امید، خوشبینی و هذیان
ربکا مک گوایر اسنیکوس
مترجم: رامین صبا
چکیده: خوشبینی بهطور کلی توسط روانپزشکان، روانشناسان و دیگر متخصصان مراقبت روان و جسم به عنوان یکی از ویژگیهای سلامت روان در نظر گرفته میشود. مداخلات معمولاً با استفاده از ابزارهای شناختی رفتاری برای ترغیب افراد به «توقف چرخههای فکر منفی» و «به چالش کشیدن افکار غیرمفید» انجام میشود. با این حال، شواهد نشان میدهد که اکثر افراد دچار سوگیریهای مداوم خوشبینی هستند، آن هم در صورتی که خوشبینیِ بیش از حد برای سلامت روان مفید نیست. تسهیل (مداخلات برای رفع) خوشبینی در افرادی که درگذشته سوگیریهای خوشبینی از خود نشان دادهاند چقدر مفید است؟ آیا این فرایند با تعیین علت پریشانی در سطح فردی و شناختهای «بیفایده»، تأثیرات اجتماعی و اقتصادی گستردهتری را بر سلامت روان گذاشته است را به حداقل میرساند؟
خوشبینی بهطور کلی توسط روانپزشکان، روانشناسان و سایر متخصصان سلامت روان به عنوان یک روش ترجیحی پذیرفته شده است. «امید و خوشبینی نسبت به آینده» بهعنوان یکی از پنج فرآیند بهبودی در بیماری روانی در یک بررسی اصولی و ترکیب روایی ۹۷ مقاله درحوزه روانپزشکی شناسایی شد.(۱) امید (از جمله خوشبینی) به عنوان یک «نقطه قوت (توانایی) شخصیتی» در «پیشبرد سلامت روان» طبقهبندی میشود؛ نقاط قوت و فضایل شخصیت که توسط روانشناسان مثبتگرا در پاسخ به راهنمایی تشخیصی و آماری اختلالات روانی۱diagnostic and statistical manual of mental disorders نوشته شده است و «نقاط قوت» کلیدی را شناسایی میکند که باعث ارتقای فرد از عملکرد «غیربهینه» تا «بهینه» میشود.(۲) درمان شناختی رفتاری در خدمات بهداشت ملی ارائه شدهاست تا به شما کمک کند الگوهای افکار منفی خود را تغییر دهید و احساس خود را بهبود بخشید.(۳) مایک فارار، مدیر اجرایی کنفرانس کنفدراسیون خدمات بهداشت ملی در سال ۲۰۱۳، موضع خوشبینانهای را برای سیستم خدمات بهداشت ملی بهعنوان یک اصل مطرح کرد، با این ادعا که «اگر به آینده خوشبین نباشیم، پس مستحق شکست هستیم».(۴)
زمینههای اولیه امید و خوشبینی:
اگرچه برای افرادی امید و خوشبینی جز مفاهیمی هستند که به صورت جایگزین و یا مقابل یکدیگر استفاده میشوند، ولی واژه امید مقدم بر خوشبینی است.(۵) در دوران باستان، امید از آخرین هدایای عروسی بود که زئوس به اپیمته و همسرش پاندورا داد، درحقیقت این مجازاتی برای داماد و برادرش، پرومتئوس بود. هنگامی که در جعبه توسط پاندورا باز شد، بیماریهای بشریت از جعبه بیرون آمد، درحالیکه امید در جعبه گیر کرده بود.(۶) تعبیر نیچه از امید در این روایت «بدترین امر شر» بود، زیرا امید عذاب انسان را طولانی میکند. (۷) در زبان انگلیسی، کلمه امید در اولین معانی خود در مفهوم تاسفبار و رهاشده تعریف میشد. این مفهوم ازعبارت نظامی هلندی verloren hoop گرفته شده است (اشاره به سربازان مفقود الاثر). Hoop با hope (امید) اشتباه گرفته شد. « این عبارت به معنای مردان ناامید است که تمام امید خود را برای زنده ماندن از دست دادهاند، اقدام ناامیدکنندهای برای نگهداشتن یک امید از دست رفته.» (۸) در یهودیت و مسیحیت، امید در کنار ایمان و نیکوکاری در ابتدای قرن ۱۳، از «بزرگترین موهبتها» است. برخی روانشناسان امید را اینگونه تعریف میکنند: «ظرفیت درکشده برای دستیابی روشهایی برای رسیدن به اهداف مورد نظر و ایجاد انگیزه در خود از طریق تفکر عاملی برای استفاده از آن روشها.»(۹)
واژهی خوشبینی تا سال ۱۷۱۰ توسط لایبنیتس در اثرش «اودیسه» به معنای بزرگترین خیر۲برگرفته از optimus در لاتین با این دیدگاه که خیر در نهایت بر شر غلبه خواهد کرد، استفاده نشده بود؛ ولتر در رمان خود بهنام کاندید۳Candide، جهانبینی خوشبینانه را سطحی ارزیابی کرد و آن را مورد تمسخر قرار داد. به گفتهی ویلیام جیمز، «بدبینی منجر به ضعف و خوشبینی منجر به قدرت میشود».(۱۰) امروزه برخی از روانشناسان خوشبینی را به عنوان تمایلی که با انتظارات مثبت مشخص میشود میشناسند،(۱۱) درحالیکه دیگران آن را به عنوان یک سبک توصیفی۴explanatory، یک ویژگی روانشناختی که نشان میدهد چگونه افراد برای خودشان توضیح میدهند که چرا یک رویداد خاص را تجربه میکنند؛ چه مثبت یا منفی، تعریف میکنند. تمایل به نسبت دادن پیامدهای منفی به علل خارجی، خاص و موقت و نسبت دادن پیامدهای مثبت به علل داخلی، جهانی و پایدار مشخص میشود.(۱۲) این برساخت به عنوان یک سبک توصیفی توسط مارتین سلیگمن، (پدر روانشناسی مثبتگرا) ارائه شد؛ تمرکز تحقیقاتی او بر مطالعهی «درماندگی آموختهشده» در سگها به عنوان مدلی برای افسردگی در انسانها (حالتی که پس از تجربه مکرر یک موقعیت استرسزا در فرد رخ میدهد. آنها به این باور میرسند که قادر به کنترل یا تغییر وضعیت نیستند، بنابراین تلاش نمیکنند حتی زمانی که فرصتهایی برای تغییر فراهم میشود.) منجر شد که در واقع عنوان میکرد آنها «خوشبینی را آموختهاند». او مشاهده کرد که برخی از سگها هرگز یاد نگرفتند که درمانده باشند و دست از تلاش بردارند؛ شروع به بررسی کرد که چرا برخی افراد بعد از تجربهی استرسهای مکرر تسلیم نمیشوند.(۱۲)
خوشبینی و فردگرایی
بسیاری از افراد خوشبینی را نشانهای از سلامتروان میدانند که با سطوح بالاتری از بهزیستی روانی، سلامت جسمانی و موفقیت همراه است.(۱۳) برخی از افراد خوشبین با استناد به یافتههایی که خوشبینی را به بهزیستی روانی بهتر، سلامت جسمانی بهتر، تلاشهای آموزشی مداوم، درآمد بالاتر و روابط بهتر مرتبط میسازد، «الگوهایی از زندگی را ارائه میکنند تا دیگران از آن بیاموزند». از آنجایی که بسیاری از شواهد مبتنی بر تحقیقات همبستگی هستند که روابط علت معلولی را نمیتوان از آنها استنباط کرد، چنین استدلال میشود که سلامت، آموزش، درآمد و روابط خوب بهتر میتواند پیشبینیکننده یک جهانبینی خوشبینانه باشد و نه برعکس. در واقع، این نویسندگان بیان میکنند که «شرایط ضعیف اجتماعی اقتصادی دوران کودکی باعث ایجاد بدبینی در آینده میشود».(۱۴)
در واقع، همان نویسندگان بیان میکنند که « با توجه به محیط اقتصادی اجتماعی ضعیف دوران کودکی میتوان استدلال کرد که بسیاری از گفتمانها پیرامون خوشبینی ممکن است تابعی از فردگرایی باشد. با درنظر گرفتن پریشانی به عنوان یک «موضوع روانی» به جای قرار دادن آن در «جهان اجتماعی و مادی که ما با آن ارتباط نزدیکی داریم»، طرفداران اصلی «تفکر مثبت را ترویج میکنند و به طور اصولی افکار منفی را که بر همه ما تأثیر میگذارد» با وجود شواهد اپیدمیولوژیک (مطالعهی نحوه انتشار بیماریها و عوامل بیماریزا، توزیع بیماریها در زمانها، مکانها، نژادها یا فرهنگهای خاص یا هر عاملی که به سلامت مربوط باشد) مبنی بر اینکه منابع اقتصادی و اجتماعی کمتری مشکلات سلامت روانی و جسمی بالاتری را در طول زندگی پیشبینی میکند. همچنین استدلال شدهاست که «مشغولیت رسمی فعلی با شادی» در بهترین حالت ممکن است «کوششی سادهلوحانه برای بهبود جهان از طریق خیالپردازی» و در بدترین حالت نوعی کنترل اجتماعی موذیانه باشد، که در آن مردم تشویق میشوند تا به دنبال سرچشمه گرفتاریهای خود به درون بگردند. و در پایان به طور ضمنی، خود را به خاطر این بیماریها سرزنش کنند.
مداخلاتی که خوشبینی را بهبود میبخشد
مداخلات برای افزایش خوشبینی در جمعیت بالینی و غیربالینی استفاده میشود. درمان شناختی رفتاری در خدمات بهداشت ملی برای متوقف کردن «چرخههای فکری منفی» براساس این پیشفرض ارائه میشود که «راههای مفید و بیفایدهای برای واکنش به یک موقعیت وجود دارد، که اغلب بر اساس نحوه تفکر شما در مورد آنها تعیین میشود». از چنین «ابزارهای بازسازی شناختی» که افراد را تشویق میکند تا «افکار بیفایده را به چالش بکشند» که عزت نفس و در نتیجه سلامت روان را تهدید میکنند، برای جلوگیری از مشکلات سلامت روان، افزایش عملکرد و کاهش استرس ناشی از کار استفاده میشوند. برخی از مداخلات بر اهمیت «افزایش فراوانی شناختهای مثبت و خود اظهاراتی که خوشبینی را تقویت میکند» برای مبارزه با «بیماری روزمره» تأکید میکنند. در حالی که افراد دیگر مراجعین را تشویق میکنند تا رویکرد «انگار» را در زندگی پیش بگیرند، از مراجعان بخواهند «هرچند کوچک تظاهر کنند که زندگی آنها به نوعی بهبود یافته است و در مواجهه با این تغییرات مثبت، زندگی خود را از نو تجربه کنند». بلکول۵Blackwell و همکاران ادعا میکنند که «تقویت تصویرسازی مثبت از آینده» برای ارتقای خوشبینی میتواند «پیامدهایی برای سلامت روانی و حتی سلامت جسمانی» بسازد. مداخلات بیشتر برای بهبود خوشبینی، افراد را تشویق میکند تا برای نتایج منفی اسناد خارجی و برای نتایج مثبت اسناد داخلی را برای بهبود موفقیت ایجادکنند.
سوگیریهای شناختی
تحقیقات روانشناختی اجتماعی نشان میدهد که بیشتر افراد درحالحاضر تمایل به نشان دادن سوگیریهای شناختی مداوم دارند که با سوگیری در استدلال و اسناد احتمالی مشخص میشود.(۲۳) «سوگیری خوشبینی» نشان میدهد که وقتی از افراد خواسته میشود قضاوت نسبی در مورد رویدادهای زندگی در آینده داشته باشند، به طور مداوم انتظار دارند که رویدادهای مثبت بیشتر برایشان اتفاق بیفتد (مثلا داشتن یک فرزند با استعداد) و رویدادهای منفی (مثلا طلاق پس از چند سال) به احتمال کمتری اتفاق بیفتد.(۲۴) «اثر بهتر بودن از متوسط» نشان میدهد که افراد تمایل دارند خود را در مقایسه با دیگران مطلوبتر ارزیابی کنند. انواع سوگیریهای اسناد نیز شناسایی شدهاند، از سوگیری خود خدمتی (تمایل به انکار مسئولیت شکست و و مقصر دانستن موقیت و شرایط) سوگیری خودمحوری (زمانی رویدادها و موفقیتهای مثبت را به شخصیت یا اعمال خود نسبت میدهیم، اما نتایج منفی را به عوامل خارجی غیرمرتبط با شخصیت خود سرزنش میکنیم.) برای اثر اجماع کاذب۶false consensus effect (یک سوگیری شناختی فراگیر است که باعث میشود افراد «انتخابها و قضاوتهای رفتاری خود را نسبتاً رایج و متناسب با شرایط موجود ببینند») سوگیریهای خودپسندانه دیگری مانند سوگیریهای فضایی (اینجا همه چیز بهتر از آنجاست) خوشبینی نسبی محیطی (چیزها در اینجا از نظر زیستمحیطی امنتر از جاهای دیگر هستند) و سوگیریهای زمانی (هرچه یک مشکل از نظر زمانی دورتر باشد، از اهمیت آن کاسته میشود).
هذیانها
هذیان ها با سوگیری در اسناد و استدلال احتمالی مشخص می شوند.(۲۸،۳۰) کارل یسپرس۷Karl Jaspers هذیانها را به عنوان باورهای عمیقی درنظر داشت که از منطق برنمیآیند.(۳۱) به نظر میرسد که افراد معمولی به طور مداوم دچار سوگیری هستند. همانطور که فستینگر۸Festinger و همکارانش میگویند که: «ما حیوانات عاقل نیستیم، بلکه حیوانات عقلانی هستیم».
واقعگرایی افسردگی
چنین به نظر میرسد که سوگیریهای خوشبینی در مورد اکثر افراد وجود دارد، اما به طورکلی در مورد افراد مبتلا به افسردگی (که واقعگرایی افسردگی نامیده میشود) صدق نمیکند. اگرچه برخی هیچ حمایتی برای مفهوم واقعگرایی افسردگی پیدا نکردهاند، اما چنین تبیین میکنند که بیماران مبتلا به افسردگی « قضاوتهای خود را به شکل مشخصهای منفی تحریف میکنند». به نظر میرسد شواهد قابل اتکایی وجود دارد که حتی افراد مبتلا به افسردگی دارای سوگیریهای شناختی مداوم خوشبینی هستند. یک مرور فراتحلیلی از ۷۵ مطالعه که بر روی ۷۳۰۵ نفر انجام شدهاست نشان میدهد که یک اثر کلی کوچک از واقعگرایی افسردگی و اینکه هم افراد مبتلا به افسردگی و هم افرادی که افسردگی ندارند سوگیری مثبت قابل توجهی نشان دادند.(۳۳،۳۴)
خوشبینی مفرط
اگرچه خوشبینی ممکن است کارکردی را برای ایجاد انگیزه در افراد در حال حاضر در خدمت اهداف آینده داشته باشد، خوشبینی بیش از حد ممکن است افراد را از درک خطر ذاتی در اعمال فعلی خود کور کند، که منجر به پیامدهایی میشود که افراد ممکن است بهتر به خود اجازه دهند پیشبینی کنند. خوشبینی با پیشبینی فهرستی از پیامدهای منفی ناشی از ریسکپذیری در رابطه جنسی محافظتنشده، دست کم گرفتن خطرات در رانندگی، ادامه قمار پس از باخت، مشارکت در دزدی موسیقی و به حداقل رساندن پیامدهای سلامتی سیگار، اعتبار دارد. علاوه بر این، خوشبینی میتواند پتانسیل انتظارات برآوردهنشده و تشدید واکنشهای منفی را در صورت عدم تحقق چنین انتظاراتی، از جمله افزایش علائم جسمی و روانی و کاهش سلامت روان ایجاد کند.(۳۵-۴۱)
در مورد این مفهوم به شفافیت بیشتری نیاز است. هدف از تسهیل سوگیریهای خوشبینی در یک جمعیت غیربالینی که احتمالاً قبلاً دارای سوگیریهای اسنادی و خوشبینی بودهاست که باعث افزایش احترام میشوند چیست؟ اگر خوشبینی مفرط میتواند منجر به فهرستی از پیامدها میشود، چگونه تکنیکهای پیشنهادی برای تسهیل خوشبینی برای سلامت روان در یک جمعیت غیربالینی طراحی شدهاند؟ چنین مداخلاتی حتی در میان افرادی که مبتلا به افسردگی که به نظر میرسد سوگیریهای شناختی مداومی از خوشبینی را نیز نشان میدهند، چقدر مفید است؟(۳۴) آیا این امر با تعیین علت عملکرد بهینه یا غیربهینه در سطح فردی، تأثیرات اجتماعی و اقتصادی سیستماتیک گستردهتری را بر سلامت روان به حداقل میرساند؟
این متن ترجمهای بود از مقالهی Hope, optimism and delusion به قلم Rebecca McGuire-Snieckus که در سایت Cambridge University Press منتشر شده است.
منابع:
۱ Leamy M, Bird V, Le Boutillier C, Williams J, Slade M. Conceptual framework for personal recovery in mental health: systematic review and narrative synthesis. Br J Psychiatry 2011; 199: 445-52.
۲ Peterson R, Seligman M. Character Strengths and Virtues: A Handbook and Classification. Oxford University Press, 2004
۳ NHS Choices. Cognitive behavioural therapy – how it works. NHS Choices, 2012.
۴ National Health Executive. ‘Optimism will carry us through’ – Farrar. NHE, 2013.
۵ Bryant FB, Cvengros JA. Distinguishing hope and optimism: two sides of a coin, or two separate coins? J Soc Clin Psychol 2004; 23: 273-302.
۶ Graves R. Greek Myths. Penguin, 1991.
۷ Nietzsche F. Human, All Too Human: A Book for Free Spirits. Cambridge
University Press, 1996.
۸ Liberman A. Word Origins. Oxford University Press, 2005.
۹ Snyder C. Hope theory: rainbows in the mind. Psychol Inq 2002; 13: 249-75.
۱۰ James W. The Variety of Religious Experiences. Library of America, 1902.
۱۱ Carver C, Scheier M. Attention and Self-Regulation: A Control-Theory Approach to Human Behaviour. Springer-Verlag, 1981.
۱۲ Seligman M. Learned Optimism. Pocket Books, 1990.
۱۳ Forgeard M, Seligman M. Seeing the glass half full: a review of causes and consequences of optimism. Pratiques Psychologiques 2012; 18: 107-20.
۱۴ Carver C, Scheier M, Segerstrom S. Optimism. Clin Psychol Rev 2010; 30: 879-89.
۱۵ Cromby J, Diamond B, Kelly P, Moloney P, Priest P, Smail D. Questioning the science and politics of happiness. Psychologist 1997; 20: 422-5.
۱۶ Layard R. Income and Happiness: Rethinking Economic Policy. London School of Economics and Political Science, 2003.
۱۷ Sayer A. The Moral Significance of Class. Cambridge University Press, 2005.
۱۸ Palmer S, Gyllensten K. How cognitive behavioral, rational emotive behavioral, and multimodal coaching could prevent mental health problems, enhance performance and reduce work related stress. J Ration Emot Cogn Behav Ther 2008; 26: 38-52.
۱۹ Riskind J, Sarampote C, Mercier M. For every malady a sovereign cure: optimism training. J Cogn Psychother 1996; 10: 105-17.
۲۰ O’Hanlon B, Bertolino B. The Therapist’s Notebook on Positive Psychology. Taylor & Francis, 2012.
۲۱ Blackwell SE, Rius-Ottenheim N, Schulte-van Maaren YW, Carlier IV, Middelkoop VD, Zitman FG, et al. Optimism and mental imagery: a possible cognitive marker to promote well-being? Psychiatry Res 2013; 206: 56-61
۲۲ Schulman P. Applying learned optimism to increase sales productivity. J Pers Selling Sales Manage 1999; 19: 31-7.
۲۳ Taylor SE, Brown JD. Illusion and well-being: a social psychological perspective on mental health. In The Self in Social Psychology (ed. RF Baumeister): 43-66. Taylor & Francis, 1998.
۲۴ Weinstein N. Unrealistic optimism about future life events. J Pers Soc Psychol 1980; 39: 806-20.
۲۵ Alicke M, Klotz M, Breitenbecher D, Yurak T, Vredenburg D. Personal contact, individuation, and the better-than-average effect. J Pers Soc Psychol 1995; 68: 804-25.
۲۶ Fiske S, Taylor S. Social Cognition. McGraw-Hill, 1999.
۲۷ Gifford R, Scannell L, Kormos C, Smolova L, Biel A, Boncu S, et al. Temporal pessimism and spatial optimism in environmental assessments: an 18-nation study. J Environ Psychol 2008; 29: 1-12.
۲۸ Kemp R, Chua S, McKenna P, David A. Reasoning and delusions. Br J Psychiatry 1997; 170: 398-405.
۲۹ Garety P, Freeman D, Jolley S, Dunn G, Bebbington P, Fowler D. Reasoning, emotions and delusional conviction in psychosis. J Abnorm Psychol 2005; 114: 373-84.
۳۰ LaRocco V, Warman D. Probability estimations and delusion-proneness. Pers Individ Dif 2009; 47: 197-202.
۳۱ Jaspers K. General Psychopathology (trans. J Hoenig, MW Hamilton). Johns Hopkins University Press, 1991.
۳۲ Festinger L, Riecken H, Schachter S. When Prophecy Fails. Pober Publishing, 1956. 3 Carson R, Hollon S, Shelton R. Depressive realism and clinical depression. Behav Res Ther 2010; 48: 257-65.
۳۳ Carson R, Hollon S, Shelton R. Depressive realism and clinical depression. Behav Res Ther 2010; 48: 257-65.
۳۴ Moore M, Fresco D. Depressive realism: a meta-analytic review. Clin Psychol Rev 2011; 32: 496-509.
۳۵ Anderson C, Galinsky A. Power, optimism and risk taking. Eur J Soc Psychol 2006; 36: 511-36.
۳۶ Harre N, Sibley C. Explicit and implicit self-enhancement biases in drivers and their relationship to driving violations and crash-risk optimism. Accid Anal Prev 2007; 39: 1155-61.
۳۷ Gibson B, Sanbonmatsu D. Optimism, pessimism and gambling: the downside of optimism. Pers Soc Psychol Bull 2004; 20: 149-60.
۳۸ Nandedkar A, Midha V. It won’t happen to me: An assessment of optimism bias in music piracy. Comput Hum Behav 2012; 28: 41-8.
۳۹ Williams T, Clarke V. Optimistic bias in beliefs about smoking. Aust J Psychology 1997; 49: 106-12.
۴۰ Britton A, Sliter M, Jex S. Is the glass really half-full? The reverse- buffering effect of optimism on undermining behaviour. Pers Individ Dif 2012; 52: 712-7.
۴۱ Chang E, Sanna L. Optimism, accumulated life stress and psychological and physical adjustment: is it always adaptive to expect the best? J Soc Clin Psychol 2003; 22: 97-115.
متن روان و قابل فهمی داره 👌🏻👌🏻
ترجمه خوب و فصیحی بود، موضوع مقاله نیز کاربردی و جالب بود. پاینده باشید