۶ نشانه از اینکه شما قرص آبی را انتخاب کردهاید
لِویس وان
مترجم: رامین صبا
میلیونها نفر ادعاهای حزبی وحشیانه و آشکار دروغین زمان ما را پذیرفتهاند، مانند دروغی در مورد اینکه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ از دونالد ترامپ دزدیده شده، یا اینکه قانون نورنبرگ میگوید اجبار استفاده از ماسک جنایت جنگی است، یا اینکه واکسنهای کووید خطرناک و بیاثر هستند، یا اینکه دولت ایالات متحده توسط پدوفیلهای شیطانپرست کنترل میشود… در میان اطلاعات نادرست، کسانی هستند که به سادگی این حرفها را باور میکنند؛ و حتی کسانی هستند که واقعاً باور دارند. طرفداران گروه دوم لیبرالها یا محافظهکارانی هستند که حاظر نیستند شواهد مخالف را مورد بحث و بررسی قرار دهند. برای آنها ایدهای که ردشان میکند غیرممکن است و هیچ مدرک یا استدلال قابل تصوری وجود ندارد که آنها را بهطور دیگری متقاعد کند. آنها در مواجهه با شواهد متناقض قریب به اتفاق، به سلاح خود پناه میبرند. مانند مغازهدار در ویدئوی معروف طوطیِ مانتی پایتون۱Monty Python، اصرار دارند که پرندهی سرد، سفت و مردهی آنها زنده است. از نظر شناختی، آنها در واقعیت بدیل خود زندگی میکنند، مانند کسانی که در ماتریکس ترجیح میدهند قرص آبی را مصرف کنند، و بنابراین به زندگی خود ادامه میدهند، غافل از اینکه در دنیای شبیهسازیشدهای هستند که در آن هیچچیز واقعی نیست و خیالات بر ذهنشان حاکم است.
بسیاری از مفسران طرفداران قرص آبی را به بیپروایی، خودویرانگری۲self-destructive (وقتی کاری انجام میدهید که مطمئناً باعث آسیب به خود میشود، چه عاطفی و چه فیزیکی) و بسیار خطرناک متهم کردهاند. اما تحقیقات نشان میدهد که اکثر افراد توطئهگرا۳conspiracy-minded people از لحاظ روانشناختی افرادی عادی هستند که توسط نیروهای عادی روانی و اجتماعی-سیاسی پیش میروند؛ در غیر این صورت، بسیار شبیه به دیگران هستند و همین فشارها میتواند هرکسی را به سمت دیگر سوق دهد. محققان به محرکها، خشمها، ترسها، نیاز به نظم و کنترل، نیاز به غلبه بر ناهماهنگی شناختی (زمانی که واقعیت با آنچه میخواهیم باور کنیم در تضاد است) و حزبگرایی منفی۴negative partisanship (زمانی که باورها عمدتاً به دلیل نفرت از دیگران شکل میگیرند) اشاره میکنند. این بادهای تندوتیز میتوانند مردم را به سوی تودهای از عقلانیتهای نادرست و افراطگرایی سیاسی۵political extremism بکشانند. اگر فردی کاملاً خود را به رنگ آبی درآورده باشد، شانس او، حداقل در کوتاهمدت، برای یک دیدگاه واضح و باور منطقی تقریباً صفر است. میتوان گفت مشاجره و بحث با افرادی که قرص آبی را مصرف کردهاند، همیشه اتلاف وقت است؛ خصوصاً در فضای سرگرمکننده و تحریفشدهی رسانههای اجتماعی.
قبل از اینکه خیلی دیر شود، میتوانیم نشانههای این تفکر اشتباه را در خودمان تشخیص دهیم. اولین قدم آگاهی بیشتر از مشکلی ساده است، که این امر نیاز به استفاده از برخی استدلهای انتقادی دارد.
در اینجا برخی از نشانههای عیان آن ذکر شدهاند:
۱: حداقل از یکی از این عادات فکری استفاده کردهاید:
هر واقعیت، آمار، استدلال یا مطالعهای که با باورهای شما در تضاد باشد، بیدلیل رد میکنید.
با وجود ادعاهای مهم، بدون حتی یک بار درخواست برای دیدن شواهد، مسائل را میپذیرید.
بدون هیچ سوالی، به هر چیزی که توسط رهبرتان گفته شود باور دارید.
فکر میکنید هر خبری که با اعتقادات شما در تضاد باشد، بیچون و چرا جعلی است.
از جدی درنظرگرفتن هر دیدگاهی که باعث ناراحتی شما شود، خودداری میکنید.
در بدترین موارد بهسادگی حقایق خود را میسازید.
اگر این علائم را در خود تشخیص دهیم، نتیجه فوری این است که متوجه میشویم برخی از تفکرات ما احتمالاً هذیانی است. در این صورت، متاسفانه، مشخص میشود که ما بینظم و بدون چهارچوب شدهایم.
۲: نمیتوانید بدون تکیه بر اطلاعاتی که منحصراً از منابع فراحزبی میآید، از نظرات خود دفاع کنید.
چالش این است که ادعای خود را با حقایق و شواهدی که از منابع قابل اعتماد و کمسوگیری گرفته شده، مطرح کنید. اگر نمیتوانید این کار را انجام دهید، پس ادعا و اطلاعات شما ضعف دارد.
منابع فراحزبی با هر نوع خطی، وبسایتها، رسانههای اجتماعی، مجلات، روزنامهها یا تلویزیون، دیدگاهها را تغییر میدهند و واقعیت را تحریف میکنند. اغلب نادرست هستند، فاقد منابع معتبر بوده، از اطلاعات غیرقابل تایید استفاده میکنند، و تبلیغات حزبی، توطئههای ناخواسته، و اخبار جعلی را منتشر میکنند (اخباری عمداً دروغ یا گمراهکننده که بهعنوان گزارش واقعی گزارش میشوند). نمیتوان به این منابع اعتماد کرد، زیرا تمام اطلاعات مخالفِ نظرشان را نادیده میگیرند. اگر فکر میکنید که جو بایدن دجال است و تنها شواهد این نظر BidenIstheAntichrist.com است، باید دایرهی تحقیقات خود را گسترش دهید.
۳: تمام دلیل شما استدلال انگیزشی۶motivated reasoning است.
استدلال انگیزشی استدلالی است که برای حمایت از یک نتیجهی ازپیشتعیینشده در نظر گرفته میشود و نه برای کشف حقیقت. این سوگیری تاییدِ بیش از اندازه است. این روشی برای جمع آوری شواهدی است که با نتیجهی دلخواه شما مطابقت دارد و شواهدی را که از دیدگاه مخالف حمایت میکنند، کم اهمیت جلوه میدهند، نادیده میگیرند یا آنها را بیارزش میکنند. به عبارتی دیگر، شما قصد دارید نظر خود را ثابت کنید، نه اینکه درست بودن نظر خود را ارزیابی کنید.
مردم در رسانههای اجتماعی ساعتها زمان خود را برای بیان استدلالهای یکطرفهشان صرف میکنند، بدون اینکه یک بار دیدگاههای مخالف را بررسی کنند، البته به جز زمانیکه برای حذف آنها تلاش دارند، یا برای درک تصویر بزرگتری که میتواند مسائل و شواهد را در متن قرار دهد، تلاشی نمیکنند؛ یا بیطرفانه شواهد مخالف را بدون اغماض در رد انحراف زانو بررسی نکنید. اگر شما یک کارآگاه پلیس بودید که از استدلال انگیزشی استفاده میکند، ممکن بود بیل را بدون هیچ مدرکی دال بر جرم بودن او فقط به این دلیل که از ظاهرش خوشتان نمیآید، دستگیر کنید.
۴: نمیتوانید بدون استفاده از مغالطه۷fallacies، استدلالی برای موقعیت خود چهارجوببندی کنید.
یک استدلال خوب شامل نتیجهگیری است که بهطور منطقی بر فرضیات واقعی پایهریزی شده باشد. مغالطه یک استدلال غیرمنطقی است. در تفکر توطئهآمیز۸conspiratorial thinking، ادعاها اغلب با مغالطههایی پشتیبانی میشوند که اغلب یکی از این موارد است:
توسل به اطمینان شخصی۹Appeals to personal certainty: تلاش برای اثبات یک ادعا با توسل به این واقعیت که شما از آن مطمئن هستید. «بدون شک جو بایدن بهطرز جبران ناپذیری فاسد است!» یا «البته تغییرات آب و هوایی یک فریب است!»
مرد کاهی، دندهچین۱۰traw man, ‘nutpicking’: درنظرگرفتن یک عضو افراطی از یک گروه مخالف به عنوان نمایندهی کل آن گروه: «اسمیت (یک دموکرات مادامالعمر) میگوید بهترین دولت، یک دولت کمونیستی است. دموکراتها کاملاً دیوانه شدهاند!»
مرد کاهی، رادیکال کردن اپوزیسیون (مخالف)۱۱Straw man, radicalizing the opposition: این شامل تبدیل یک گزارهی متواضع و واجد شرایط از گروه مخالف به گزارهای رادیکال و بدون صلاحیت است تا بتوان آن را راحتتر مورد حمله قرار داد یا رد کرد. شما: «فکر میکنم این سیاست ممکن است در برخی شرایط منجر به اشتباه یا مشکل شود، اما با این وجود باید آن را اجرا کنیم» و مخالف شما: «پس شما میگویید مشکلات همیشه با این سیاست پیش میآیند. چرا چیزی اینقدر مضحک بیان میکنید؟»
وابستگیگرایی۱۲Whataboutism: مخالفت با یک اتهام با این استدلال که طرف مقابل مرتکب جرمی به همان اندازه بد یا بدتر است، و هیچ کاری برای رد اتهام اصلی انجام نمیدهد. یک مثال خوب این است که دونالد ترامپ از خود در برابر اتهامات استیضاح خود اینگونه دفاع میکند و میپرسد:«در مورد تمام روابط کلینتون با روسیه، از جمله شرکت پودستا، قرارداد اورانیوم، تنظیم مجدد روسیه، سخنرانیهای دلاری بزرگ… نظری ندارید؟»
انگیزهگرایی۱۳Motivism: رد کردن یک استدلال آن هم نه به این دلیل که برهان و دلایل بد است، بلکه به این دلیل که فکر میکنید انگیزههای مجادلهکننده بد است، برای مثال: «مردم به اشتباه معتقدند واکسیناسیون کووید نتیجهبخش است، زیرا آنها بردگان داروسازی عمده هستند» و یا «دانشمندان در مورد گرمایش کرهی زمین از روی طمع به ما هشدار میدهند».
۵: نمیتوانید بدون توهین، تمسخر، سرزنش یا فریاد زدن با کسی که با نظرات شما مخالف است صحبت کنید.
گاهی اوقات عصبانی شدن نسبت به حریف فقط به این معنی است که شما عمیقاً به یک موضوع یا افراد گرفتار اهمیت میدهید. گاهی خشم اخلاقی پاسخ مناسب به یک خشم اخلاقی است. اما اغلب اوقات، واکنشهای تند فقط مانعِ تفکر روشن میشوند و نشانههایی هستند که استدلال شما ضعیف است، میترسید اشتباه کنید، یا نمیخواهید یک بحث صادقانه و منطقی داشته باشید. برتراند راسل۱۴Bertrand Russell یک بار به همین نکته اشاره کرد، هرچند شاید با اندکی اغراق:
«زمانی که دلایل منطقی برای عقیدهای وجود داشته باشد، مردم از بیانشان راضی هستند و منتظر میمانند تا به آن عمل کنند. در چنین مواردی، مردم نظرات خود را با شور و اشتیاق حفظ نمیکنند. آنها را آرام نگه میدارند و دلایل خود را بیسروصدا بیان میکنند. عقایدی که با اشتیاق مورد توجه قرار میگیرند، همیشه آنهایی هستند که زمینهی خوبی برای آنها وجود ندارد. درواقع شور و شوق معیار عدم اعتقاد عقلانی دارنده است».
بگذار مردم فکر کنند۱۵Let the People Think اثر برتراند راسل، ۱۹۴۱
۶: نمیتوانید بین دلایل مشروع و نامشروع برای اعتقاد به چیزی تمایز قائل شوید.
متفکران قرص آبی این اصل ابتدایی در استدلال انتقادی را نادیده میگیرند: ما نباید ادعایی را باور کنیم، مگر اینکه دلایل موجهی برای انجام آن وجود داشته باشد. دلایل مشروع آنهایی هستند که احتمال صحت ادعا را افزایش میدهند. چنین دلایلی از شواهد موثق، منابع قابل اعتماد و تفکر انتقادی خوب ناشی میشوند. مشکل اینجا است که ما اغلب به دلایل نامشروع دست مییابیم، دلایلی که به صحت یک ادعا بیربط هستند. دلایل نامشروع برای قبول یا رد ادعاها عبارتند از:
اظهارات این منبع بهصورت حسی درست است، بنابراین آنها باید عملاً درست باشند (زیرا احساسات من میتواند ادعاها را تأیید کند).
باور به اینکه ادعای مربوطه یا منبع به من احساس خوبی میدهد (و احساس خوب چیزی است که مهم است).
نمیدانم که چگونه میدانم این گفته درست است، فقط میدانم.
همهی دوستانم این ادعا را باور دارند، پس باید درست باشد.
افرادی که دوستشان ندارم و از آنها خوشم نمیآید این ادعا را باور میکنند، بنابراین من آن را رد خواهم کرد.
تفکر انتقادی آسان نیست. این تفکر مستلزم نگاهی صادقانه و ناراحتکننده به خود و جهان بهگونهای است که واقعا وجود دارد. این سطل آب یخی است که روی تخیلات داغ ما قرار دارد. بلعیدن قرص آبی برای طرفداران راحتتر است، اما همچنین نوعی عقبماندگی از دانش واقعی و از آنچه واقعاً در زندگی مهم است خواهد بود.
بسیار عالی رامین جان