نظریه ادبی

در دنیای تخیلی ادبیات گمانه‌زن ایران چه می‌گذرد؟

در دنیای تخیلی ادبیات گمانه‌زن ایران چه می‌گذرد؟

جستاری درباب ادبیات گمانه‌زن فارسی و دیالکتیکی با فرزاد فربد و علی پورآذر

امیرمحمد حسین‌زاده

ادبیات گمانه زن چیست؟

بسیاری از خوانندگان و طرفداران این نوع ادبیات، بار ها با ادبیات گمانه زن مواجه می‌شوند اما هیچ آگاهی نسبت به آن ندارند و این عدم درک و اطلاع خود بانی ضعف این ادبیات در ایران می‌شود، زیرا که مخاطب هیچ ذهنیت درستی از ساختار و عناصر سازنده داستان ندارد و این عدم آگاهی موجب می‌شود نویسندگانی که خود نیز نسبت به این ادبیات ناآگاه‌اند، داستانی بی‌کیفیت به خورد مخاطب دهند.

آیزاک آسیموف

هرچند عبارت ادبیات گمانه زن یا Speculative fiction، تعریف جدیدی است، اما شامل ادبیات کهن همچون ایلیاد و اودیسه و یا حتی شاهنامه می‌شود. تعاریف و مباحث زیادی پیرامون این ادبیات شکل گرفته اما به طور کل می‌توان گفت این ادبیات شامل سه شاخه‌ی اصلی علمی-تخیلی، فانتزی، وحشت و ساب ژانرهای آن است.

معمولاً نویسندگان این ادبیات خود از مفسران و صاحب نظران بودند که زوایای پنهان این ادبیات را آشکار کرده و بسط دادند. از این نویسندگان می‌توان به سی. اس. لوئیس۱C.S. Lewis، اورسولا کی.لوژان۲Ursula K. Le Guin، جی.جی بالارد۳J. G. Ballard، آیزاک آسیموف۴Isaac Asimov، فیلیپ کی.دیک۵Philip K. Dick و بسیاری از نویسندگان دیگر را نام برد. این نویسندگان حتی از پتانسیل روایت و جنبه‌های مختلف روان انسان استفاده کرده و فرهنگ‌ها و شبه-مذهب‌هایی را تشکیل دادند که به نوعی جایگزین دین‌های قدیم‌اند. مانند مجموعه ارباب حلقه‌ها، هری پاتر و دیگر داستان‌های پرطرفدار که سالانه فستیوال‌های مختلفی در سراسر دنیا به این عنوان برگزار می‌شود.

اما برعکس، ادبیات گمانه‌زن در ایران نه تنها در ابتدا به مخاطب خود شناخته نشده، بلکه بدون توجه به مسیری که ادبیات گمانه‌زن در آمریکا در چند دهه طی کرده – انتشار داستان‌های نخست به صورت پخش در مجله‌ها که هم مقرون به صرفه عمل کرده و هم سلیقه‌ی مخاطب را به آزمایش در می‌آورد و هم مدیومی مناسب برای شناساندن نویسندگان با استعداد بود – نویسندگان ایرانی در ابتدا با الگوبرداری از فیلم‌های روز یا استفاده از کلیشه‌های شناخته‌شده، ذهنیت و توقع مخاطب را نسبت به این ادبیات بدگمان کردند.

آر. ال. استاین

اگر بخواهیم بیشتر نسبت به کارهای اولیه ادبیات گمانه‌زن پرمخاطب در ایران جزء شویم، باید به اوایل دهه‌ی نود و بازار گرم و پرتب‌وتاب اینترنت و فضای مجازی اشاره کنیم. زمانی که نوجوانان به تازگی با انواع مختلف رمان‌های جهان همچون آثار آر. ال. استاین۶R. L. Stine، دارن شان۷Darren O’Shaughnessy و دیگر آثار عوام‌پسند آشنا شدند و سعی کردند با جمع شدن در فروم «نود و هشتیا» با ذهنیت خود، نسخه‌ی مشابهی از آن فضا را اجرا کنند. این فروم عموماً شامل دختران کم سن‌وسال متولد دهه‌ی شصت و هفتاد می‌شد که به دلیل سرکوب احساساتشان توسط جامعه، به رمان‌هایی اکثراً با محتوای عاشقانه و فانتزی پناه ‌می‌بردند. اکثر داستان‌های این سایت شامل روایات زرد و بی‌کیفتی می‌شد که با کمال تعجب بعضی از نویسندگان فروم به بازارهای نشر راه یافتند و کتابشان تبدیل به عناوین پرفروش شد. شاید بتوان گفت در بین این داستان‌ها قابل ذکرترین آن که کمی به المان‌های وحشت ایرانی پرداخته متعلق به نشاط بهروانفر ملقب به sober و چندگانه‌ی هیچکسان و پسران بد است که با تمام این احوالات، داستان به همان مقدار عوام‌پسند و زرد عمل می‌کند.

یک خطر دیگر برای ادبیات گمانه ایران حس رنسانس‌طلبی و بازگشت به دوران پرشکوه گذشته است. ایران در گذشته برخلاف دوران معاصر، دارای شکوهی ویژه و ادبیاتی فاخر بوده که به نوبه‌ی خود می‌تواند منبع مناسبی برای ادبیات معاصر باشد، اما گستردگی بسیار زیاد تاریخ و ادبیات کلاسیک و تنبلی و بی‌توجهی نویسندگان نسبت به این منابع باعث شده است نویسندگانی که زمان روایتشان را عموماً قبل از اسلام نقل می‌کنند، عدم ارتباط و تطابقی نسبت به روایاتی همچون شاهنامه، هزار و یک شب، کلیه و دمنه و غیره در ذهن مخاطب ایجاد شود و متن نویسنده در این قیاس رنگ و لعاب ببازد. شمار این نویسندگان بسیار زیاد است و شاید بتوان بهترین نماینده‌ی این سبک را ضحی کاظمی و نیما کهندانی دانست. هرچند آثارشان ممکن است با دیگر آثار تفاوت داشته باشد، اما همچنان در سطح باقی می‌ماند. در کنار آن‌ها، سیامک گلشیری در مجموعه‌ی خون آشام با استفاده از ضد-کلیشه و روایت خاص، سعی می‌کند عناصر وحشت قابل قبولی، تنها برای نوجوانان خلق کند و مخاطب بزرگسال را از یاد می‌برد.

لوگوی انتشارات «پیدایش»

با تمام این موارد، در نهایت مترجمان ضعیف ضربه‌ی نهایی را بر بدنه‌ی ادبیات گمانه وارد می‌کنند. آثاری که با ترجمه و نشر نامعقول، اثر نویسنده ماهر را ناقص و بی‌ارزش می‌کنند، به صورتی که بعد از چندین دهه، ترجمه یا نشر خوبی از آثار نویسنده‌ی پرطرفدار و شناخته‌شده‌ای مانند استیفن کینگ چاپ نمی‌شود. همچنین بسیاری از آثار شاخص ادبیات گمانه‌زن حداقل در چند سال اخیر به چاپ نرسیده و اگر هم به چاپ رسیده، بنا به دغدغه و نگرانی مدیران این انتشارات نسبت به ادبیات گمان‌زن بوده، اما دیگر انتشارات تنها از ادبیات گمانه به‌عنوان وسیله‌ای برای ارضای ذهن ساده‌ی نوجوانان و کسب درآمد از آن استفاده می‌کنند و دغدغه‌ی شکل‌بخشی به آن ذهن را ندارند. تمام این مسائل دست به دست هم می‌دهند تا دید و نظر عامه‌ی مردم نسبت به این ادبیات بد و سطحی باشد.

اما می‌توان گفت دو نشری که دلسوزانه و دغدغه‌مند، به دور از هرگونه چشم‌داشت مالی این ادبیات را به صورت حرفه‌ای برای مخاطبین فراهم می‌آورند، انتشارات پریان به مدیریت فرزاد فربد و انتشارات کتابسرای تندیس هستند. این دو نشر در این سالیان با تمام سختی‌ها‌ی بازار، پدیده‌ی چاپ اثر فاخر را به ارمغان آوردند و حتی روی نویسندگان ایرانی نیز سرمایه‌گذاری و معرفی کردند.

به این رو است که عنوان «دنیای تخیلی» ادبیات گمانه‌زن برای عنوان مقاله انتخاب شده، زیرا ادبیات گمانه‌زن ایران تنها دارای وجهه‌ی «تخیل» است و جنبه‌ی «علمی» ندارد. اکثر نویسندگان نه تنها با منابع اقتباس کهن خود بیگانه‌اند، بلکه هیچ درک و شناختی از ادبیات گمانه‌ی جهان ندارند. به همین جهت نویسندگان ایرانی نه جریان‌سازند و نه در جریانی قرار می‌گیرند. اما برعکس آن، نویسندگان عراقی همچون احمد سعداوی و حسن بلاسم با ترکیب این دو ویژگی در سطح جهان خوش درخشیدند.

آرمان آرین

در این میان همچون هر استثناء، اشخاصی حضور دارند که پا را فراتر گذاشته و از هم‌کیشان خود پیشی می‌گیرند. آرمان آرین فارغ التحصیل رشته‌ی سینمای دانشگاه هنر تهران، در بیست و چهار سالگی مجموعه‌ی پارسیان و من را به چاپ رساند که در همان ابتدا میان مخاطبین بسیار پرطرفدار شد، به صورتی که در نوزدهمین دوره‌ی نمایشگاه کتاب تهران، عنوان پرفروش‌ترین را کسب کرد. آرین همچنین عنوان جوان‌ترین منتخب کتاب سال ایران را از آن خود کرده و در جشنواره‌های خارجی نیز خوش درخشید. مجموعه‌ی پارسیان و من با الهام از روایات شاهنامه و در جلد سوم با ترسیم زندگی کوروش کبیر به‌صورت روایتی پیچیده و ویژه‌ای به نگارش درآمد. آرین با مجموعه اَشوَزدَنگهِه و پرداختن به دین زرتشت، این مسیر را ادامه داد و در نهایت به کمال رساند و همچنین وی با مجموعه‌ی آینده‌ی کهن پا در ادبیات علمی تخیلی گذاشت و موفق نیز عمل کرد. اما شاید بتوان مهم‌ترین اثر او را کابوس باغ سیاه نامید که برای اولین بار المان‌های ایرانی را در یک داستان وحشت به‌صورت لایه‌های معنادار به‌کار برد.

انتشارات پیدایش نیز در طول دهه گذشته دست به پرورش علاقه‌مندان این حوزه در مجموعه‌ی خود زد و به نوعی آن‌ها را به سفیران ادبیات گمانه تبدیل کرد. فرزین سوری و م. رایدرم از اشخاصی هستند که بسیاری از بار شناساندن ادبیات گمانه‌زن را بر دوش کشیدند. سوری با استفاده از تریبونی که صداوسیما به او داد، و هر دو همراه تیم نشریه، سایت و فصلنامه سفید را راه‌اندازی کردند که به‌‌طرز تخصصی به ادبیات گمانه‌زن و ساب‌‍ژانرهای آن می‌پردازد. همچنین این تیم با برگزاری جایزه‌ی ادبی نوفه سعی بر شناسایی نویسندگان بااستعداد ایرانی کردند.

اما در کنار تمام مسائل موجود و در چند سال اخیر، نویسندگان و طراحان جوانِ داستان‌های مصور (کمیک) توانستند برخلاف نویسندگان ادبی، جانی به ادبیات گمانه‌زن ایران بدمند. شاید یکی از دلایل این باشد که اکثر نویسندگان این حوزه فارغ‌التحصیل رشته‌ی سینما بوده و روایت و تصویر را به خوبی می‌شناسند؛ اما در کشورمان که ساخت یک فیلم بودجه‌ی هنگفتی می‌طلبد، این انرژی برای ساخت، بر روی کاغذ پیاده شد. شاید به‌عنوان نمونه‌ی موفق بتوان صدف فقیهی، کارشناس سینما و ارشد پژوهش هنر با اثر مرز- دفتر اول از نشر پی‌نما را مثال زد که همچون آرین به‌خوبی به روایت تاریخی مزدک در دربار صفوی می‌پردازد. فقیهی برای این اثر جوایز جهانی متعددی نیز کسب کرد.

از سری کمیک استریپ‌های آرش ظریفیان

اما در فضای مجازی کمیک‌هایی با روایات عجیب‌وغریب دست‌به‌دست می‌شود که نشان از جوشش نسل جدیدی از نویسندگان دارند. نویسندگانی که فضای پر از سانسور نشریات را بستر مناسبی برای آثار خود نمی‌بینند و با آزادی و خلاقیت هرچه تمام در فضای مجازی فعالیت می‌کنند. شاید بهترین نمونه‌ی آن را بتوان علی پورآذر، فارغ التحصیل سینما دانشگاه سوره دانست که سالیان است در حوزه‌ی کمیک و ادبیات گمانه پژوهش می‌کند و سعی دارد آن را به مخاطبان نیز بشناساند. آثار او بسیار شخصی و بعداً تاریخی همراه درک درستی از طراحی کمیک است. او کمیک ملانصرالدین را با همکاری شهاب حقیقی به نگارش در آورده که گویا فریاد ارواح رنج‌کشیده‌ی نسل‌های گذشته است. ویژگی آثار او پرداخت به جزئیات بوده که به کلیات و هدف ویژه او ختم می‌شود.

در کنار پورآذر، احسان میرزائی و آرش ظریفیان در همان فضا و موقعیت مشغول فعالیت‌اند که هر کدام با آثارشان خوانندگان و طرفداران مخصوص خود را دارند. میرزائی با عناصر قصه‌های پریان، داستانی شخصی پدید می‌آورد که طبع جهانی دارد و ظریفیان با آثارش پل ارتباطی بین فرهنگ عامه‌ی دهه‌ی هفتاد تا نود آمریکا و فرهنگ عامه‌ی ایران می‌زند.

آشکار و عیان است که ادبیات گمانه‌زن ایران مانند هر حوزه‌ی هنری یا ادبی دیگری نیاز به حمایت و سرمایه‌گذاری دارد. با نگاهی به تاریخ چند دهه‌ی گذشته در می‌یابیم که موفقیت اشخاص در این زمینه تنها به علاقه‌ی شخصی و همت افراد مختلف منوط می‌شود و متاسفانه نمایندگان و مسئولین مانند داستانی کلیشه‌ای که انتظارش را داریم، خنجر برای درخواست عوام تیز کرده‌اند. به همین دلیل موفقیت ادبیات گمانه‌زن با تمام استعدادی‌هایی که در آن وجود دارد، در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد و مسیر آینده را نمی‌توان از مه‌ای که آن را اشغال کرده است تمیز داد.

 

«‌دیالکتیک با فرزاد فربد»

تعریف شما از ادبیات گمانه چیست؟

ادبیات گمانه‌زن یا Speculative fiction تا اواخر قرن بیستم تعریف متفاوتی داشته و عمدتاً بیشتر به ادبیات علمی تخیلی اطلاق می‌شد، اما با اوج گرفتن ادبیات فانتزی، به‌خصوص تاثیر مجموعه‌ی هری پاتر و پیشرفت سینما در ساخت این‌گونه آثار، به‌ویژه ارباب حلقه‌ها، این ادبیات معنای تازه‌ای گرفت و اکنون به مجموعه‌ی ادبیات فانتزی، وحشت و علمی-تخیلی گفته می‌شود. هرچند خودم به این اعتقاد دارم که شاخه‌‌ی اصلی ادبیات گمانه‌زن، فانتزی است، زیرا می‌توان ادبیات وحشت و علمی-خیلی را نیز زیرشاخه‌ی ادبیات فانتزی شناخت؛ هرچند ممکن است بین نظریه‌پردازان و کارشناسان در این موضوع اختلاف نظر باشد.

فرزاد فربد

چه اتفاقی موجب علاقه‌مندی شما نسبت به ادبیات گمانه‌زن شد؟

بیشتر فضایی که در آن زندگی می‌کردم. دهه‌ی پنجاه دوران کودکی من بود و من در آن زمان تحت تاثیر وقایع مختلفی مثل مجله‌ی کیهان بچه‌ها و کانون پرورش فکری و تلویزیون و سینمای آن زمان بودم. مجله‌ی کیهان بچه‌های دهه‌ی پنجاه تفاوت بسیاری نسبت به نسخه‌های امروزی آن دارد، شما می‌توانستید موضوعات مختلف و جذابی مثل افسانه‌های پریان، داستان‌های رولد دال، کامیک استریپ‌های مختلف مانند جنگ ستارگان در آن پیدا کنید، که البته در آخر داستانش نیمه‌کاره ماند [خنده]. همچنین مجله‌ی زن روز که مادرم آن را می‌خواند و بعد به دست من می‌رسید، به مسائلی مانند احضار ارواح و خانه‌های تسخیرشده می‌پرداخت و همچنین، قسمت پاورقی‌ای در این مجله وجود داشت مانند داستان‌های دنباله‌دار وحشت در خانه ۱۱۲ (داستان‌های آمیتی ویل) و پسر شیطان (طالع نحس) که بعد از انقلاب پسر شیطان ادامه نیافت و باز ما در خماری داستان ماندیم [خنده]. در تلویزیون هم سریال‌های روز دنیا مانند استار ترِک (در ایران با نام پیشتازان فضا) و سریال‌های دیگری پخش می‌شد که هر کودکی را مجاب به خیال‌پردازی می‌کرد.

جناب فربد شما را عموماً با ترجمه‌ی مجموعه‌ی هنک سگ گاوچران می‌شناسند اما شما با ترجمه‌ی آثار نویسندگانی چون فیلیپ پولمن و نیل گیمن که در آن زمان برای خوانندگان گمانه مهجور بوده‌اند، تاثیر زیادی در شناسایی این اشخاص داشتید و حتی سلایق متفاوتی را وارد این نوع ادبیات کردید؛ سوال من این است که چرا این دو نویسنده؟

هنک… یکی از مجموعه‌های محبوب من است اما برای ترجمه‌ اثری بسیار سخت است، طوری که به گفته‌ی نویسنده که با او تماس داشتم، حتی خواندن این ادبیات برای مناطق شمالی آمریکا سخت بوده و بیشتر مربوط به ایالت‌های جنوبی است. به همین دلیل ترجمه‌ی هنک برای من چالش سنگین، اما دلنشینی بود. به نظر من، بسیاری از کتاب‌ها برخلاف تصویر ذهنی دیگران، دارای محدوده سنی نیستند مثل هنک…، تاجر برف، گرگ ماسه‌ای و خیلی از کتاب‌ها که واقعاً مخاطب سنی خاصی ندارند و بزرگ و کوچک می‌توانند آن را بخوانند و از آن لذت ببرند، اما در مورد گیمن و پولمن، در سفرهایی که به خارج از ایران داشتم و عادت مطالعه‌ام در هر جا، با پولمن و خصوصاً مجموعه‌ی نیروی اهریمنی‌اش آشنا شدم، هرچند متاسفانه چهارده سال است که به هر دلیلی ترجمه‌ی این کتاب در ایران چاپ نمی‌شود. نیل گیمن هم برای من نویسنده‌ی تاثیرگذاری بوده که به نظرم هر کتابش کشف و شهودی مجزا است. عقیده دارم که پولمن و گیمن بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات معاصر ژانرند!

نیل گیمن

شما آثار بسیاری از نویسندگان مهم ادبیات گمانه‌زن را که در ایران ناشناخته بودند در انتشارات پریان به چاپ رساندید، اما به نویسندگان دیگر همچون مایکل مورکاک، ویلیام گیبسون، کین لیو و دیگر نویسندگان نپرداختید. سیاست شما در ترجمه‌ی این نوع ادبیات چیست و آیا برنامه‌ای برای چاپ آثار نویسندگان دیگر دارید؟

نویسندگان بسیاری در برنامه‌ی ترجمه‌ی ما هستند، اما پریان انتشاراتی است که در این بازار از هیچ‌گونه کمک دولتی یا خصوصی برخوردار نیست و مکانیزم مجموعه تنها بر اساس تلاش شخص من و حمایت خوانندگان عمل می‌کند. هم‌اکنون بالای پنجاه عنوان در دست آماده‌سازی قرار دارند و ما هم علاقه داریم این عناوین هرچه زودتر به چاپ برسند، اما محدودیت‌هایی وجود دارد و رقبایی در این زمینه فعالیت می‌کنند که دارای امکانات به‌خصوصی هستند و این کار را سخت می‌کند، اما ما تمام تلاش خودمان را می‌کنیم و فکر می‌کنم با انتخاب‌هایی که در انتشارات داشتیم (مجموعه‌ی انتخاب پریان)، این نکته را به خوبی نشان دادیم که تنها کیفیت برای ما مهم است؛ هرچند اثر در جهان شناخته شده باشد و جایزه‌های فراوانی نیز دریافت کرده باشد، اما فروش آن بین مخاطبان ایرانی زیاد نباشد. همچنین عدم درک درست بعضی از مخاطبین نسبت به کیفیت، مانند طراحی جلد مجموعه‌ی چرخ زمان، با آنکه که گرافیست جلد یکی از بهترین گرافیست‌ها در ایران است، کمپینی ضد آن تشکیل شد تا کتاب را بکوبند. این اتفاقات واقعاً ناامیدکننده است.

با نگاهی به فعالیت شما در چند  دهه‌ی اخیر می‌توان فهمید تا چه میزان دغدغه‌مند هستید (امور خیریه و اهدای کتاب به نیازمندان، لایو های مختلف در رابطه با معرفی ادبیات گمانه و انتشار کتاب‌های تخصصی در این مورد – تاریخچه‌ی ادبیات فانتزی و راهنمای خوره‌های ادبیات ژانری) تا چه میزان خود را در برابر این ادبیات موظف می‌دانید؟ چه میزان موفق بودید و چه برنامه‌هایی در آینده دارید؟

به نظر من این مسئله تنها مربوط به ادبیات گمانه نیست و ما باید کتابخوانی را گسترش دهیم. وظیفه‌ی من و امثال من است که کتاب‌ها را هرطور شده به دست دوستداران کتاب برسانیم. در مورد امور خیریه هم این مسئله حکم می‌کند. شاید برای ما که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنیم این مسئله قابل درک نباشد، اما یک کتاب برای کودکی در مناطق محروم می‌تواند تغییر بزرگی در زندگی او باشد. همچنین برای این هدف، ما باشگاه کتابخوانی‌ای راه انداختیم که افراد بیشتری ترغیب به خواندن کتاب شوند و به همین دلیل از نویسندگان و مترجمان بزرگی مثل هوشنگ مرادی کرمانی، کاوه میرعباسی، گلی امامی و خیلی از عزیزان دیگر را دعوت کردیم که متاسفانه ویروس کرونا بین آنها وقفه انداخت. شما می‌توانید وخامت اوضاع را حس کنید، زمانی در دهه‌ی پنجاه با جمعیت سی میلیونی، کانون پرورش فکری کتاب‌هایش را با تیراژ سی هزار جلد چاپ می‌کرد، اما تیراژ در ایران امروز و جمعیتی سه برابر، به دو هزار تا سه هزار رسیده است.

در بین آثار چاپی انتشارات شما اسم نویسندگانی چون آرمان آرین و حمید جبلی به چشم می‌خورد. می‌توانید در خصوص این همکاری ها توضیح دهید؟

چهار کتابی که با آرمان کار کردیم آثاری بودند که به ژانر ما نزدیک بودند که دو اثر را خیلی دوست دارم، کتاب کابوس باغ سیاه که به نوعی ادبیات سیاه است و بسیار المان‌های ایرانی در آن پیدا می‌شود و کتاب افسون‌نامه که به قول آرمان نوعی مزرعه‌ی حیوانات ایرانی است. هرچند تنها این آثار تحت‌ عنوان نام نویسنده چاپ نشده، زیرا که این آثار از کم‌فروش‌ترین آثار آرمان حساب می‌شوند، مخاطب از آرمان مجموعه می‌خواهد و فروش اَشوَزدَنگهِ و پَتَش خُوآرگر با آثار چاپی ما قابل‌قیاس نیست و نیاز دیدیم برای زیر بنایی که قرار است بسازیم، چاپ این آثار واجب است. در مورد آقای جبلی هم روزی ایشان همراه با دوست عزیزم، آقای محمد ژیان، به دفتر ما آمدند و تمایل به همکاری داشتند. من هم به آقای جبلی گفتم که باعث افتخار نشر ماست، اما ما تنها در ادبیات ژانری فعالیت می‌کنیم. چند روز بعد دوباره آقای ژیان با من تماس گرفت و گفت آقای جبلی از صداقت شما خوشش آمده و اصرار دارند کتابشان در نشر شما چاپ شود. و این هم شانس ما بود که حمید خان ما را دوست داشت و من هم واقعا ایشان را دوست دارم.

به‌عنوان سوال آخر، آینده نویسندگان و مخاطبین را نسبت به ادبیات گمانه‌زن چگونه می‌بینید؟

فکر می‌کنم مخاطبین و نویسندگان ما نیاز به شناخت و مطالعه بیشتری دارند. مترجمین هم نیاز دارند بدون چشم‌داشت به ارزش مالی، اثر خوب را شناسایی کنند، همچنین آثاری انتخاب کنند که کارشان به ممیزی نخورد که در نهایت اثری آش‌ولاش شود [خنده]، و در آخر آنکه سواد ترجمه را کسب کنند و با ترجمه‌ی بد، اثر نویسنده‌ی بزرگ را از بین نبرند. خود مخاطبین هم باید با آگاهی اثر را مطالعه کنند و با خواندن هری پاتر هیجان‌زده نشوند. من خودم به شخصه هری پاتر را خیلی دوست دارم، اما تا جلد سوم که شاهکارند. از جلد سوم به بعد آب‌بندی به داستان اضافه می‌شود و زبان داستان تغییر می‌کند. انگار خانم رولینگ می‌خواهد فاخر بنویسد و حجم کتاب‌ها نیز دو برابر می‌شود که کاملاً مشخص است به اثری تجاری بدل شده است.

در آخر امیدوارم تمام کسانی که به نوعی در ادبیات دخیل هستند، چه مخاطب و چه نویسنده، سلسله‌ی مراتب را رعایت کنند و آثار را با خواندن و پژوهش ادبیات کلاسیک شروع کنند و آگاهی خود را نسبت به ادبیات بالا ببرند.

 

«دیالکتیک با علی پورآذر»

از سری کمیک استریپ‌های علی پورآذر

اگر می‌شود ابتدا خودت را معرفی کن و از تصمیمت برای ورود به عرصه‌ی کمیک استریپ و کمیک آرتیست شدن، به‌عنوان شغل نامتداولی که هنوز در ایران جایگاه خود را به دست نیاورده، بگو.

علی پورآذر هستم. ۲۹ سال دارم و فارغ التحصیل سینما از سوره هستم. در کودکی عاق فیلم‌های فانتزی و ترسناک مثل سری فیلم‌های اویل دد بودم و تفریحم خیال‌پردازی درباره‌ی آنها و نقاشی فیگور مردهای عضلانی بود. بزرگتر که شدم سینما برایم جدی‌تر شد و بعد با فیلمسازهایی نظیر لینچ و خودورفسکی و شوانکمایر آشنا شدم. آن فیلمسازها فیلم‌های محبوب بچگی‌ام را با کیفیتی آرتیستیک و نامتعارف و غریب ترکیب می‌کردند. نوعی عصیان و آشوب در خود داشتند که حس کردم همیشه به دنبالش می‌گشتم. اما درباره‌ی کار کمیک باید بگویم که وقتی بچه بودم کتاب تصویرسازی زیاد داشتم، اما کمیک نه، چون اصولاً کمیک در ایران زیاد نبود، آنهایی هم که بود یا تن تن بود یا کمیک‌های معمولی سوپرهیرویی که هیچ کدام زا دوست نداشتم. درواقع دلیل اصلی کمیک کارکردن این بود که متوجه شدم به این راحتی نمی‌توانم فیلم‌هایی که می‌خواهم را بسازم. پس تصمیم گرفتم به‌صورت کمیک فیلم‌ها و قصه‌هایم را بسازم.

در تحقیقاتی که انجام دادم، متوجه شدم بسیاری از فعالین ادبیات گمانه به‌نحوی ارتباطی با سینما داشته‌اند. به نظر تو دلیل این ارتباط چه می‌تواند باشد و نقش سینما در زندگی‌ات به چه شکل بوده است؟

درباره‌ی بسیاری از کمیک آرتیست‌ها و همانطور که گفتم، حتی درباره‌ی خودم، علاقه‌ی اصلی سینما و فیلم‌هاست، ولی از آنجایی که فیلمسازی سخت، پرهزینه و پردردسر است، به‌صورت کمیک قصه‌هایشان را به تصویر می‌کشند. برای مثال، خودورفسکی بعد از شکست پروژه‌ی تلماسه، به‌صورت جدی کار نویسندگی کمیک را شروع می‌کند، یا فلینی که یکی از فیلمنامه‌های فیلم‌نشده‌اش را با همکاری میلو مانارا کمیک می‌کند، یا حتی فرانک میلر که اواخر دهه‌ی ۸۰ وارد صنعت فیلم می‌شود، ولی بعدتر سرخورده شده و دوباره به کار کمیک بازمی‌گردد. درباره‌ی بقیه‌ی نویسنده‌ها هم به نظرم از آنجایی که سینما جادویی‌ترین شکل روایت و عظیم‌ترین پدیده‌ی قرن بیستم بوده، تاثیر زیادی رو کودکی‌شان داشته؛ برای مثال، ری بردبری شیفته‌ی کینگ کونگ بوده است.

از سری کمیک استریپ‌های علی پورآذر

معمولاً آثارت در مکانی با معماری قدیمی روستایی یا پایین‌شهری یا به‌طور کلی، خارج از اجتماعات انسانی، در بروبیابان روایت می‌شوند. دلیل آن چیست؟ آیا از شخص و منبع به خصوصی الهام می‌گیری، یا صرفاً به زیست شخصی خودت باز می‌گردد؟

یک دلیل فکر کنم این باشد که اتفاقات ناگوار و وحشتناک و خونبار توی حاشیه‌ها بیشتر امکان وقوعش هست تا وسط شهر و آپارتمان. دلیل دیگر هم جذابیت بصری و حسی آن مکان‌ها برای من است. ولی مهم‌ترین دلیل این است که چندسال درگیر این بودم که در بستر ژانر ترسناک، به معنای سنتی و مرسومش، چیزی پیدا کنم که به زندگی خودم نزدیک‌تر باشد. دنبال الگویی هارور بودم که هم با زندگی خودم، که متولد شهر کوچیکی در آذربایجان بودم، و هم زندگی کل مردم خاورمیانه ارتباط داشته باشد. فکر می‌کنم دنبال یک سینمای ایرانی عامه‌پسند در ژانر هارور می‌گشتم که غایب و نامرئی بود. فیلم‌های فانتزی و ترسناکی که می‌توانستند وجود داشته باشند، ولی هیچوقت نبودند. برای مثال، فیلم‌های فولک هارور و ویچکرفتی مثل ویکرمن می‌توانستند در خاورمیانه اتفاق بیافتند. نگاه کنید به مراسم نوروز در روستاهای کردستان که می‌توانند سکانسی از فیلم ویکرمن باشند. فضای روستایی و غیرشهری کارهایم از دل این فکرها و ایده‌ها بیرون آمدند.

می‌توان گفت کمیک ملانصرالدین یکی از هنجارشکن‌ترین و عجیب‌ترین کمیکی‌هایی است که در ایران نوشته شده. ایده‌ی اولیه چنین داستان غیرمعمولی چگونه شکل گرفت  و آیا نشریه‌ی ملانصرالدین در شکل‌گیری داستان نقشی هم داشت؟

ایده‌ی اولیه ی ملانصرالدین از جایی شروع شد که من دنبال کارهای ایرانی یا خاورمیانه‌ای در زمینه‌ی کمیک می‌گشتم و منبع الهامی نیز برای کمیک خودم. این‌طور بود که به نشریه‌ی ملانصرالدین رسیدم و بل‌قوگی خود شخصیت ملا به عنوان هیولای قصه‌ای ترسناک. می‌خواستم کمیکی ترسناک و جادوگری یا شخصیت ملا و فضای هزار و یک شبی کار کنم. دو صفحه کمیک بدون اینکه قصه‌ی خاصی در ذهنم داشته باشم کشیدم و به دوستم شهاب حقیقی نشون دادم. من و شهاب علایق و سلیقه‌ی مشترک زیادی داریم و به‌راحتی می‌توانیم همکاری کنیم. شهاب با آن دو صفحه و ایده‌هایی که داشتیم کل خط داستانی و قصه‌ی کمیک را نوشت و سپس آنها را طراحی کردم. البته می‌خواستیم ملانصرالدین ادامه‌دار شود، ولی نشد.

در کنار خلق آثار تصویری، به مدیریت پیج اینستاگرام و کانال تلگرامی با عنوان سگدس کمیکس مشغول هستی که در آن کمیک‌های مستقل و جریان‌ساز را ترجمه و جدیداً نویسندگان با استعداد و آینده‌دار ایرانی را نیز در آن معرفی می‌کنی. 

سگدس در ابتدا تنها کانال تلگرامی بود که من و شهاب کمیک‌هایمان را در آنجا آپلود کنیم. اما بعد از چندوقت کار کمیک، کانال تلگرام را رها کردیم؛ تا اینکه پارسال تصمیم گرفتیم به فعالیتش ادامه دهیم. تصمیم گرفتیم سگدس را به پاتوقی برای علاقه‌مندان و فعالان مستقل کمیک تبدیل کنیم، چون متوجه شدیم تا وقتی که تصور ایرانی‌ها از کمیک، فیلم‌های مارول و دی‌سی و کارهای بزرگمهر حسین‌پور باشد، انتظاری از دیده‌شدن آثار ما نمی‌رود.

«زی‌زی‌گولوی بزرگسال» اثر علی پورآذر

برای پرسش آخر، به‌عنوان کمیک آرتیست با چه محدودیت‌هایی در این مسیر رو‌به‌رو هستی و آینده‌ی کمیک و ادبیات گمانه در ایران را به چه صورت می‌بینی؟

فکر می‌کنم ادبیات گمانه آینده ی آنچنان عجیب و درخشانی در ایران نمی‌تواند داشته باشد. اگر فعالیت گسترده‌ای مثل جریانی در این زمینه می‌خواست اتفاق بیافتد، خیلی وقت پیش اتفاق افتاده بود. مثلاً شما ترکیه را ببینید؛ به‌عنوان کشوری که تقریبا تاریخ معاصر مشترکی با ما دارد. در دهه‌ی ۷۰ میلادی زمانی، که تمام فیلم‌های ایرانی الگوی ثابتی داشتند و در گروهی کلاه مخملی و قصه‌های عاشقانه خلاصه می‌شدند، در ترکیه فیلم‌های ترسناک و ساینس فیکشن و حتی وسترن ساخته می‌شد. یا در همان دوران و حتی قبلتر، به انتشار وسیع کمیک بوک‌های مختلف تو ترکیه نگاه کنید. باید دقت کنیم که قبل از هرچیز، ادبیات گمانه و ژانر و همینطور سینما و فیلم‌های ژانر از دل یک شکل صنعتی و وسیع تولید فرهنگی خارج می‌شوند. تمایل مخاطبان، تهیه‌کننده‌ها و ناشرها به تولید این آثار مقدم بر میل خالقین این آثار به خلقشان است. به نظرم این آثار از جایی به بعد بایستی مثل قرمه‌سبزی در سنت و زندگی مردم ایران جا باز می‌کرد تا شاهد فعالیت وسیعی در این زمینه می‌بودیم. البته باید گفت که فعالیت‌هایی در این زمینه به‌صورت محدود و شخصی اتفاق افتاده و ادامه نیز خواهد داشت.

About Author

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *