کلینیک فوکو
جان سی لانگ
سپهر مقصودی
سخن مترجم: برای میشل فوکو، «کلینیک» نوعی تفکر و گفتار است. در واقع عملی گفتمانی است که سلامت را با دانش پیوند میدهد. بنابراین، در ترجمه از خود واژهی «کلینیک» استفاده شده است که بسیار فراتر از درمانگاه و معناهای لغوی دیگر این کلمه است.
«اگر در نظر بگیریم که بیماری در عین حال یک اختلال است؛ وجود دیگری خطرناک در بدن انسان، در قلب زندگی و یک پدیده طبیعی با محدودیتها، شباهتها و انواع خاص خود، میتوان محدودهای را برای باستانشناسی پزشکی مشاهده کرد.»
- میشل فوکو، پیشگفتاری بر نظم اشیا۱Preface to The Order of Things
مقدمه
کار میشل فوکو در علوم انسانی بسیار مهم بوده است. با این حال، پزشکان در ایالات متحده با ایدههای فوکو در مورد پزشکی آشنا نیستند؛ اگرچه دانشمندان دیگر علوم، شناخت گستردهای از مفاهیم او دارند. آثار فوکو در پزشکی که بیش از ۱۵ سال پیش (این مقاله در سال ۱۹۹۲ منتشر شده است) منتشر شد، برای بسیاری از پزشکان هنوز ناشناخته است.
روش باستانشناسی فوکو شرایط را در اواخر قرن هجدهم نشان میدهد که، کالبدشکافی به گواهی تشخیص تبدیل شد. این به این دلیل نبود که کالبدشکافی در این زمان یک نوآوری بود. تشریح اجساد از دوران رنسانس انجام میشد. در عوض، معاینه پس از مرگ باعث ظهور پزشکی علمی در لحظهای تاریخی شد که داروی بافت جایگزین داروی علائم شد، وقتی به جای سوال «کجا درد دارد؟» سوال «مسئله چیست؟» پرسیده شد.
کلینیک در طرز تفکر فوکو یک «رژیم حقیقت» است، شیوهای از ادراک و بیان که گزارههایی درباره بیماری را امکانپذیر میسازد. کلینیک یک گفتمان است، زیرا مجموعهای از قوانین و رویهها در یک حوزهی تحقیقاتی است که پیوند بین سلامت و دانش را ممکن میسازد. حوزهی تحقیقات زمانی محدود و مشخص است که محدود به موسسات پزشکی رسمی بوده و پزشکانِ تحت فرمان بایستی از دانش لازمِ اصول پزشکی برخوردار باشند. یا حوزهی تحقیقات ممکن است یک سیستم عمومی و غیرتخصصی بیانیهای باشد که فراتر از مؤسسات پزشکی عمل میکند. کلینیک بیش از آنکه مکانی باشد که در آن طبابت اتفاق میافتد، یک تمرین گفتمانی، زبان سلامت و بیماری است. هدف من بررسی ایدههای فوکو در مورد کلینیک از دیدگاه یک پزشک است. سعی میکنم نشان دهم که چگونه پزشکان و بیماران در مورد بیماری قبل و بعد از تولد کلینیک صحبت میکنند. نشان خواهم داد که چگونه این زبان در چوبتراشیهای رنسانس، نقاشیهای قرن نوزدهم، سنگنگاریهای مدرن، در اشعار و در مجلات پزشکی معاصر درباره بیماریها ظهور میکند. امیدوارم نگاه آسیبشناختی به تصاویر و اندیشیدن به شعر به درک کلینیک فوکو کمک کند.
منشاء کلینیک
تولد کلینیک: باستانشناسی ادراک پزشکی۲The Birth of Clinic: An Archeology of Medical Perceptionاثر فوکو کتابی دربارهی دیدن و نامگذاری بیماری انسان در قرن هجدهم است. تز او این است که کلینیک امری گفتمانی است که ریشه در معاینه پس از مرگ قرن هجدهم دارد. تغییرات در تشخیص و درمان بیماری در فاصله بین رنسانس و دوره مدرن زبان را به حوزه جدیدی باز کرد. معاینه پزشکی قرن هفدهم سریع، نامنظم و نادر بود. در آغاز قرن نوزدهم، پزشکان «بیمار را در موقعیت معاینه تقریبا دائمی قرار دادند». آنچه فوکو را مورد توجه قرار میدهد گفتمانی است که این بررسی یا گِیز۳Gaze را ساختار میدهد.۴سخن مترجم: کلمه Gaze به معنای نگاه خیره و در دید فوکو این است که چگونه پزشکان داستان بیمار را اصلاح میکنند، آن را در یک الگوی زیستپزشکی تطبیق میدهند و مواد غیر زیستپزشکی را فیلتر میکنند. گِیز عملی است برای انتخاب آنچه که ما به عنوان عناصر مرتبط از کل جریان داده در دسترس برای حواس خود در نظر میگیریم.
گیز واژهی فوکو برای «نگاه پزشکی» است، اصطلاحی که به ایدهی او مربوط میشود که دانش در تقاطع دیدن و گفتن شکل میگیرد. کلینیک یک دستگاه معاینه است، محل تولید نوع خاصی از دانش، با شیوهی ادراک و بیان یا گفتمان خاص خود. برای فوکو تمایز بین بیماری و سلامت، مانند تفاوت بین عقل و حماقت (جنون و تمدن)۵(Madness and Civilization و بین حقیقت و خطا (نظم اشیا)۶(The Order of Things، که در عصر علت تغییر کرده است را نشان میدهد.
به گفتهی فوکو، آنچه که کلینیک را ممکن کرد، «عملی برای تطهیر روانی یا معرفتشناختی» نبود، بلکه «سازماندهی مجدد نحوی بیماری بود که در آن محدودیتهای مرئی و نامرئی از یک الگوی روشن پیروی میکنند.». کالبدشکافی امکان مشاهدهی محلی را فراهم کرد که وقایع پاتولوژیک از دید پنهان بود. اکنون پزشکان آنچه را که در گذشته در زیر چیزهای قابل مشاهده و فراتر از قابل بیان بود، میدیدند و توصیف میکردند. این طور نیست که پزشکان چشمان خود را باز کنند. بلکه رمز دانش که تعیین میکرد چه چیزی را میتوان دید، تغییرکرد. روش دیدن («گیز» یا نگاه پزشکی فوکو) و کلمات یا تصاویری که برای نامگذاری یا نمایش آنچه دیده میشود («گفتمان فوکو») توسط آناتومیستهای مرضی قرن هجدهم تغییریافتند که در ملاحظات خود درباره بیماری، اظهاراتی در مورد مرگ بیان میکردند. در قرن هجدهم پزشکی از طریق مرگ در الگوی آناتومی آسیبشناختی اصل داستان را دور زد.
فوکو یکی از خاستگاههای پزشکی بالینی را در نوشتههای بیچت۷Bichat، آسیبشناس فرانسوی، یافت. بیچت (۱۷۷۱-۱۸۰۲) به همراه لائنک۸Laennec،کورویسارت۹Corvisart،دوپویترن۱۰Dupuytren عضو مدرسه پاریس بود،که توسط ناپلئون تأسیس شد. رسالهی بیچت در مورد غشاها (۱۷)، بیماری را در سطح بافتی توصیف میکند. بیماری بر اساس محل التهاب، مانند پوست، غشای مخاطی، استخوان و مفاصل طبقهبندی میشود. قبل از رسالهی بیچت، بیماریها از نظر منشأ تشریحی آنها مورد توجه قرار نمیگرفت. بنابراین، بیچت بیماری را در سطح بافتی توصیف کرد. او به یک مکان دیده نشده گیزکرد: بافتهای غیر طبیعی: «اگر از جایگاه بیماری غافل باشیم، مشاهده چه ارزشی دارد؟ شما میتوانید به مدت بیست سال از صبح تا شب بر بالین بیمار، بیماریهای قلبی، ریوی، احشای معده و… یادداشتبرداری کنید و همه اینها برای شما فقط سردرگمی از علائم خواهد بود، که اصلا در یک نقطهی متحد نیستند و تنها رشتهای از پدیدههای نامنسجم را ارائه میدهد.»
بیچت با چشم پزشک میبیند که به سطح نفوذ میکند و اعماق بافت را بررسی میکند. به گفتهی فوکو، بیچت دریافته است که «ناحیه بافتی، مکان خالی و نامحسوسی نیست که رویدادهای بیمارگونه به ادراک ارائه شود، بلکه بخشی از فضای محسوس است که میتوان پدیدههای بیماری را به آن ربط داد… به لطف بیچت، سطحینگری اکنون در سطوح واقعی غشاها تجسم مییابد.» دیگر رویدادهای آسیبشناختی در محلی فراتر از گیز پزشک رخ نمیدهد: «بیماری وضعیت قدیمی خود را به عنوان یک رخداد از دست میدهد و بعد درونی، ثابت و متحرک رابطه بین زندگی و مرگ را به خود میگیرد… بهدلیل بیمار شدن نیست که انسان میمیرد. از اساس به این دلیل است که چون ممکن است بمیرد، پس ممکن است انسان مریض شود… مرگ بیماریای است که در زندگی ممکن میشود… پدیده های بیمارگونه را باید بر اساس همان متنی که خود زندگی در آن درک میشود، درک کرد… با این واقعیت، تجربه بالینی فضای جدیدی را در برابر خود میبیند: فضای محسوس بدن،که در عین حال، آن توده مبهم است که اسرار، ضایعات نامرئی، و راز ریشهها در آن نهفته است. داروی علائم به تدریج فروکش میکند، تا زمانی که در نهایت قبل از درمان اندامها، مکانها، علتها، و قبل از اینکه کلینیک، کاملاً مطابق با آناتومی آسیبشناختی پیشنهاد داده شده، ناپدید شود. عصر بیچت فرا رسیده است.»
فوکو نتیجه میگیرد که پس از بیچت، بیماری نه جدا از زندگی، بلکه در درون زندگی رخ میدهد. ایده حمله بیماری به زندگی با این ایده جایگزین شد که بیماری بر اساس مدلی از زندگی در بافتها سازماندهی میشود. بیماری شکلی از زندگی است، به این معنا که گزینهای است که توسط ارگانیسمی که منجر به مرگ میشود، انجام میشود. فوکو میگوید: «در ادراک تشریحی، مرگ نقطهای بود که بیماری از اوج آن به حقیقت گشوده شد: تثلیث زندگی/بیماری/مرگ در مثلثی که قلهاش مرگ است، مفصلبندی شد.»
کلینیک، محل بستری افراد مبتلا به بیماری، پدیداری اجساد را تضمین میکند. بیماران را از هم جدا میکند تا از ازدحام بیش از حد، سرایت و نزدیکی به بیماریهای نامرتبط جلوگیری کنند. آن را متمرکز (جسمها را در کنار هم نگه میدارد) و پراکنده میکند (جسمها را از هم دور نگه میدارد). فوکو میگوید: «نگاه پزشکی چگونه نهادینه شد؛ چگونه در فضای اجتماعی ثبت شد؛ چگونه شکل جدید بیمارستان در آن واحد تأثیر و پشتوانه نوع جدیدی از نگاه بود.»
چهار موسسه شامل کلینیک میشود. اول بیمارستانها هستند، جایی که در آن اجساد بیمار رصد و طبقهبندی سلسلهمراتبی میشوند. مطب خصوصی، جایی که مشاهدات بیشتر و سیستماتیک کمتری انجام میشود. آزمایشگاه، جایی که بافتها مورد بررسی قرار میگیرند و مایعات آزمایش می شوند و دانشکده پزشکی، جایی که مشاهدات گردآوری، مستند و تأیید میشوند. موضع یک بیمار در صورت پذیرش در بخش آموزشی دانشگاه، زندانی شدن در یک واحد روانپزشکی دولتی، جراحی اورژانسی در یک بیمارستان روستایی، انجام معاینه رادیوگرافی یا آندوسکوپی سرپایی، یا بیحال شدن در بیمارستان متفاوت است. بیمار ممکن است سوژهی سخنگو از یک شی مشاهدهشده در سایتهای نهادی گفتمان پزشکی باشد. او با توجه به کسانی که گوش میدهند، مشاهده میکنند و اندازه میگیرند، در فاصلهی ادراکی بهینه قرار دارد. وضعیت مورد نیاز بیمار برای مانورهای تشخیصی یا درمانی مختلف به این بستگی دارد که چه مقدار از عمق بافت برای نگاه پزشکی یا گیز قابل دسترسی است.
بیمار بالینی یک رویداد غیرعادی است؛ موضوعی که در اصل مورد بررسی قرار میگیرد.او با گیزی مورد بررسی قرار میگیرد که «پاکت، نوازش، جزئیات، فردیترین گوشتها(جسم) را اتمیزه میکند…». طب بالینی با عمل گیز بر ضایعاتی که از داخل بدن بیمار قابل مشاهده هستند، ارائه میشود. ساختار این دید با کدهای دانش به هم متصل میشود که به موجب آن ضایعات قابل مشاهده میشوند: «بنابراین پزشکی باید در مسیری حرکت کند که تا کنون به روی آن باز نشده بود: از سطح علامتی به عمق بافتی: فرو رفتن از آشکار به پنهان.»
بدن مرده در رنسانس
پس از اینکه بیچت «چند جسد را باز کرد» پزشکی که در حال معاینهی بیمار است، به یاد جسدی میافتد که در دانشکده پزشکی تشریح شده. بیمارستان که زمانی کمی بیشتر از فقیرخانه بود، به محلی تبدیل شد که اجساد را برای معاینه میفرستادند. قبل از این، در دوران رنسانس، توجه پزشک از بیمار به کیهان، از سطح علامتی به سوی آسمان به جای پایین به بافت بیمار معطوف بود. فوکو میگوید که قبل از معاینه پس از مرگ قرن هجدهم، «پزشکان از طریق اسطورهی بزرگ جاودانگی با مرگ ارتباط برقرار میکردند… میل به درمان با طبیعت در مبارزه با بیماری کمک میکند و به خود بیماری اجازه میدهد به حقیقت خود دست یابد». فوکو درمان بیماری در رنسانس را بهعنوان یک اصول کیهانی تعبیر میکند.
بدن بیمار قبل از تولد کلینیک در سه اثر هنری چوبکاریشدهی رنسانس دیده میشود. فضایی که گفتمان پزشکی در رنسانس در آن قرار دارد در اینجا نشان داده شده است. «پزشک» (شکل ۱) پزشکی را نشان میدهد که توسط تجهیزات نجومی احاطه شده است: کرهی ارتش، قطبنما و ستارگان. روی میز او متون بهداشت و درمان از مدرسه سالرنو است. پزشک با استفاده از دانش طالعبینی و اوروسکوپی کیهانی (تحلیل ادرار رنسانس)، فلاسک ادراری را که توسط یک پسر کوچک آورده شده، بررسی میکند. «مشاوره» (شکل ۲) نمایش دیگری از گفتمان پزشکی قبل از کلینیک است. پزشک در این تصویر با وقار و در ردایی زیبا به تصویر کشیده شده است. دست چپ او به نشانه ژست روحانی بلند شده است که نشاندهنده رابطه بین گفتمان پزشکی و متافیزیکی است. دست راست پزشک روی مچ دست بیمار است، شاید نبض شریان رادیال را لمس کند (اگرچه اهمیت چنین معاینهای نامشخص است، زیرا بیش از یک قرن باید بگذرد تا ویلیام هاروی گردش خون را توصیف کند). «ملاقات با بیمار طاعون» (شکل ۳) سرلوحه متون پزشکی دوره رنسانس است. به دلیل طاعون، جمهوری ونیزی در سال ۱۳۴۸ میلادی، قرنطینهای را با جداسازی شدید شهرهای آلوده ایجاد کرد. اثر هنری، یک پزشک ونیزی را نشان میدهد که در حال خدمت به بیمار مبتلا به طاعون بر روی سکوی با حضور یک زن است. در این صحنه سرایت، دکتر کنار بالین، اسفنج آغشته به سرکه را به بینی خود میگیرد در حالی که دو خدمتکار با مشعلهای شعلهور، محل را بخور میدهند. بیمارانی که در این چوبتراشیهای رنسانس نشان داده شدهاند، مورد بازجویی یا کاوش قرار نمیگیرند تا اختلال پنهان در بافتها را کشف کنند. این تصاویر دارای استقرار و قرارگیری هستند که در قرن هجدهم، پس از اینکه بیچت «چند جسد را باز کرد» ناپدید شدند.
نقوش چوبی دورهی رنسانس میتواند سرلوحهای برای تحقیق جان دان۱۱John Donne، در مورد تخت بیمار باشد. دان (۱۵۷۳-۱۶۳۱)، شاعر غزلیات الیزابتی و ژاکوبی، احتمالاً تیفوس داشته است (۱۹). عبادتهای او در مواقع اضطراری به بخشهایی تقسیم میشود که مربوط به دورههای بیماری او است. دان در نامهای به شاهزاده چارلز،که «ارادتها» به او تقدیم شده است، نوشت که این شعر «… برخاسته از تحقیر بیماری است». این نقل قول از مراقبِ۱۲Meditation One هاول است که در طی تشدید اولیهی تب عودکننده نوشته شده است:
«در این شرافتی که انسان با بودن دارد
دنیای کوچکی که این زلزلهها را دارد
در خود او، سودا تکان می خورد. این رعد و برقها
چشمک های سودائین؛ این رعد و برق، صداهای سودا
این گرفتگیها، دفع سودا و
تاریکی حواس او؛ این شعله ور
ستارهها، بازدمهای آتشین سودائین؛ اینها
رودخانههای خون، آبهای قرمز سودایی؟ آیا او
یک دنیا برای خودش تنها بنابراین، که
او به اندازه کافی در خود نه تنها برای
خود را از بین ببرد و خود را اعدام کند
آن اعدام را برای خودش پیش بینی کند»
«سرود خدا، خدای من، در بیماری من»۱۳The Hymn to God, my God, in my Sickness که در سال ۱۶۲۳ زمانی که دان رئیس کلیسای جامع سنت پل بود، نوشته شد، شعری در بستر مرگ است (اگرچه او از این قسمت بهبود یافت و قبل از مرگ بر اثر عود بیماری، هشت سال دیگر زندگی کرد). شاعر تبدار، پزشکان را در اطراف بستر بیماری خود مشاهده میکند:
«در حالی که پزشکان من با عشقشان بزرگ شدهاند
کیهانشناسان و من نقشهی آنها که دروغ میگویند
تخت روی این تخت، که توسط آنها ممکن است نشان داده شود
که این کشف جنوب غربی من است
به ازای هر تب، در کنار این تنگهها برای مردن،
خوشحالم که در این تنگناها مرگم را غرب میبینم.
زیرا، هر چند جریان آنها به هیچ وجه باز نمیگردد
غرب من چه آزاری به من بدهد؟ مثل غرب و شرق
در تمام نقشههای مسطح یکی هستند
پس مرگ قیامت را لمس میکند»
پزشکان کیهانشناس هستند و دانِ بیمار، نقشهی جهان است. پزشکان نقشه (بدن بیمار دان) را بررسی میکنند و «کشف جنوب غربی» (تنگههای ماژلان) را میبینند که بیمار از سلامتی به مرگ میرسد. شاعر از تنگهی تب (به ازای هر تب) عبور میکند تا «غرب» خود را پیدا کند، یعنی مرگ. پزشک و شاعر، کاشفان دنیایی جدید هستند. آنها بدن بیمار را با هیجان و گیجی که از دیدن زمینهای تازه کشفشده بهوجود میآید، بررسی میکنند. بیماری دان، آیینی با فیزیولوژی آسیبشناختانه جغرافیایی و کیهانی خاص خود، یک اصل اعتقادی است.
پرترههای لاینک، آگنیو و گروس
کلینیک جایگزین رژیم حقیقتی شد که در نقوش چوبی رنسانس نشان داده شده و در ابیات جان دان بهچشم میخورد. در صحنهی روی تخت بیمار در رنسانس، نقشهای چوبی و شعر جان دان مهمتر از علائم بیماری است. شرح کلاسیک علائم بیماری اجازه میدهد تا شکل غیرقابل تغییر بیماری خود را نشان دهد. علائم اهمیت کمتری دارند، زیرا آنها صرفاً آنچه که اتفاق میافتد، اتفاق افتاده یا خواهد افتاد را اعلام میکنند. علائم به پزشک قرن هجدهم اطلاعاتی در مورد بیماری نمیدهد. تا قبل از قرن نوزدهم، علائم جسمانی بیماری برای گیزِ پزشک در دسترس بود. دیگر امکان بروز علائم بدون علائم ناحیه بافتی غیرعادی وجود ندارد. بیماری دیگر مجموعه خاصی از علائم نیست، بلکه یک ضایعهی آناتومیک خاص است. در نتیجه، مجموعهی زمانی پشت سر هم علائم جان دان، تابع کاوشهای ضایعات در بافتها است.
ساحتی که کلینیک در آن مشروعیت خود را کسب میکند، موضوعات مورد مطالعه و ابزار تأیید در تصویری از لنک در حال بازدید از بیماری در بیمارستان نکر۱۴Necker نشان داده شده است (شکل ۴). «عصر بیچت» در این تصویر از جلد کتاب تولد کلینیک فوکو (۱) به تصویر کشیده شده است. لنک (۱۷۸۱-۱۸۲۶)، آسیبشناس در دوران ناپلئون، سل ریوی۱۵pulmonary tuberculosis را توصیف کرد. مانند بیچت، لنک در زمان تولد کلینیک پزشک بود. عکس روی جلد فوکو نشان میدهد که لنک با گوشی پزشکی (وسیلهای که لنک اختراع کرد) به قفسهی سینهی بیمار مبتلا به سل ریوی گوش میدهد. گوشی پزشکی او استوانهای توخالی و چوبی بود که از دستگاهی که کودکان برای گوش دادن به صدای ضربههای روی کندههای توخالی استفاده میکردند، الگوبرداری شده بود. با آن لنک ناهنجاریهای قابل شنیدن در قفسهی سینه را شنید و نام برد: سوفل تاولی، کرپیتانت، رالهایصوتییا تاولی، اگوفونی و رونچی. سمع صداهای مخفی بیماری قسمتی از نگاه بالینی است. لنک یک پزشک است.
فاصله با وقار پزشکان که در نقوش چوب رنسانس و شعر جان دان نشان داده شده است، در اینجا جای خود را به شکل عجیب و غریب صمیمی و خمیده لنک داده است. او عمل مشاوره را انجام نمیدهد، بلکه با گوشهایش کاوش میکند. تصویر لنک با استفاده از گوشی پزشکی خود چیزی را به تصویر میکشد که فوکو چنین توصیف میکند: «… یک نگاه شنیداری و یک نگاه سخنگو… پزشک و بیمار در مجاورت هر چه بیشتر، به هم گرهخوردهاند، دکتر با نگاهی دقیقتر، اصرار بیشتر و نافذتر، بیمار با تمام خصوصیات خاموش و غیرقابل جایگزینی به شکل آشکار و پنهان که در او وجود دارد، به اشکال آشکار بیماری خیانت میکند. برای اینکه این معاینه به شکلی از دانش تبدیل شود، زبان پزشکی باید حوزه شنیداری و قابل مشاهده جدیدی را باز کند.»
منظرهی کلینیک در دو نقاشی از توماس ایکینز۱۶Thomas Eakins نشان داده شده است. در کلینیک گراس۱۷The Gross Clinic (شکل ۵) یک بیمار برای استئومیلیت تحت عمل جراحی قرار میگیرد، تکنیکی که در دهه ۱۸۷۰ توسط دکتر گراس درست شد. در لحظهی به تصویر کشیده شده، برش ایجاد شده توسط دکتر گراس باز نگه داشته شده و توسط سه دستیار بررسی میشود. در انتهای جدول، یک متخصص بیهوشی به صورت بیمار نگاه میکند که ما بینندگان نقاشی نمیتوانیم آن را ببینیم. بدن بیمار پنهان است و جهتیابی دشوار است: صورت پوشیده و فقط باسن، ران و پاهای پوشیده از جوراب قابل مشاهده است. مادر بیمار را با لباس عزا و پوشاندن چشمانش نشان میدهند که گویی میخواهد نگاه کند اما از دیدن میترسد. در بالای مادر، یک پزشک با یک خودکار مراحل را ثبت میکند. پشت دکتر گراس خود ایکینز پنهان شده است که بهسختی در پس زمینه دیده میشود و در حال مشاهده و یادداشتبرداری است.
کلینیک اگنیو۱۸The Agnew Clinic (شکل ۶) ماستکتومی را نشان میدهد. جسد آشکار زنی را میبینیم که توسط جراحان و پرستاران احاطه شده است. عبارت آینهای «بیمارستان دانشگاه» در زیر بیمار دیده میشود. چهره پزشک و دستیاران به وضوح دیده میشود. اگنیو که در نیمرخ نشان داده شده، دور از میز عمل ایستاده و چاقویی در دست دارد، نه به بیمار و نه به دانشجویان اطرافش توجه میکند. اگنیو با دست راست خود به بیننده اشاره میکند که منظره جراحی را ببیند. برهنگی بیمار، لباس اجتماعی حضار و لباس سفید پزشکان و پرستاران را میبینیم. اینها لباسهای یک تئاتر است که مرکز آن محل اکتشاف جراحی، یک زن بیلباس است. دکتر و مخاطب هوشیار و حواسجمع هست. بیمار برهنه، بیصورت و بیهوش است.
استفادهی ایکینز از نورپردازی سیاه قلمی۱۹chiaroscuro سبک روشن و تاریک روشن و سایه، فضایی درام به صحنه جراحی میبخشد. ارتفاع پیشرونده آمفی تئاتر فضایی رو به بالا را نشان میدهد. دانشجویان نشستهاند و یادداشت میکنند، بیماران به پشت خوابیده و جراحان ایستاده چاقوهای آغشته به خون را در دست دارند. مخاطبان با نظرسنجی نزولی مشاهده میکنند. پزشک ضابط در محل سخنرانی نشان داده میشود که مراحل را رونویسی میکند، و خود ایکینز در بین تماشاگران است که یادداشت کرده یا صحنه را ترسیم میکند. ژست اگنیو با دست راست به سمت مکانی خارج از تصویر است که ما بینندگان در آن قرار داریم. گراس، جدا از محل جراحی ایستاده است، یک چاقوی جراحی خونی شبیه یک قلم مو یا قلم را در دست دارد. هر دو جراح با حالت و رفتار یک نقاش با قلم مو در دست از محل جراحی عقب میایستند (نقاشی را که در لاس منیناس۲۰Las Meninas توسط دیگو ولاسکز۲۱Diego Velazquez نشان داده شده است، که تصویر روی جلد کتاب نظم اشیا فوکو است). ما بینندگان نیز مانند تماشاگران پشت جراح، شاهد اجرای نمایشی هستیم که توسط جراح اجراشده است.
ایکینز جراحی را در معرض دید عموم قرار میدهد. این نقاشیها امور پنهان پزشکی بالینی را آشکار میکند. این تنها عمل جراحی نیست که توسط این دو نقاشی نشان داده میشود، بلکه عملکرد جراحی در فضای بالینی است. جراحی روی صحنه با گروه بازیگران، تماشاگران بهطور ضعیف و بیمار بیهوش انجام میشود. نوشتن، طراحی و جراحی با هم کار میکنند. چاقویی که در دست اگنیو است، شبیه به خودکار و بدن بیمار همچون صفحه یا بوم است. اشیای مدادمانند در محل سخنرانی، در دستان جراح و بررسی زخم، نقش حیاتی نوشتن و طراحی را در فضای بالینی اجرا آشکار میکند.
«کلینیک» ایکینز لحظهای از خشونت را به تصویر میکشد. حریم خصوصی سینهی زن برهنه در کلینیک اگنیو شهوت انگیز است. دکتر اگنیو، پزشک ناظر، آرام، مطمئن، و مدبر است. او چاقوی خونآلودی در دست دارد که یک تهدید بهحساب میآید. تصور ما هنگام مشاهده کلینیک گراس به جای یک فرد، مربوط به اعضای بدن است. وضعیت بدن بیمار مخدوش و کوتاه شده است. ما ران برهنه، مقعد و استخوان را میبینیم. درحالیکه برش تراوش میکند، زخم کاوش میشود. خون روی دست دکتر گراس است که لباس تاجر بر تن دارد، نه کت سفیدی که دکتر اگنیو پوشیده است. چهرههای کمرنگی که در پشت جراحان دیده میشوند، نشاندهندهی امری نامرئی در صحنهی تماشای بالینی است.
جراحی، مانند شکنجه، صحنه خشونتی است که حقیقتی را حک میکند. شرح فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه: تولد زندان در مورد جراحی که در نقاشیهای ایکینز آشکار شده است به کار میرود: «این لحظه حقیقتی بود که تمام تماشاگران زیر سوال بردند: هر کلمه، هر فریاد، مدت عذاب، بدن مقاومت، زندگی که ناامیدانه به آن چسبیده بود، همهی اینها نشانهای بود…، اعدام در ملاء عام را نه تنها باید به عنوان یک آیین قضایی، بلکه به عنوان یک مراسم سیاسی نیز درک کرد. حتی در موارد جزئی، متعلق به مراسمی است که قدرت به وسیله آنها تجلی مییابد» (۵). با وجود خشونت کلینیک ایکینز، هر دو عکس روی جلد محبوب هستند. برای مثال، کلینیک گراس روی جلد کتاب دو قرن طب آرنریکن۲۲Two Centuries of Arnerican Medicine 1776-1976 و مجموعهای از تصاویر پزشکی، و کلینیک اگنیو روی جلد شمارهی اخیر مجلهی هارپر۲۳Harper’s Magazine قرار دارد. اجرای نمایش موجود در کلینیک گروس و کلینیک آگنیو منظرهی بیمارستان آموزشی است. جراحی باعث میشود که داخل بدن بیمار در فضای بالینی عملکرد قابل دیدن باشد. قدرت جراح، پزشکی، و روش خاصی برای «عمل کردن»۲۴operate همه در این فضا حک شده است.
والت ویتمن، پزشک
والت ویتمن۲۵Walt Whitman (۱۸۱۹-۱۸۹۲)، پدر مسیحی، شهودی و خشن شعر آزاد در آمریکا، همعصر توماس ایکینز بود. فوکو میگوید: «لازم است زبان پزشکی را در میزانی ظاهراً سطحی، اما در واقع عمیقاً تعبیهشده قرار دهیم که در آن فرمول توصیفی نیز ژستی لذتبخش باشد». شعر جنگ داخلی۲۶Civil War ویتمن چنین فرمول توصیفی و ژستی آشکار است. در «زخمپوش»۲۷Wound Dresser شاعرِ «پیرمردی است که خم میشود» که کنار مجروحان نشسته یا مردهها را تماشا میکند:
«میروم، (درهای زمان را باز کنید! درهای بیمارستان را باز کنید!)
سر له شدهای که میپوشم (دست دیوانه بیچاره پانسمان را پاره نمیکند)
گردن مرد سوارهنظام با گلوله از میان و از میان
بررسی میکنم
صدای جغجغههای تنفسی سخت، چشمها را کاملاً براق کرده است،
با این حال، زندگی سخت مبارزه میکند،
(بیا مرگ شیرین! متقاعد شو ای مرگ زیبا! در رحمت زود بیا).
از کندهی بازو، دستِ قطعشده،
پرزهای لختهشده را باز میکنم، لجن را جدا میکنم، ماده و خون را میشویم،
پشت روی بالش سرباز با گردن خمیده خم میشود
و سر به پهلو،
چشمانش بسته، صورتش رنگپریده، جرات ندارد
به کندهی خونی نگاه کن،
و او هنوز به آن نگاه نکرده است.
کتفِ سوراخشده و پاها را با زخم گلوله پانسمان میکنم
آن را با قانقاریا جویدن و فاسد پاک کنید،
خیلی کسالتآور، خیلی توهینآمیز
درحالیکه مهماندار پشت سر من ایستاده
سینی و سطل را نگه داشته است»
ویتمن با نگاه یک پزشک، صحنه را در بستر بیمار میبیند. اشعار او جسدهای بیمار سربازان مجروح را لمس، سمع و کاوش میکند. شعر ویتمن «پاکت، نوازش، جزییات، تمیزهترین گوشت و برشمردن تکههای مخفی آن… نگاهی دقیق و نسبتاً گشاد شده که از اوج مرگ، زندگی را قبلا محکوم کرده است.» ویتمن مانند بیچت، «چند جسد را باز کرده است»: «دست و پاهای بدشکل به میز جراحی بسته شدهاند، آنچه برداشته میشود را به طرز وحشتناکی در سطل میریزد…». این مضمون در وقتی که یاس بنفش در حیاط شکوفا شد۲۸When Lilacs Last in the Dooryard Bloom’d، در مدح آبراهام لینکلن۲۹Abraham Lincoln، دوباره بیان شده است:
«من اجساد جنگی را دیدم، هزاران تن از آنها،
و اسکلتهای سفید مردان جوان را دیدم،
من آوار روی آوار همه سربازان کشته شده جنگ را دیدم،
اما دیدم آنطور که تصور میشد نیستند.»
سرباز مجروح در بیمارستان جنگ داخلی به نمایندگی از آمریکا برای والت ویتمن آمد: جوان و در عین حال بیمار. ویتمن در نزدیکی پایان روایات نظامی، که تا سال ۱۹۶۱ گردآوری و منتشر نشده بود و اکنون چاپ نشده، نوشت: «افسوس، آمریکا را دیدهایم، هرچند فقط در سالهای اولیه زندگی، در بیمارستان بستری است». گیزویتمن از سطح علامتی به عمق بافتی حرکت میکند، یک فرو رفتن از آشکار به پنهان. این کلینیک در شعر آمریکایی قرن نوزدهم طرفداری پیدا کرده است. گفتمان پزشکی بالینی اکنون در اختیار نقاش و شاعر است.
صحنهی معاصر
دو تصویر اخیر، نگاه دکتر را از سطح بیمار به سمت محل ناهنجاری پنهان، یعنی اعماق بافت، نشان میدهد. «دور بخش»۳۰Ward Rounds اثر رابرت ریگز۳۱Robert Riggs (شکل ۷) یک پزشک معالج را نشان میدهد که با کارکنان بخش، دور بیمار جمع شده اند. پروفسور شکم متورم یک بیمار بی بضاعت مبتلا به آسیت۳۲ascites را لمس میکند. او یک موج سیال را برمیانگیزد و نشان میدهد. شکم منبسط شده بیمار شباهت زیادی به شکم سه ماهه سوم بارداری دارد. بررسی دقیق پزشکان و بیمار در تخت مجاور به سمت جسم بیمار هدایت میشود. قرار دادن تخت بیمار و بررسی رو به پایین پزشکان با سکوی مرتفع و گیز منحرف شده نشان داده شده در «ملاقات با بیمار طاعون» متفاوت است (شکل ۳). شأن و استقرار رنسانس که در «مشاوره» (شکل ۲) نشان داده شده است، با هدف لمس کردن و کنجکاوی بیامان عصر مدرن نشان داده شده در «دور بخش» متفاوت است. در مورد تصویر ریگز تهدیدی شبیه به خشونتی که در کلینیک به تصویر کشیده شده است، وجود دارد.
«ام.دی» (M.D) توسط هری استرنبرگ (شکل ۸) بازنمایی تمثیلی از گفتمان بالینی در دوره مدرن است. کتابهای پیش زمینه، دانش انباشته شده از گذشته است. میکروسکوپ، لولههای آزمایش، و رادیوگرافی، دستگاههای نگاه پزشکی معاصر، نشان داده شدهاند.
فضای داخلی بدن بیمار در یک فیلم اشعه ایکس بر روی جعبه نمایش و در یک اسلاید روی میکروسکوپ نشان داده شده است. چهره بیمار که به وضوح در چوبتراشیهای رنسانس دیده میشود و در «کلینیکهای ایکینز» پنهان شده بود، اکنون سایهای بیبیان است. در حالی که لنک به یک بیمار تنفسی در یک انتهای گوشی پزشکی خود نیاز داشت، پزشک در ام.دی به فیلم اشعه ایکس و نمونه بیوپسی نگاه میکند. پزشک مدرن با کره بازویی یا قطب نما نشان داده نمیشود، تجهیزات نجومی که در رنسانس برای درک ارتباط بین سلامتی و بیماری استفاده میشد (شکل ۱). دکتر در ام.دی قبل از اینکه بیچت«چند جسد را باز کند» برای مشاهده اشیاء مطالعه ناشناخته برای پزشکان از تجهیزات مختلف استفاده میکند. رژیم متفاوتی از حقیقت در نقوش چوبی رنسانس و نقاشیها و سنگ نگارههای مدرن نشان داده شده است. پیچیدگی تماشاگر نشان داده شده در «کلینیک» ایکینز در تصاویر مدرن شکسته و ساده شده است. داخل و خارج بدن، دیگر حوزههای جداگانهای نیستند. بیمار یا یک شکل منفرد است (مانند «دور بخش») یا بدنی است که به گونهای نمایش داده میشود که فضای داخلی به سطح بیرونی تبدیل میشود (ام.دی).
هر دو دور بخش و ام.دی میتوانند، سرلوحهی مناسبی برای کتاب ال ای سیسمن به نام مردن: مقدمه۳۳L. E. Sissman’s Dying: An Introduction باشند. سیسمن یک مورد از بیماری هوچکین (بزرگ شدن فزاینده ی غدد لنفاوی و آماس طحال) بود که در سال ۱۹۶۵، سال خلاقیت و بهرهوری زیاد برای شاعر موردنظر، تشخیص داده شد. پرتودرمانی و شیمیدرمانی باعث بهبودی موقتی شد و به شاعر وقفهای از سلامتی و ۱۱ سال زندگی دیگر داد. شعر متاخر سیسمن روایتی از زندگی و مرگ در یک بیمارستان آموزشی معاصر است:
«عرق شبانه: دمای من به ۱۰۲ میرسد
در ساعت ۵ صبح – علامتی کلاسیک – و،
بیدار و متزلزلشده بهدست درد، من
از پنجرهی غربی به فرسودهها نگاه کنید
نیم دلار ماه…»
سیسمن پریشان است و پلک نمیزند. مانند پزشک فوکو، او «گیزی ثابت، مراقب، با مردمکی نسبتاً گشاد شده که از اوج مرگ، زندگی را محکوم کرده است». در مردن: مقدمهی پزشک سیسمن به او این تشخیص را میدهد:
«دریافت میکنم
عمدهی گزارش آسیبشناسی،
گزنده در شرایط انتقادی از من
بافت ساختگی که بد است.
آن نمونه تیری روی صحنهی لیملیت
بررسی شده توسط دکتر سایکلوپس، بزرگنمایی شده
قطر بیشماری روی لغزش ضخیم آن.
معلوم شد که به تومور ختم میشود. «اما خوشحال باش
این چیزها امروز قابل درمان هستند.»
«چرا، پانزده سال پیش، مکثی تاریک و تلخ. اما اکنون، دورهی تابش، و
پرتوهای خورشید از بین میروند. و اگر اشعهی ایکس میخواهید،
شما به جای درست آمدهاید.» یک تاریخچه،
نیمه عمر بیمارستان ماری
کوری باید آن را وقف کرده باشد. سیکلوترونها
مانند سیلوهای موشکی، درون دیوارهای آن کمین کردهاند.
به هرحال این اطمینانبخش است. اما بیمزه
و کلاسیک متوسط که این محیطها هستند.
و هرچقدر هم که سخنان سنجیده او ممکن است شهوانی باشد،
و دست دادن او را نرم کرد
قفل شده روی طاقچه، و صورت نتراشیده
مناقصه بیرون از پنجره هنوز وحشتناک است
من که محل انتساب را ترک میکنم.»
سیسمن خود را با گیزیک پزشک میبیند: او یک مورد است، مکانی که در آن رویدادهای بیمارگونه رخ میدهد. همانطور که فوکو میگوید: «مرگ بهشت تراژیک قدیمی خود را ترک کرد و به هستهی غنایی انسان تبدیل شد: حقیقت نامرئی او، راز آشکار او.»
در ادای احترام به کلتو: سوئیت بیمارستانی۳۴Homage to Clotho: A Hospital Suite سیسمن بیمارستانی را توصیف میکند که در آن «سوزن مغز استخوان نیش خود را از طریق اتمهای پوست تیرهشده و تیره فرو میبرد» و پزشکان با «مشت کاتترهای مارگیر» برای تمرین«شکنجه سفید» وارد میشوند. آخرین شعر سیسمن که مرگ خود را توصیف میکند، با عنوانی خط فاصله در پرانتز به آینده نزدیک اختصاص داده شده است. سیسمن ناتوان و بیمو، یک سولو پاس دو، رقص خرچنگ۳۵solo pas de deux, the crab dance را اجرا میکند. این قرار دادن حقیقت بیماری خود توسط سیسمن در برنامهی کلی خود از جهان است. فضایی توسط گفتمان بالینی ایجاد میشود که در آن سیسمن زبان مرگ را بیان میکند. کلینیک موردنظر فوکو در مجلات پزشکی و همچنین در تصاویر و اشعار در نظر گرفتهشده در بالا یافت میشود.
بهعنوان مثال، گفتمان بالینی باعث ایجاد مفاهیم معاصر از سلامت و امر عادی است که در مجلات پزشکی منتشر شده. آرتور بارسکی۳۶Arthur Barsky در پارادوکس سلامت۳۷The Paradox of Health توضیح میدهد که «تجاریسازی گستردهی سلامت و تمرکز روزافزون بر مسائل بهداشتی در رسانهها، فضایی از دلهره، ناامنی و هشدار در مورد بیماری را ایجاد کرده است. پزشکی شدن پیشرونده زندگی روزمره، انتظارات غیر واقعی از درمان را به همراه داشته که ناتوانیهای غیرقابل درمان و بیماریهای غیرقابل اجتناب را حتی بدتر میکند.» بارسکی توصیههایی به پزشکان درباره نحوه برخورد با «پیامدهای متناقض پیشرفت پزشکی» ارائه میکند. البته مطالعه فوکو نشان میدهد که پیامد پیشرفت پزشکی پارادوکس نیست، بلکه جزء اساسی کلینیک است.
سطح | ویژگی بیماری | حیطه |
بیمار به عنوان یک کل | کسالت، رفتار عجیب و غریب، عاطفه حساس، اختلالات اسکیزوفرنیفرم، روانپریشی دوقطبی | پزشکی بالینی |
سیستمهای فیزیولوژیکی | لرزش عمدی، دیس آرتری، دیستونی، کرئوآتتوز، لرزش استراحت، آب دهان، صورت ماسک مانند، پوزخند ثابت، علامت بابینسکی | فیزیولوژی |
اندامها
سلولها |
دیسفاژی، حلقه کایسر فلیشر، سلولهایاوپالسکی آسیت (مغز)، سلولهای آلزایمر نوع دو (مغز)، نکروز نورونها (مغز)، رسوب غیرطبیعی گلیکوژن (مغز)، اجسام مالوری (مغز) | فیزیولوژی و آسیبشناسی |
بیوپوتیمرها | کاهش سرولوپلاسمین سرم، هیپوآلبومینمی، افزایش لاکتات دهیدروژناز، افزایش سطح سرمی آسپارتات و آلانین آمینوترانسفرازها، افزایش آلکالین فسفاتاز، پروتئینوری | بیوشیمی |
مولکولها و اتمها | آمینواسیدوری، کاهش مس سرم، افزایش مس ادرار | شیمی و فیزیک |
جدول: انتساب برخی از ویژگیهای بیماری ویلسون به سطوح سلسله مراتبی
کلینیک فوکو زیرمتنی از سخنرانی آغاز به کار فارغالتحصیلان دانشکده پزشکی توسط مارسدن اس بلوییس۳۸Marsden S. Blois با عنوان «پزشکی و ماهیت استدلال عمودی» است. پزشکی، شکلی از استدلال عمودی، در تقابل با فیزیک و شیمی قرار میگیرد که امور افقی هستند. نگاه دکتر همانطور که فوکو بیان کرده است در جدولی از مقاله بلوییس مشهود است. محل رویدادهای پاتولوژیک، کانونی که بیماری ویلسون در آن قرار دارد، دیگر دیده نمیشود. دانش تولید شده توسط سطوح سلسله مراتبی بیماری ویلسون، جداول ژنتیکی، شمارشهای اپیدمیولوژیک، نظارت بر سلامت عمومی بیماریهای مسری، یا رویههای قضایی پزشکی، کلینیک مدرن را ممکن میسازد.
نتیجهگیری
کلمهی کلینیک به چه معناست؟ کلینیک ابتدا مکانی برای تشخیص و درمان افراد بیمار است. کلینیک نیز نوعی تفکر و گفتار است. کلینیک عملی گفتمانی است که سلامت را با دانش پیوند میدهد. از نظر میشل فوکو، کلینیک حالتی از ادراک و بیان است که به ما امکان میدهد بیماری را ببینیم و نام ببریم و جملاتی را درباره بیماری در میان گفتههای مربوط به تولد و مرگ قرار دهیم. در کلینیک درک بیماری در سطح قابل مشاهده است، اما در اعماق بافتی یک بیمار پنهان است. فوکو نشان میدهد که تا طلوع قرن نوزدهم پزشکی دیگر یک خوانش دو بعدی از علائم نیست، بلکه یک کاوش سه بعدی از سطح علامتی به درون بیمار است. محل آناتومیکی اختلال که در اعماق بافت پنهان شده، برای بررسی دقیق پاتولوژیست، در آندوسکوپیستیا رادیولوژیست قابل مشاهده است. کلینیک، گفتمانی که ما را قادر میسازد، زمانی که درباره سلامتی و مرگ اظهاراتی میکنیم، به بیماری فکر کنیم، نه تنها در حوزهی متنی آشنای خود، مجلات پزشکی، بلکه در تصاویر صحنهای در بستر بیماری و شعرهایی درباره بیماری عمل میکند. حقیقت بیماری و قرارگیری آن حقیقت در یک طرح کلی از جهان در چوبتراشیهای رنسانس و شعر جان دان با رژیم حقیقت پس از تولد کلینیک در رساله غشاء بیچت، نقاشیهای لنک، آگنیوو گراس، سنگنگارههای مدرن و بیت والت ویتمن و ال ای سیسمن متفاوت است. کلینیک فوکو جایی است که دانش و بیماری در عصر مدرن در کنار هم قرار میگیرند و به هم میپیوندند.
منابع
۱.Foucault Michel. The Birth of the Clinic: An Archeology of Medical Perception. VintageBooks, New York; 1975. Unless otherwise noted, my quotations of Foucault are fromThe Birth of the Clinic (page citations given in text)
۲.Foucault, Michel. The History of Sexuality. Vol. I. Robert Hurley trans, Pantheon, NewYork, 1978
۳.Foucault, Michel. Madness and Civilization. A Histoly of h~sanity in the Age of Reason.Richard Howard trans, Pantheon, New York, 1965
۴.Foucault, Michel. The Order of Things: An Archeology of the Human Sciences. VintageBooks, New York; 1973
۵.Foucault, Michel. Discipline and Punish: The Birth of the PHson: 195-230. Vintage Books, New York; 1979
۶.Foucault, Michel. The Archeology of Knowledge. Harper Colophon, New York; 1972
۷.Foucault, Michel. Politics Philosophy Culture. lntelviews and Other Writings 1977-1984Alan Sheridan trans, Lawrence D. Kritzman ed. Routeledge, New York. 1988
۸.Foucault, Michel. Power/Knowledge. Selected lntetviews and other Writings 1972-1977Colin Gordon, Ed. Pantheon, New York. 1980
۹.Deleuze, Gilles. Foucault. Sean Hand, ed. University of Minnesota Press, Minneapolis, 1988
۱۰.Sheridan, Alan. Foucault: The Will to Truth, Tavistock, New York. 198011.Dreyfus, H. L., and Rabinow, Paul. Michel Foucault. Beyond Structuralism and Hermeneutics. University of Chicago. 1983
۱۲.Long, John. The Scene at the Sickbed in Poe, Hawthorne and Whitman: The clinic asDiscourse in Tales and Poems of Morbid Physic. University of Hartford Studies in Literature. 21, 2, 21-37, 1989
۱۳.White, Hayden. Foucault’s Discourse: The Historiography of Anti-Humanism. In The Content and The Form: Narrative Discourse and Historical Representation. Johns HopkinsPress, Baltimore; 1987. pp. 104-141
۱۴.Merquior, J. G. Foucault. Fontana Press / Collins; London, 1985
۱۵.Shumway, David, R. Michel Foucault. Twayne; Boston, 1989
۱۶.Cutting, Gary. Michel Foucault’s Archeology of Scientific Reason. Modern European Philosophers. Ed. Raymond Geuss. Cambridge University Press, Cambridge, 1989
۱۷.Bichat, Marie-Francois-Xavier. Anatomie Generale (1801-1802). In Selected Reading inPathology from Hippocrates to Virchow: Esmond R. Long, ed. Charles C. Thomas, Springfield, Illinois; 1929. pp. 130-139
۱۸.Zigrosser, Carl. Medicine and the Artist. Dover, New York, 1970
۱۹.Ober, William B. John Donne as a Patient: Devotions upon Emergent Occasions. Literatureand Medicine 9, 21-7, 1990
۲۰.Fisher, Philip. Appearing and Disappearing in Public: Social Space in Late Nineteenth Century Literature and Culture. In S. Bercovitch, ed. Reconstructing American Literary History: Harvard University, Cambridge, Massachusetts; 1986
۲۱.Fried, Michael. Realism, Writing, Disfiguration: On Thomas Eakins and Stephen Crane.University of Chicago; 1987.
۲۲.Bordley, J., Harvey, A. M. Two centuries of American Medicine 1776-1976. W. B. Saunders, Philadelphia, 1976
۲۳.Harpers Magazine, June 1986
۲۴.Walt Whitman’s Civil War. Compiled and Edited from Published and Unpublished Sources.Walter Lowenfels and Nan Braymer eds., Alfred Knopf, New York 1961. p. 93
۲۵.Sweet, Timothy. Traces of War, Poetry, Photography, and The Crisis of the Union. TheJohns Hopkins University Press, Baltimore, 1990. pp. 11-77
۲۶.Sissman, L. E. The Collected Poems ofL. E. Sissman: 276; Little Brown, Boston; 1978pp. 85-96
۲۷.Barsky, Arthur. The Paradox of Health. New England Journal of Medicine. 318: 414-418, 1988
۲۸.Blois, Marsden. Medicine and the Nature of Vertical Reasoning. New England Journal of Medicine. 318: 847-851, 1988.