع فریادهای تماشاگران برای کانتونا تأییدشان می‌کند، آنها نمی‌دانستند که چرا او را دوست داشتند.

Abstract Soccer Players by Tommervik

About Author

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *