«چون دزدی گوش میدین دوستتون ندارم»۱از قطعهی «زده به سرم» از کچیبیتز
هیپ-هاپ فارسی ۱ | استریمینگ
فربد مولوی
از گرامافون تا اسپاتیفای۲Spotify، صنعت موسیقی راه طولانیای طی کرده تا موسیقی را به گوش ما برساند، و البته چالشهای زیادی نیز داشته است. کلمبیا رکوردز۳Columbia Records احتمالاً اولین شرکتی بود که به اهمیت فروش آثار موسیقیایی پی برد. اختراع استوانهها و بعدتر، صفحات گرامافون تا آن زمان بزرگترین دستاورد بشری برای گوش کردن به هنری بود که هنرمند آن در چند متری شنونده در حال نواختن نبود. برای بیش از نیمقرن، صفحات گرامافون محبوبترین درخشش صنعت موسیقی ماندند و در کنار صنعت تازه رونقگرفتهی تلویزیون، باعث ظهور و محبوبیت و البته جهانی شدن شخصیتهایی مانند الویس پریسلی۴Elvis Presley و جانی کَش۵Johnny Cash شدند تا صنعت موسیقی با سرعت سقفهایی که تا پیش از این قابل تصور نبود را بشکافد و حتی تبدیل به چیزی شود که شوروی در آن سوی زمین آن را تهدید فرهنگ غربی میدید.
نیمهی دوم قرن بیستم هنوز چیزی کم داشت تا صنعت موسیقی را بزرگتر و جذابتر کند. نخست نوارهای کاست که با ضبط خودروها رونق گرفت و سپس واکمنهای سونی که یکی از کمنظیرترین کمپینهای تبلیغاتی را همراه خود داشت تا در هرجا بتوانید به هر موسیقیای که دوست دارید گوش دهید. در همین دوران بود که صنعت موسیقی فهمید برای انفجار یک آرتیست چیزی مهمتر از خروجی صوتی مهم است: بستهبندیای که از زندگی و کاریزمای یک شخصیت تا موزیکها و البته موزیک ویدئوها، مصاحبهها و کمپینهای تبلیغاتی لازم است تا خواننده تبدیل به سلبریتی شود. پس شبکه امتیوی۶MTV بوجود آمد تا این وجوه را پوشش دهد. دورانی که شهرت و محبوبیت مایکل جکسون۷Michael Jackson و مدونا۸Madonna با هیچ بازیگر و سیاستمداری قابل مقایسه نبود.
دههی هشتاد و نود میلادی دوران سیدیها بود که بیش از هرچیزی به مهمانیها رونق میدادند، روزهایی که با ظهور ژانری همزمان شد که میرفت تا به محبوبترین ژانر موسیقی جهان برای چندین دههی آینده تبدیل شود: هیپ-هاپ. برخلاف هیپ-هاپ، عمر سیدیها چندان به درازا نکشید. با ظهور اینترنت، شبکهای ظهور کرد که سرآغاز انقلابی دیجیتال در صنعت موسیقی بود: نَپستر۹Napster. نَپستر شبکهای بود که کاربران میتوانستند موسیقیهایی که در کامپیوتر خود داشتند را با دیگران به اشتراک بگذارند. نَپستر سریعاً به پلتفرم محبوب جوانان تبدیل شد. نَپستر اما مشخصاً قانونی که صنعت موسیقی را زنده نگه میداشت نقض کرده بود: قانون کپیرایت۱۰Copyright. طی نزاعی طولانی و پرهزینهی حقوقی که شرکتهای موسیقی علیه نَپستر راه انداخته بودند این شرکت بسته شد. با اینحال اشتراکگذاری موسیقی از طریق اینترنت تازه شروع شده بود و آسیبی جبرانناپذیر به صنعت موسیقی میزد. با ظهور آیپاد و آیتونز، صنعت موسیقی توانست از انقلاب دیجیتال هم کسب درآمد کند، اما هنوز سود آن با سود حاصل از فروش فیزیکی آلبوم قابل مقایسه نبود. لیبلهای موسیقی و هنرمندان بهناچار مجبور شدند تا برای کسب درآمد به افزایش تعداد کنسرتها و تورهای جهانی روی بیاورند.
در سالهای بعد، سرویسها و پلتفرمهای مختلفی معرفی شدند که روشهای متفاوتی هم داشتند، از کتابخانههای محدود تا سرویسهای رادیویی آنلاین با تبلیغات، اما هیچکدام نتوانستند مدت زیادی دوام بیاورند یا محبوبیت چندانی کسب کنند؛ اما در سال ۲۰۱۱ که اسپاتیفای معرفی شد، همهچیز تغییر کرد. اسپاتیفای روش متفاوتی داشت که به آن کمک کرد تا جای پای خود را محکم کند. آرشیوی کامل و منظم با دسترسی سریع که در آن استفادهکنندگان خریدار و صاحب موسیقی نمیشوند، بلکه با عضویت ماهانه در اسپاتیفای یا تحمل تبلیغات و با محدودیت، به تمام موسیقیهای دنیا دسترسی دارند. بعد از اسپاتیفای، شاهد انفجار پلتفرمهای متفاوتی با استراتژی مشابه بودیم که البته هیچکدام هنوز نتوانستنهاند رقیبی قابلقبول برای اسپاتیفای باشند.
آرتیستهای ایرانی و مسئلهی درآمدزایی
درآمدزایی برای هنرمندان مختلف ایرانی در ژانرهای مختلف وضعیت متفاوتی داشته است. خوانندگان پاپ و سنتی که کمتر با چالش ممنوعیت دستوپنجه نرم میکردند، کمابیش مسیری را طی کردند کموبیش به آرتیستهای خارجی شباهت داشت. تا اوایل دههی هشتاد، عمدهی درآمد آنها از مسیر فروش آلبوم بود و با رشد اینترنت، به درآمد حاصل از کنسرتها متوسل شدند. در این بین اما آرتیستهای ژانرهای راک، آلترناتیو و هیپهاپ مسیر دشوارتری داشتند. گروههای راکی که در اوایل دههی هشتاد ظهور کردند و محبوبیت کم نظیری هم کسب کرده بودند، با بدتر شدن وضع اقتصادی در نیمهی دوم دههی هشتاد و نود، بهسرعت محو شدند. در واقع، مسئله این بود که موسیقی راک پرهزینه و نیازمند تجهیزاتی بود که بخاطر مشکلات اقتصادی از سویی و محدودیتهای قانونی از سوی دیگر امکان ادامهی حیات نداشت. ظهور و موفقیت موسیقی رپ را در همین بستر میتوان بررسی کرد. موسیقیای که برای شروع به تقریبا هیچ هزینهی اولیهای نیاز نداشت. قابل انکار نیست که هیچکدام از شروعکنندگان یا به اصطلاح او-جی۱۱OGهای رپفارسی کار خود را بدون هیچ چشمداشت و تصوری از امکانهای درآمدزایی در آینده شروع کردند. اوج گرفتن استفاده از اینترنت که با محوبیت رپ همزمان شده بود به آرتیستها کمک میکرد تا موسیقی خود را سریعتر در اختیار مخاطبان قرار دهند.
اواسط دههی هشتاد دوران پرچمداری سایتهایی نظیر رپفا، رپسان، بیا تو رپ، پرشین هیپهاپ و… بود. تمام این سایتها اما توسط رقیبی بسیار قدر و دستبهجیب حذف شدند: رادیو جوان. رادیو جوان با پرداخت هزینه برای آهنگها و خرید کپیرایت کارها هم توانست دیگر سایتها را به حاشیه ببرد و هم مشوقی باشد برای هنرمندان که این بار با امید و اطمینان مالی بیشتری کار تولید کنند. در اواخر دههی هشتاد راههای درآمدزایی دیگری برای آرتیستها از مسیر تبلیغات و مرچ کردن۱۲Merchandising – خرید و فروش محصولات مرتبط به برند اصلی باز شد که بیش از هرچیز مدیون مسیری بود که گروه تیکتاک شروع کرده بود.
ظهور درآمدزایی مستقل و اسپاتیفای
اواخر دههی ۹۰ بود که خشایار اسار، عضو گروه تیکتاک (همینک وضعیت گروه تیکتاک را میشود منحلشده دانست) که حال با نام کچیبیتز فعالیت میکند، متوجه اهمیت مسئلهی کپیرایت برای آرتیستها شد. پیش از این اگرچه لیبلهای زیرزمینی۱۳Underground رپفارسی تمایل به همکاری با رادیوجوان نداشتند و کارها را از طریق یوتوب۱۴Youtube و ساندکلاد۱۵SoundCloud منتشر میکردند، اما گروههای جریان اصلی۱۶Mainstream رپفارسی مانند زدبازی، پایدار، وانتونز و تیکتاک نه تنها کارهایشان را از رادیوجوان منتشر میکردند، بلکه عملاً یکی از مهمترین دلایل تداوم موفقیت این پلتفرم بودند؛ و البته، مبلغ قابلقبولی هم از رادیوجوان دریافت میکردند. با افزایش محبوبیت اسپاتیفای در جهان به عنوان یک پلتفرم جهانی موسیقی، کچیبیتز تصمیم گرفت آلبوم جدید خود به نام اتصالی که در آن با محبوبترین آرتیستهای رپفارسی از جمله: مهراد هیدن، رضا پیشرو، سپهر خلسه، بهزاد لیتو، کوروش، پوبون، جیدال، سینا مافی، عرفان پایدار، مدگل و… همکاری داشت را تنها از طریق اسپاتیفای منتشر کند و نام اولین ترک آلبوم را «اگه بیان اسپاتیفای» گذاشت تا مانیفستی باشد برای عصری تازه در تاریخ درآمدزایی رپفارسی.
دو اتفاق دیگر نیز در محبوبیت اسپاتیفای در صحنه رپفارسی تاثیر داشت. اولین آن، دبلآلبوم از سپهر خلسه، علیرضا جیجی و سیجل بود. گروهی که نه تنها داغترین برند جریان عامهپسندتر رپفارسی را تشکیل میدادند، بلکه گروهی بودند که تا پیش از این بخاطر همکاری مداوم و پیوسته با رادیوجوان، از سمت گروههای دیگر سرزنش میشدند. در واقع عدم همکاری این گروه با رادیوجوان از جایی شروع شد که پلتفرمی دیگر به نام لایرا۱۷Lyra پیشنهاد مبلغی بالاتری برای انتشار آلبوم ارائه کرده بود و با توافق طرفین، آلبوم در اسپاتیفای و لایرا منتشر شد. اگرچه این پلتفرم نتوانست از انتشار این آلبوم موفقیتی کسب کند، ولی آلبوم در اسپاتیفای به بازدیدهای میلیونی رسید. از دلایل عدم موفقیت لایرا میتوان به این مسئله اشاره کرد که در زمان عرضهی آلبوم، برخلاف قرار قبلی، لایرا در دسترس نبود. اتفاق دوم ظهور نسلی جدید از رپرها بود که چون تحت قرارداد یا حمایت هیچ یک از لیبلهای رپفارسی نبوده و شهرتشان را نیز مدیون معرفی شدن از طرف رپرهای مطرح صحنه نبودند، رادیوجوان حاضر به پرداخت مبلغی به آنها نمیشد و از طرفی، چون به اهمیت حق کپیرایت و امکانهای درآمدزایی آگاه بودند، تصمیم گرفتند تا کارهای خود را از طریق اسپاتیفای، ساندکلاد و یوتوب منتشر کنند. موفقیت باورنکردنی نسل ۴ رپفارسی نقشی غیرقابل انکار در استفاده مخاطبان جدی رپفارسی از پلتفرمهای جهانی داشت. آرتیستهای رپفارسی حالا نیاز به تشویق مخاطبان به استفاده از اسپاتیفای داشتند؛ چالشی جدی برای مخاطبان ساکن ایران که به خاطر تحریمها امکان پرداخت برای اشتراک ماهانه اسپاتیفای را ندارند. بالاگیری تقاضا برای اسپاتیفای موجب بهوجود آمدن شرکتهای واسطه برای فروش اکانت شد که توانستند اسپاتیفای را با قیمتی پایینتر در اختیار مخاطبان قرار دهند. یکی از روشها برای کاهش هزینهی اکانتها، استفاده از برنامههای مخصوص اسپاتیفای برای اکانتهای خانواده بود. از سویی دیگر، آرتیستها با همکاری این شرکتها به قید قرعه به مخاطبانشان اکانت اسپاتیفای هدیه میدادند تا اصولاً تقاضا را تحریک کنند. واقعیت این است که اسپاتیفای آنقدر فضای جذابی دارد که تجربهی استفاده از آن برای مدتی کوتاه بتواند شما را مجاب به هزینهی ماهانه کند. با تمامی این اوصاف، همچنان مسئلهی اشتراک اسپاتیفای و تحریم ایران بزرگترین چالش پیشروی هنرمندانی است که چشم امید به افزایش درآمدهای حاصل از آن دارند. از طرفی دیگر، مشکلات اپلیکیشن اسپاتیفای نیز وجود دارد که در مواردی با ویپیانها کار میکند و در مواردی نیاز است که ویپیان خاموش باشد؛ در نتیجه، تجربهی کاربری نیز مقداری سخت و آزاردهنده خواهد بود.
ظهور یوتوب فارسی
اگر اینستاگرام فارسی به لطف دهههفتادیها رونق گرفت، ظهور و موفقیت کانالهای یوتوب فارسی بیش از هرکس مدیون متولدین دههی هشتاد بود. یوتوب امکان درآمدزایی بینظیری داشت که نسل جدیدی از سرگرمی را برای نوجوانان به ارمغان آورد. سالهای آخر دههی نود بیش از هر زمان پیکان حملات جریانات زیرزمینی رپفارسی به جریان اصلی آن نشانه رفته بود و محور تمام این حملات یک چیز بود: سایتهای شرطبندی. ماجرای سایتهای شرطبندی به قدری داغ شده بود که بسیاری از آرتیستها بهدرستی متوجه شدند خدشهای که در بلندمدت به برند آنها وارد میشود، از سود کوتاهمدت آن بیشتر است. در همین زمان توجهها به رپری جلب شد که علیرغم پرکاری بیش از حد، هیچگاه رپر موفقی نبود، اما توانسته بود با تولید محتوا در یوتوب هم درآمد بیشتری از اکثر رپرها کسب کند و هم مخاطبان یوتوب فارسی را به جرگهی مخاطبان آهنگهایش اضافه کند: پوریا پوتک. این مسیر برای افرادی مانند پوتک به هیچوجه آسان نبود. مهمترین همراه فعلی پوتک که کچیبیتز است، قبل از این که با او دوست شود، شروع آشناییشان با دعوا و به اصطلاح «بیف»۱۸Beef – جدال موسیقیایی یا کلامی میان رپرها بود. کچیبیتز در یکی از اولین مصاحبههایش، بعد از اینکه پوتک در قطعهی پیروزی از آلبوم پیامبر به وی بهسبب آوردن آرتیستهای متعدد در آلبومش برای گرفتن بازدید بیشتر تیکه انداخت، خطاب به وی گفت که «آدم با یوتوبر که بیف نمیکنه».
در همین زمان، امیر تتلو خوانندهی مشهور و پرحاشیه که اینستاگرام به او اجازه فعالیت در این پلتفرم را نمیداد هم به یوتوب آمده بود تا به طرز جنونآسایی هرآنچه در اطرافش میگذشت را نمایش دهد و هم مجرایی برای ارتباط با مخاطبان قدیمی و سفت و سختش داشته باشد. از طرفی، سن مخاطبان یوتوب فارسی همپوشانی بالایی با طرفداران تتلو داشت که باعث شد کانال تتلو به یکی از بزرگترین کانالهای یوتوب فارسی تبدیل شود. تتلو همچنین اصرار عجیبی به پخش کارهایش، که مخاطبان بالایی آن را دنبال میکردند، در یوتوب داشت که خود کمک کرد تا یوتوب بهعنوان پلتفرمی برای درآمدزایی آرتیستها در نظر گرفته شود.
نفر سومی که نقش قابل توجهی در ورود مخاطبان رپفارسی به یوتوب داشت، سپهر خلسه بود. مهمترین ویژگی خلسه این بود که یکی از بهترین رپرهای تاریخ صحنه رپفارسی بهشمار میآمد که بین تمام گروههای رپفارسی محبوبیت داشت و طیف مخاطبانش به یک هستهی سخت و مشخص محدود نبود. خلسه یوتوبر بامزهای بود و محتوایی که تولید میکرد تا حد زیادی منحصربهفرد بود. تمام اینها به اضافهی همکاریهای متعدد و متنوعش باعث شدند تعداد زیادی از مخاطبان یوتوب فارسی به مخاطبان رپفارسی اضافه شوند.
همپوشی بالای مخاطبان یوتوب فارسی و رپفارسی باعث شد رپرهای زیادی شروع به تولید محتوا و درآمدزایی از این فضا کنند. مهمترین نتیجهی جدی گرفتن یوتوب برای رپرهای فارسی و مخاطبانش، رونق گرفتن چهرهی بصری رپفارسی یا موزیک ویدئوها شد. پیش از این تولید موزیک ویدئو، خصوصاً خارج از سایهی رادیوجوان، چندان مقرون بهصرفه نبود، اما حالا هم رپرهای نسل جدید (نسل ۴) اهمیت موزیک ویدئو را میدانستند، هم یوتوب این امکان را میداد که از تولید این موزیک ویدئوها کسب درآمد شود. در ادامه، اینک فضای رپر فارسی آنقدر داغ شده بود که اسپانسرها در داخل و خارج کشور برای همکاری با رپرها و ظاهر شدن در موزیک ویدئوها بشتابند. یوتوب با دسترسی نسبتاً آسانش برای مخاطبان، اگرچه با تاخیری سی ساله، کمبود شبکههای تلویزیونی و کابلی فارسی برای موسیقی هیپ-هاپ، چیزی که در امریکا به شدت به محبوبیت ژانرهای موسیقی کمک میکرد، را داشت برطرف میکرد.
با اینحال نباید از رکن دیگر و ویژهتری که در محبوبیت یوتوب فارسی نقش داشت ساده عبور کرد. یکی از کلیدواژههایی که احتمالاً پس از ورود به جامعهی رپفارسی با آن مواجه خواهید شد، «ریاکشن»۱۹Reaction – واکنش و «پادکست»۲۰Podcast است. اصولاً ما دوست داریم واکنش دیگران به کنش یا محصولمان را به شکلی فعال ببینیم. بهطور مثال، وقتی فرزند نمرهی بالایی در امتحان میآورد، دوست دارد والدینش او را تحسین کرده و خود این امر گونهای از واکنش است. یا در موردی دیگر، یکی از وظایف معلم بهعنوان فردی آگاه، واکنش صحیح و تحلیل عملکرد دانشآموز است و منطقاً این کنش و واکنش به سود هردو طرف خواهد بود. آرتیست پس از انتشار محصولش، دوست دارد بهشکلی مستقیم تاثیر آن بر مخاطب را ببیند و یکی از این راهها، تماشای «ریاکت» یا مواجهه با «تحلیل»های مخاطبان است. عدهای از مخاطبان رپفارسی با ضبط واکنش آنی و نظرات اولیه و خام خود به نخستین تجربهی شنیدن موسیقی آرتیستها، عملاً خالصانهترین نوع این مواجهه را نمایان میسازند. تماشای این واکنشها برای مخاطبان دیگر هم بهسبب کنجکاویشان راجعبه نظر بقیه قطعاً جذاب خواهد بود و همین باعث میشود تا امر «ریاکشن» یکی از جذابترین بخشهای یوتوب رپفارسی باشد و اهمیت آن در مارکتینگ بهگونهای است که چهبسا برخی از آرتیستها سراغ زدوبند با «ریاکشنر»های تاثیرگذار و پرمخاطب رفته و بهنوعی سعی میکنند از این طریق نظر جمعی را به سود خود تغییر دهند.
«پادکست»ها اما شکل و شمایلی حرفهایتر و چندلایهتر دارند. در پادکستهایی که امروزه در یوتوب فارسی و با محوریت رپفارسی تولید میشوند، مسئله از واکنش آنی فراتر میرود و نظرات پختهتر و فکرشدهتر خواهند بود. در زمان نگارش این متن، پادکستهای مختلفی در یوتوب فارسی ساخته و منتشر میشوند، اما اگر بخواهیم به جریانسازترین و احتمالاً، مهمترین آنها بپردازیم، بایستی به پادکستِ هفتگی «اسم نداره»۲۱Esm Nadareh اشاره کرد که در آن دو نفر از شناختهشدهترین یوتوبرهای رپفارسی، فرشاد فورلایف۲۲Farshad 4Life و نیما دیداب۲۳Nima DW به آثار و حواشی روز میپردازند و بعضاً با دعوت از آرتیستهای درحالرشد یا مطرح صحنه، به آشنایی هرچه بیشتر مخاطب و آرتیست کمک میکنند. فراموش نکنیم که همین امر مصاحبه یکی از طاقتفرساترین و کمبودهای اصلی رپفارسی در سالیان گذشته بود و همین فقدان اطلاعات و شناخت آرتیستها باعث میشد که اصولاً ندانیم در صحنهی رپفارسی چه اتفاقی میافتد و هرکدام از آرتیستهای چه جهان هنری یا ذهنیای دارند.
ساندکلاد، رقیبی خسته
در سال ۲۰۱۷، تعدادی از رپرهای جوان مانند ایکسایکسایکستنتاسین۲۴XXXTentacion، لیلپامپ۲۵Lil Pump و تریپیرد۲۶Trippie Redd ظهور کردند که ترجیح میدادند آثارشان را به خاطر سبک جدید و ناآشنایی که داشتند، برای مخاطبین در ساندکلاد منتشر کنند. تا آن زمان ساندکلاد اپلیکیشنی برای اشتراکگذاری فایل صوتی بود و نه موسیقی، و در نتیجه، درآمدی هم برای آرتیستها نداشت. برای مدت کوتاهی، ساندکلاد-رپ۲۷SoundCloud Rap – اصطلاحی که به رپرهایی که فعالیتشان معطوف به این پلتفرم است اطلاق میشود. به داغترین صحنهی رپ جهان تبدیل شد.
اگرچه اخیراً ساندکلاد سیستم پرداخت را به هنرمندان اضافه کرده، اما این پلتفرم حتی در زمان اوج ساندکلاد-رپ نیز تقریباً شرکتی نیمهورشکسته محسوب میشد که هیچوقت برای مخاطبان موسیقی و هنرمندان، جذابیت اسپاتیفای را نداشت و ندارد. در ایران اما بخاطر مشکلات اشتراک اسپاتیفای، ساندکلاد توانسته به عرصهی درخشش رپرهای نسل جدید تبدیل شود و سهم بیشتری از مخاطبان رپفارسی را نسبت به اسپاتیفای داشته باشد. حتی پیش از سیستم درآمدزایی ساندکلاد، رپرهای ایرانی که نمیخواستند زیرسایهی رادیوجوان باشند، آثار خود را در ساندکلاد منتشر میکردند. دلایل مشخصی وجود دارد که چرا ساندکلاد پلتفرم مطلوب آرتیستها نبوده و نیست، سختگیری در پرداخت درآمد و نقض متعدد کپیرایت توسط دیگر کاربران این شبکه باعث شده تا هنرمندان تنها از سر ناچاری آثار خود را در این پلتفرم منتشر کنند. همچنین کامل نبودن آرشیو ساندکلاد سبب شده که مخاطبان نیز تنها از سر ناچاری به ساندکلاد روی بیاورند. با این وجود، چیزی که امروز بیش از هرچیز راه درآمدزایی از طریق پلتفرمهای استریمینگ را محدود کرده و تهدیدی برای آرتیستهای ایرانی محسوب میشود ساندکلاد نیست، بلکه کانالها و رباتهای تلگرام۲۸Telegram است.
بحران کانالهای تلگرام
کانالهای موسیقی از اولین روزهایی که تلگرام امکان ساخت کانال را اضافه کرد وجود داشتند. در کنار این کانالها، رباتهایی که امکان دسترسی به آرشیو بزرگی از موسیقی را به مخاطب میدهند نیز شکل گرفتند. دسترسی رایگان به این آرشیو و البته، نقض آشکار قانون کپیرایت باعث شده تلگرام جایگاهی را داشته باشد که دو دهه قبل نَپستر در بازار جهانی موسیقی داشت. اینکه کاربران تلگرام عموماً ایرانی هستند سبب شده این نقض کپیرایت ضرر چندانی به لیبلهای بزرگ موسیقی وارد نکند و کسی خود را وارد پروسهی پرهزینه و طاقتفرسای حقوقی شکایت از این پلتفرم نکند. این واقعیات باعث شده که هنرمندان ایرانی در مواجهه با تلگرام بیدفاع باشند و چارهای جز تشویق و فرهنگسازی به استفاده از اسپاتیفای و یوتوب نداشته باشند. ارزان شدن دسترسی به اسپاتیفای در سالهای اخیر توانسته به بزرگترین مشوق شنوندگان فارسیزبان بدل شود. در سالهای اخیر و در بسیاری از موارد، رپرها نیز با این کانالها سروکله زدند. افرادی مانند کچیبیتز و پوبون به شکلی پررنگتر به این مسئله پرداختهاند. یکی دیگر از جالبترین داستانها: اشکان خطیبی، بازیگر معروف سینما، در کانال تلگرامش که عمدتاً در آن موسیقی به اشتراک میگذارد، قطعهی «هیاهو» از کوروش، عضو گروه وانتونز به همراهی تامارا را منتشر و از آن بسیار تعریف کرد، اما برخلاف انتظارش، کوروش با واکنشی تند، وی را متهم به دزدی کرد. صحنهی رپفارسی دیگر برای همیشه تغییر کرده بود.
منافع تجاری غیرمستقیم اسپاتیفای برای هنرمندان
در سالهایی که هنرمندان ایرانی آثارشان را در وبسایتها یا رادیوجوان آپلود میکردند، سنجهی درستی وجود نداشت که هر آهنگ چقدر دیده شده و چقدر شنیده میشود. امروز اعداد و ارقام اسپاتیفای و یوتوب وزنهی قابل اعتنایی برای محبوبیت اثر است؛ هر چند هنوز هم عدهای از کاربران و یا حتی آرتیستها عنوان میکنند که در صحنهی رپفارسی، بازدید غیرواقعی یا اصطلاحاً ویوی فیک نقش پررنگی دارد. معمولاً رپرهای نسلهای قبلی وقتی وارد درگیری با رپرهای نسل ۴ میشوند، به آنها، بهطور مثال به افرادی نظیر هیپهاپولوژیست، میگویند که بازدید فیک دارند؛ آرتیستی که بهسختی قطعهای در ساندکلاد دارد که زیر یک میلیون بازدید داشته باشد. عدهای به وی حتی لقب پادشاه ساندکلاد را دادند و بارها افرادی مانند هیپهاپولوژیست، از جمله: پوری، ۰۲۱کید، چرسی و… در چارتهای جهانی این پلتفرم قرار گرفتهاند. در آخرین درگیری مهم صحنهی رپفارسی، اشکان کاگان، مهمترین همراه هیپهاپولوژیست و پرودیوسر۲۹Producer اصلی آثارش، پوری را به خرید بازدید فیک برای آهنگهایش متهم کرد.
موضوع دیگر مسئلهی حق کپیرایت است. وقتی اثری به رادیوجوان فروخته میشد، اگر آن اثر در رادیو پخش میشد یا در فیلم و برنامهی تلوزیونی استفاده میشد، آرتیست نفعی از آن نمیبرد، اکنون اما با در اختیار داشتن حق کپیرایت، آرتیست اشتیاق بیشتری به تولید کارهای ماندگارتر پیدا کرده، کارهایی که درآمدیمادامالعمر برای وی داشته باشند.
پلتفرمهایی نظیر اسپاتیفای و ساندکلاد همچنین بستر عادلانهتری برای هنرمندان تازهکارند؛ هنرمندانی که کارشان فارغ از نامشان در پلیلیستها پلی خواهد شد. در واقع، پلیلیستها امروز کاری را میکنند که سالها رادیو برای صنعت موسیقی انجام داد، با این تفاوت که ملزم به پرداخت پول به رادیو نیستند. بسیاری از آرتیستهایی که در سالهای اخیر محبوب شدهاند، تنها به واسطه اضافه شدن کارشان به پلیلیستِ یک آرتیست، سلبریتی و یا منتقد مشهور بوده است.
چالشهای جهانی اسپاتیفای
اگرچه در جهان بسیاری از خوانندگان از درآمدی که از اسپاتیفای دریافت میکنند ناراضیاند و آن را نوعی استثمار میدانند، واقعیت آن است که اسپاتیفای شرکتی کم و بیش زیانده است و با توجه به اشتراکی که دریافت میکند، نمیتواند مبلغ بیشتری به هنرمندان پرداخت کند. این مشکل امروز دامن اکثر سرویسهای استریمینگ اشتراکی را گرفته و از نتفلیکس تا اسپاتیفای، مشتاق به تغییر استراتژی و درآمدزایی از طریق تبلیغاتاند. به طور کلی، اگرچه این سرویسها امروزه مطلوبترین ابزارهای دسترسی به سرگرمی برای مخاطبان در جهان بهحساب میآیند، اما بدون تغییر استراتژی تجاریشان محکوم به شکست خواهند بود.