سرمایهداری خلاق
مارک فیشر
مترجم: سپهر مقصودی
ما باید در این واقعیت مرده و تلخ، این گذار دیوانهوار، به همان شیوهای که در زندان زندگی میکردیم، بهعنوان شیوهای عجیب و وحشیانه برای تصدیق دوبارهی زندگی، زیست کنیم. نمیتوانستی از تجربهی ظالمانهی زندان، تماس با مرگ و خشونت آن فرار کنی… مجبور بودیم توهمات تاریک و عاشقانه را تحمل کنیم. دیگر هیچ جایگزینی وجود نداشت. مطمئناً برایمان هیچ جایگزینی برای جهان وجود نداشته، اما همیشه جایگزینی در جهان است. راوشنبرگ۱Rauschenberg: دنیایی که در قالب هیولاهایش فرض میشود، در هم میشکند و دوباره شکل میگیرد. اما حتی امکان چنین قهرمانی از ما سلب شده است. باید زندگی کنیم و از شکست حقیقت، حقیقتِ خود رنج ببریم. باید بازنمایی، تداوم، حافظه و ردپایش را از بین ببریم. تمام تخطئهها برای اجتناب از تشخیص اینکه واقعیت تغییر کرده است، و به همراه آن حقیقت، بایستی رد شوند. خون موجود در رگهای ما جایگزین شده بود.»
-آنتونیو نگری۲Antonio Negri، هنر و کثرت۳Art and Multitude
هنر و کثرت شامل ۹ نامه است که نگری اکثرشان را در اواخر دههی ۱۹۸۰ برای دوستانش نوشت، زمانی که در تبعید در فرانسه بود. نگری در اینجا بیچیزی را توصیف میکند که چپ پس از شکستهای دههی ۱۹۷۰ متحمل شد: نابودی همهی امیدهایش، راهی که توسط نئولیبرالیسمی که با موفقیت تفکر تجاری را در تمام زمینههای زندگی روزمره جا انداخته بود، از بین رفت. به عبارت دیگر، آنچه در اینجا نمایان میشود، گزارشی از پیامدهای فوری بنیانگذاری است که من آن را واقعگرایی سرمایهداری۴Capitalist Realism نامیدهام: این دیدگاه، از آنجایی که هیچ جایگزینی برای سرمایهداری وجود ندارد، تنها نگرش ممکن است و شامل تطبیق با خواستههای آن میشود. نگری وضعیت مخمصهی چپ را بسیار حاد مطرح میکند.
بازگشت به قطعیتهای ظاهریِ اشکال قدیمیتر ستیزهجویی، به معنای تسلیم خود به بیربطی۵irrelevance ، کهنگی۶obsolescence و تبدیل به یادگاری باستانی است، اما پذیرفتن شرایط جدید و انطباق با آن به معنای پذیرش شکست کامل است. نگری پیشنهاد میکند که تنها امکان تحمل زمان در صحرا بنوعی آزمایش مذهبی به حساب میآید: لحظهای از نوسازی مخوف، دگرگونی سوژهی انقلابی درست در لحظهای که انقلاب غیرممکن به نظر میرسد و نیروهای ارتجاع همهچیز را کنترل میکنند. جهش وضعیت جدید سرمایه به شکل پسافوردیستی که در آن نیروی کار «غیر مادی»۷immaterial، «انعطافپذیر»۸flexible و در معرض فشارهای «جهانیسازی»۹globalization قرار میگیرد؛ پتانسیلهای جدیدی را ارائه میدهد که باید از آنها استقبال کرد.
با خواندن این ارتباطات در مواقعی خارقالعاده، مانند همیشه با تحلیلی منفینگرانه متقاعد میشوم که بینش او از فرهنگ و آگاهی کاملاً تحتتأثیر سرمایه قرار گرفته است. چیزی که من خیلی کمتر توسط آن متقاعد شدهام، جایگزین مثبت او برای این سلطهی پیش پاافتاده و در عین حال تاریک است. نگری مانند الهامبخشهایش، دلوز۱۰Gilles Deleuze و گاتاری۱۱Félix Guattari، حیاتگرایی است که با نیروی مضمحل سرمایه در برابر نیروی زندهی خلاقیت انبوه مخالفت میکند.
نگری معتقد است هنر ذاتاً سرکش و برانداز است. حتی با وجود اینکه خود او خطرات تسلی بیش از حد در هنر را تشخیص میدهد، اما در نهایت ایمان به آن حفظ میکند. نگری مینویسد: «وقتی شکست سیاسی دههی هفتاد را متحمل شدم و در اعماق ناامیدی بودم، از هنر خواستم تا در تحمل آن کمکم کند و راههای فردی مقاومت و رستگاری را پیدا کنم.» با این حال نگری بهزودی استدلال میکند که هنر «نمایش همیشگی کاهشناپذیری آزادی، کنش براندازانه و عشق به دگرگونی رادیکال» است.
از دیدگاه نگری، هیچ تناقضی بین این دو ادعا وجود ندارد. آنچه او استدلال میکند این است که یک فرد هرگز نمیتواند تنها از طریق هنر راه خود را از ناامیدی بیابد، بلکه تنها با اشکال جدید همبستگی، که بایستی شامل هنر باشد، فرار ممکن خواهد بود. درحالیکه نکتهی مربوط به جمع هرگز به این مهمی نبوده، تسبیح هنر به طرز عجیبی نوستالژیک به نظر میرسد، زیرا عصر رئالیسم سرمایهداری انواع همافزایی بین هنر و تجارت را نیز دیده که در هیچ کجا بهتر از مفهوم «صنایع خلاق»۱۲creative industries خلاصه نشده است.
البته میتوان استدلال کرد که هنری که در واقعگرایی سرمایهداری تسلط یافته و ارزش هنری و تجاری آن به شدت متورم شده، هنری جعلی است؛ خیانت و کمرنگ کردن ستیزهجویی ذاتی هنر. اما چرا با منطق منفینگرانه تا آخر راه نرویم و استدلال نکنیم که هیچ انرژی آرمانشهری آماده و موجودی وجود ندارد. آیا هیچ چیزی وجود ندارد که در ذات خود در برابر ادغام با سرمایه مقاومت کند؟ بنابراین بحث خلاقیت در مقابل سرمایهداری نیست یا بهتر بگوییم، سرمایهداری به عنوان تسخیر خلاقیت انبوه. در عوض، اکنون دشمن را بهتر میتوان سرمایهداری خلاق نامید، و غلبه بر آن مستلزم ابداع شیوههای جدید مثبتگرایی۱۳positivism نیست، بلکه نوع جدیدی از منفیگرایی۱۴negativity را شامل میشود.