نظریه اجتماعی

زنان در جست‌وجوی آزادی

زنان در جست‌وجوی آزادی

برساخت زن مدرن ایرانی و رشته‌ی مطالعات جنسیت و زنان

مهرناز رزاقی

 «نه هر مردی از هر زنی فزون‌تر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر. مریم، زهرا، آسیه و خدیجه کبرا از زنانند و فرعون، هامان، شمر و سنان از مردان».

– معایب الرجال، بی‌بی فاطمه استرآبادی

مطالعه‌ی زن یا به معنای دقیق‌تر، مطالعه‌ی جنس زن و زنانگی در ایران، موضوعی نبود که ابتدا در فضای آکادمیک یا دانشگاه‌ها مطرح شود. نمایان شدن سیمای زن ایرانی به عنوان یک کنش‌گر مستقل، تاریخی طولانی همراه با سرکوب سیاسی و اجتماعی را روایت می‌کند. برای جست‌وجوی رد پای این زنان باز مجبور هستیم که به تاریخ‌نگاری مردانه رجوع کنیم. در این نوشتار ابتدا با بررسی برآمدن سوژه‌ی زن مدرن در ایران، از شکل‌گیری یک شبه‌‌مطالعات جنسیت خارج از دانشگاه و سپس از پیشگامان و نظریه‌پردازان مطالعات زنان جنسیت بحث خواهیم کرد. شاید بتوان گفت اولین جرقه‌ی اعلام وجود شورشی زن ایرانی در حق تحصیل مطرح شد. حق تحصیل و آموزش با شکل‌دهی به گذار زن ایرانی از سوژه‌ی صرفاً جنسی به یک سوژه‌ی جنسیتی، معادلات قدرت وقت را به چالش کشید. در اینجا، سوژه‌ی زن جنسیتی مدرن به معنی توانایی برساختن یک معنا جدید و متفاوت درون گفتمان هژمونیک موجود و یا گذار به سوژه‌ی زن انقلابی و تبلور گفتمان‌های بدیل است.

افسانه نجم‌آبادی

در این ساختار سیاسی و اجتماعی سنتی، اولین و مهم‌ترین عامل گسست، جنبش مشروطیت بود. این جنبش اولین چالش رسمی میان سنت و مدرنیسم در ایران بود که مبانی سنتی مشروعیت و اقتدار را مورد هدف قرار داده بود. فشرده‌ترین تعبیر از این جنبش آن است که تکاپویی برای محدود کردن اقتدار سنتی، توزیع قانون‌مند قدرت و به زبان آمدن بخش‌های صامت و ساکت جامعه در قالب روندها و نهادهای نو بود. این انقلاب مشروطه بود که توانست تا حد زیادی زنان انقلابی را بسیج کند و زنان مشروطه‌خواه را به بیرون خانه سوق داد. به‌سرعت انجمن‌ها و سپس نشریات شکل گرفتند و صدای زنان بیشتر و بلندتر از قبل شنیده شد. افضل وزیری، از نخستین معلمان مدارس دخترانه، در یکی از مقالاتش می‌نویسد: «زن را در چادر، در خانه مخفی و محبوس کرده‌ و از هر دانشی دور نگه داشته‌اید، در کار خارج هم شرکت نمی‌دهید، از بردن نامش هم عار دارید و به نام‌های منزل یا بچه‌های خانه از قبیل مادرِ حسن از او یاد می‌کنید. از حقوق انسانی هم حقی برای او قائل نیستید و تمام حقوق به نفع مردان تعبیر و به مورد اجرا گذاشته می‌شود». نجم‌آبادی و سالمی در کتاب نهضت نسوان شرق در همین راستا عقیده دارند مطالبات زنان با تاکید بر متغیر جنسیت به شکل گسترده از انقلاب مشروطه آغاز شد و مشارکت اجتماعی زنان و مداخله در جنبش مشروطه خواهی نقطه شروع گرده‌مایی حول محور تغییر در وضعیت زنان بود.

برساخت زن ایرانی مدرن از مشروطه تا پهلوی اول در کشاکش قدرت سیاسی دستاویزی برای رفرم‌های ساختار ایرانی-اسلامی بود. دولت قصد داشت زن ایرانی را اختراع کند: در این دوره، افزون بر نظام آموزشی حکومت، فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی‌ای که در جریان مشروطیت و پس از آن آغاز شده بود (نظیر حمایت از آموزش عمومی اجباری، پیش‌بینی نظام حقوقی جدید، شکوفایی مطبوعات و احزاب و انجمن‌های عمومی و سازمان‌های سیاسی، گسترش مشارکت سیاسی همگانی، ورود زنان به عرصه سیاست و غیره) با پشتیبانی تجددخواهان گسترش بیشتری یافت. هدف اساسی بیداری زنان، خلق زنی بود که بتواند وارد جامعه شود و در کنار مردان مدرن قرار گیرد؛ پس ملزم بودند که فکر و جسم خود را آموزش دهند و دارای اخلاقی قوی بدون بازدارنده‌های مذهبی باشند که به دلیل حضور در اجتماع در کنار مردان دچار مشکل نشوند.

تصویر مربوط به اواخر دهه‌ی ۱۳۴۰

دستگاه ایدئولوژیک پهلوی دوم بر پایه‌ی نظریات نوسازی و توسعه غربی، زن مدرن ایرانی را بر الگوی زن مدرن غربی تعریف می‌کرد. وضعیت زنان در این دوره نیز تابعی تمام از همین رویکرد کلی بود. در طی این دوره اگرچه مواردی همچون به نمایندگی رسیدن زنان در مجله، توجه محققان را جلب می‌کند، اما همه‌ی این‌ها در بستری از توسعه‌نیافتگی سیاسی و استبداد اتفاق افتاد که درجهت اعمال اراده‌ی شاهانه، امکان وقوع آن فراهم شده بود؛ به‌عنوان نمونه، دسترسی به مقام‌های بالای سیاسی صرفاً به قشر خاصی از طبقه‌ی مرفه، درباری و به نحوی مورد تأیید اختصاص یافت. حتی زنانی که در این موقعیت‌ها قرار گرفتند به دلیل نداشتن پیشینه‌ی سیاسی قوی و فقدان تجارب دموکراتیک و انتصابی بودن، نماینده‌ی واقعی زنان محسوب نمی‌شدند و از طرف دیگر به دلیل وابستگی همه‌جانبه به پهلوی، نمی‌توانستند موضعی مستقل یا مخالف در برابر سیاست‌های آن اتخاذ کنند یا در جهت بهبود ساختاری شرایط زنان با حاکمیت چانه‌زنی کنند.

با وقوع انقلاب اسلامی و تثبیت گفتمان اسلامی-ایرانی، زن مدرن از ارزش‌های متجدد خالی شد و با هنجارهای اسلامی از بالا شکل گرفت. گفتمان سنتی در قالب تعـدیل‌شـده – گفتمان انقلاب اسلامی – ضـمن نگـهداری از برخـی دال‌هـای گفتمان سنتی در خصوص زنان، اقدام به نقد وضـعیت انفعـالی زن در عصر پهلوی، و همچنین بـا شـالوده‌شـکنی از نظـام معنـایی جایگاه زن در گفتمان تجدد -کشـف حجـاب- ، فعالیت اجتمـاعی زنـان در حکومـت پهلـوی را به‌مثابه فحشا و ضدیت بـا دیـن معرفـی کـرده و بـدین وسیله با همراهی توده مذهبی مردم، شالوده‌ی گفتمـان تجـدد را دچار تخریب و فروپاشی مـی‌کنـد. خرده‌گفتمان‌های انقلاب اسلامی – سازندگی، اعتدال‌محور، اصلاحات و اصوال‌گرا/رادیکال- با دال‌های مرکزی متفاوت، سیاست همگون‌سازی زنان در سایه حکومت اسلامی در دستورکار قرار گرفت. این متجانس‌سازی در برساخت زن ایدئال اسلامی با سیاست‌های انضباطی و کنترل ادامه پیدا کرد.

تصویر مربوط به سال ۱۳۵۷ و انقلاب اسلامی

پیش از آنکه وارد توضیح و تحلیل وضعیت پرتناقض رشته‌ی مطالعات جنسیت و زنان در ایران امروز بشویم، برساخت زن مدرن ایرانی را مورد بحث قرار دادیم. در مقایسه با سایر رشته‌های علوم انسانی -اجتماعی، «مطالعات جنسیت»، شاید چالشی‌ترین، انتقادی‌ترین، و دگرگون‌کننده‌ترین رشته باشد. چراکه از آغاز تأسیس خود، نه‌تنها به نقد و چالش فرهنگ مردسالار، و همه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که باعث تداوم و تقویت سنن و رفتارهای تبعیض‌آمیز می‌شوند پرداخته است، بلکه خود دانشگاه را نیز مورد نقد و بازنگری قرار داده. در‌واقع یکی از اهداف اصلی این رشته تصحیح و تغییر نگرش‌های یک‌سویه مرد-محور در علوم، غیبت زنان در عرصه‌های مختلف تولید دانش، و نیز فقدان دیدگاه‌ها و مسائل زنان در موضوعات مورد مطالعه‌ی علوم انسانی و اجتماعی و پژوهش‌های معمول آن زمان بوده است .

تلاش این رشته نه تنها افزودن حضور و تجربیات زنان در متدولوژی و نظریه‌های علوم انسانی – اجتماعی و سایر علوم دانشگاهی است، بلکه خواهان دگرگونی کلی در نحوه نگرش به انسان و اجتماع است. آن نگرشی که «مرد» و خصوصیات برساخته‌ی «مردانه» را هنجار و «نرم» و معیار خصوصیات انسان قرار می‌دهد و زن را «دیگری» مرد تصور می‌کند. عبور از فرض‌های مرد–محور یا مرد-هنجار و توجه به مناسبات نابرابر قدرت در مناسبات جنسی و جنسیتی، و طبیعی و ثابت و ذاتی نپنداشتن نقش‌های جنسیتی و هویت‌های جنسی، و در‌نهایت هدف عبور از آن کور- جنسی ظاهری است که عملاً به جنسیت‌گرایی به نفع هژمونی «مرد» و «مردانگی» منجر شده است.

ایران نیز، اگرچه با قریب سه دهه تأخیر، ضرورت ایجاد رشته‌ی مطالعات زنان در اواخر دهه‌ی ۱۳۷۰ از طرف عده‌ای از فعالین دانشگاهی و غیردانشگاهی درک شد و به دنبال تلاش مداوم و ارزنده‌ی آنها، بالاخره از سال  ۱۳۸۳ ابتدا در دانشگاه‌های تهران، علامه طباطبایی و تربیت مدرس و بعد دانشگاه‌های تربیت‌معلم، الزهرا، اصفهان، شیراز و دانشگاه آزاد اسلامی رودهن، پذیرش دانشجو آغاز گشت. به نظر می‌رسد حرکت در این سه مسیر تقریباً همزمان شروع شد؛ مسیر اول را یک جامعه‌شناس سکولار و استاد دانشگاه،  مسیر دوم را چند فعال نواندیش دینی و غیر دانشگاهی، و مسیر سوم را یک دولت-زن اصلاح‌طلب آغاز کردند. چنانچه نازنین طباطبایی در مجله‌ی زنان امروز گزارش می‌دهد: «ژاله شادی‌طلب که در آمریکا جامعه‌شناسی خوانده بود و سال‌ها از فضای پرتحرک دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که آرمان برابری برای زنان و رنگین‌پوستان در آن موج می‌زد تأثیر گرفته بود، در بازگشت به ایران سودای تحول در جایگاه زنان در جامعه ایرانی را در سر داشت». او به‌تنهایی ایده‌‌ی تاسیس مرکز مطالعات زنان را در دانشگاه تهران مطرح کرد، پیش برد و عملیاتی کرد». هرچند خودش تأکید دارد که همراهی مسئولین وقت دانشگاه و وزارت علوم؛ فرجی دانا، رئیس وقت دانشگاه و معین و توفیقی در وزارت علوم  از یک‌سو و حمایت‌های مادی و معنوی مسئولان وقت مرکز امور مشارکت زنان به ریاست دکتر زهرا شجاعی، از سوی دیگر تأثیر زیادی در ارتقا و تثبیت جایگاه «مرکز مطالعات و تحقیقات زنان» داشت و بر مقاومت‌های پیدا و پنهان پیرامونی چیره شد.۱نازنین طباطبایی در گفت‌وگوی جالب خود با دکتر ژاله شادی‌طلب ، مدیر وقت «مرکزمطالعات و تحقیقات زنان» دانشگاه تهران دو مسیر را به خوبی ترسیم می‌کند، مجله‌ی زنان امروز، سال اول شماره ۱، خرداد ۱۳۹۳، ص ۱۱۳-۱۱۸

تصویر از نشریه‌ی CGTN America و متعلق به دهه‌ی ۱۳۸۰

مشخصات رشته‌ی «مطالعات زنان» در همه دانشگاه‌های ایران یکسان نیست و برای ارزیابی دقیق‌تر، مطالعه‌ی موردی لازم است. در بعضی دانشگاه‌ها نیز این رشته مسیر متفاوتی را طی کرده است. برای مثال در دانشگاه تهران وقتی مرکز «مطالعات و تحقیقات زنان» تأسیس و مستقر گردید، برای برنامه آموزشی نیز اقدام نمود. در مصوبه‌ی آموزشی دانشگاه تهران اسمی از گرایش خاصی در میان نبود. به گفته‌ی مؤسس این مرکز و این رشته در دانشگاه تهران، یعنی ژاله شادی طلب که با اساتیدی چون علیرضا محسنی تبریزی، زهرا رهنورد، شهلا اعزازی، صادق آیینه وند، حمید عبداللهیان، و حمیدرضا جلایی‌پور، کار این مرکز و این رشته را آغاز کرده بودند، در برنامه‌ی درسی روی طرح و نقد نظریه‌های فمینیستی، روش تحقیق کیفی، و گذراندن یک دوره‌ی کارورزی تأکید شده بود.

مرور جزئیات مربوط به مسیر تلاش‌ها، چگونگی، و چرایی تاسیس رشته‌ی «مطالعات زنان» در ایران از آن‌رو اهمیت دارد که از خلال اطلاع از این فرایندها می‌توانیم به درک بهتری از سیاست شناسی جنسیتی چالش‌ها و تناقضات، یا به عبارتی پارادوکس کارکرد چنین رشته‌ای در یک حکومت اقتدارگرا و تئوکراتیک برسیم. البته تاسیس این رشته در تمامی کشورها با درجات متفاوتی از مقاومت و مخالفت روبرو بوده است و تنها در اثر تلاش خستگی‌ناپذیر و آگاهی‌بخش و روشنگرانه پیشگامان و پایه‌ریزان این رشته بوده است که به‌تدریج بدفهمی‌ها، ترس‌ها و هراس‌ها از فمینیسم به‌طورکلی و از مطالعات زنان به‌طور خاص رفع شده و این رشته توانسته ضرورت، مفید بودن و مشروعیت یا در‌واقع حقانیت علمی خود را در کنار سایر رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی جا بیندازد.

تصویر از نشریه‌ی The New York Times و متعلق به سال ۱۴۰۱

حتی فراتر از این، بارها این سوال مطرح شده است کـه آیـا نـام «مطالعـات زنـان» گویای ماموریت آن در شکستن فرا روایت های تاریخی است، یا چنین دپارتمان هایی را می‌توان بـا نـامی غیر از آن، مانند مطالعات فمینیسم، مطالعات زن، مطالعات جنسیت یا با نـام‌هـای دیگری خواند. طرح این سؤال حقیقتی را در دل خود جای داده است؛ نـام‌گـذاری اقدامی خنثی به حساب نمی‌آید، بلکه نامیدن نه تنها دریافت دیگران را از هویت نام‌گذاران شکل می‌دهـد، هم‌چنین حقیقت طبیعت پدیده‌ی نام‌گذاری‌شده را نیز بازنمایی می‌کند. از سوی دیگر، گرایش‌های چندپاره‌ی مطالعات زنان مانند حقوق زن در اسلام، زن در خانواده و زن در تاریخ (که آخری هیچ‌گاه محقق نشد) زمینه‌ای بود تا مهجوریت ساختار این رشته بیشتر عیان شود، چرا که سرفصل‌های تعیین‌شده در دو گرایش، گرته‌برداری محض از رشته‌های جامعه‌شناسی و حقوق بود! بدلیل فقدان زمینه‌ی نظریه‌پردازی و وجود تابوهای ایدئولوژیک در نظام آموزش عالی، این رشته حتی از ترجمه‌ی متون دست اول مطالعات زنان و مطالعات جنسیتی که غالباً از سوی نظریه‌پردازان فمینیست طی چندین دهه نوشته شدند، محروم ماند. در واقع، موسسان این رشته و گروه مطالعات زنان شورای تحول علوم انسانی که تمام توان خود را در جهت بومی‌سازی این رشته قرار داده بودند، درحالی خط بطلان بر متون غربی کشیدند که خود منابع علمی و مستند کافی برای آموزش نداشتند و بدون خوراک آموزشی مناسب، تنها دست به دامان رشته‌های علوم اجتماعی، فقه، حقوق و جامعه‌شناسی شدند تا بلکه برخی بخش‌های این رشته‌ها که به زنان مربوط می‌شد، پاسخگوی نیاز علمی دانشجویان این رشته باشد.

تصویر از هنگامه گلستان

منابع و ماخذ:

Bahramitash, R., & Hooglund, E. J. (2014). Gender in contemporary Iran: Pushing the boundaries. London: Routledge.

Shahrokni, N. (2020). Women in place: The politics of gender segregation in Iran. Oakland, CA: University of California Press.

Mir-Hosseini, Z. (2000). Islam and gender: The religious debate in contemporary Iran. London: I.B. Tauris.

Najmabadi, A. (2005). Women with mustaches and men without beards: Gender and sexual anxieties of Iranian modernity. Berkeley: University of California Press.

Joseph, S., & Najmabadi, A. (2007). Encyclopedia of Women & Islamic Cultures. Leiden: Brill.

اردلان، پروین، رشته‌ی مطالعات زنان: مهمان ناخوانده رشته علوم اجتماعی؛ زنان، شماره ۸۳، دی ۱۳۸۰.

اعزازی، شهلا، درآمدی بر تاسیس رشته مطالعات زنان در ایران، ریحانه، سال ۱، شماره ۱، زمستان ۱۳۸۱.

مشیرزاده، حمیرا، مقدمه‌ای بر مطالعات زنان؛ دفتر برنامه‌ریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تهران، پاییز ۱۳۸۳.

کریمی، شیوا، رشته مطالعات زنان از آغاز تا امروز، مروری بر فعالیت‌های مرکز مطالعات و تحقیقات زنان در دانشگاه تهران از ۸۴ تا ۸۷

About Author

بازگشت به لیست

1 دیدگاه در “زنان در جست‌وجوی آزادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *