نجات زیبایی اثر بیونگ چول هان
لیلیان وایلد
مترجم: سپهر مقصودی
کتاب «نجات زیبایی»۱Saving Beauty بحثی هیجانانگیز در باب مفهوم زیبایی در فرهنگ مصرفگرای امروزی شروع میکند. نوشتهای گیرا که واقعاً برای فهم آنچه عنوانش پیشنهاد میکند، نوشته نشده است. بلکه باعث میشود خواننده احساس فوریت کند که زیبایی نجات داده شده است. یا در واقع این ما هستیم که به نجات نیاز داریم؟
بیونگ چول هان۲Byung-Chul Han نظریهپرداز فرهنگی و مدرس دانشگاه هنر برلین است. با در نظرگیری بسیاری از مضامینی که او در آثار پیشینش با آنها دست و پنجه نرم کرده، نظیر سرمایهداری، دیجیتالی شدن، مصرفگرایی و موارد دیگر، در اینجا تصویری دیستوپیایی از جامعهی ما و چگونگی ازدسترفتن مسیر زیبایی را ترسیم میکند. در طول سه فصل اول، استدلال میکند که زیبایی برندگی خود را از دست داده و به چیزی صرفاً صاف و دلپذیر تبدیل شده است، مانند صفحهی نمایش بیعیب و نقص گوشی هوشمند، پوست سالم یک زن با موهایی تراشیدهشده، یا مجسمههای جف کونز۳Jeff Koons. هر چیزی که مثبت نباشد، قربانیِ امرِ نیاز به جریان بدون مانعِ اطلاعات سریع و سرمایه شده است (ص.۱۰). تنها چیزی که باقی میماند، چیزی است که لذت آنی میدهد (ص ۱۵، ۲۰)، چیزی که میتواند مصرف شود (ص. ۶). به تعبیر هان، زیبایی، سوژهمحور یا خوداروتیک۴Autoerotic شده است (ص ۲۰)، بهطوری که «تغییر یا منفی بودن دیگری و بیگانه بودن به کلی حذف میشود» (ص. ۵).
هان در ابتدای این کتاب با تعجب میپرسد: «چرا ما امروز چیزی را که صاف است، زیبا قلمداد میکنیم؟» او دلیل زیباییِ «صاف» را به ادموند برک۵Edmund Burke (۹۷-۱۷۲۹) برمیگرداند که «زیبایی را از هر گونه منفی منزه میداند» (ص. ۱۸). او این را با مفهوم زیبایی که توسط لانجینوسنماها و افلاطون وجود دارد، مقایسه میکند، که بر اساس آنها، «زیبایی باعث لذت نمیشود، بلکه شوکه میکند» (ص ۱۶). هان زیبایی را به گونهای ترسیم میکند که زیبایی از پیوند ناگسستنی با امر متعالی به مفهومی توخالی و خودمحور، تنزل یافته است.
در پایان فصل سوم، هان پیشنهاد میکند که چگونه میتوان زیبایی را نجات داد: «بهجای روبهروی هم قرار دادن امر متعالی با زیبایی، باید به زیبایی، والاییای را که نمیتوان آن را در امر درونی قرار داد، یک تعالی سوژهزداییکننده، بازگرداند و در نتیجه، جدایی زیبایی و متعالی را خنثی کرد.» (ص۲۲). ما باید به زیباییای برگردیم که ما را به نفسنفس میاندازد؛ ایستادن بر روی قلهای پوشیده از برف درحالیکه هوا طوفانی است، وسعت بینهایت از چشمانداز، یا در ساحل دریایی که بهظاهر بینهایت بوده و در اطراف ما گسترده شده است، سپس لحظهای خود را فراموش میکنیم و به تعبیر تئودور آدورنو، به پایانپذیری خود پی خواهیم برد (ص ۲۴). در فصول بعدی، هان در مقایسه با خواهر گمشدهاش در عصر دیجیتال، به تفصیل رنگارنگ زیبایی امر متعالی میپردازد. او در سرتاسر کتابِ «نجات زیبایی»، به آثار زیباییشناسانهی طیف وسیعی از فیلسوفان مانند آدورنو، ارسطو، بارت، باتای، هایدگر، هگل، کانت، نیچه و اسکاری اشاره میکند.
هان در فصلهای ۵ تا ۷ روی منفیگرایی بهعنوان بخشی جداییناپذیر از زیبایی واقعی تمرکز میکند، و تشخیص میدهد که نقاب، آسیب و فاجعه نقش مهمی را ایفا میکنند: «منفیگرایی نیروی نیروبخش زندگی است. همچنین جوهره زیبایی را تشکیل میدهد. ذات زیبایی یک ضعف، شکنندگی و شکستگی۶Gebrochenheit است» (ص.۴۵). همانطور که قبلاً اشاره کردم، این منفی بودن از زیبایی مدرن حذف شده است تا قابل مصرف شود.
فصلهای بعدی به آرمانهای برتر اختصاص دارد: فضیلت، حقیقت، آزادی، خیر. هان استدلال میکند که زیبایی به لحاظ تاریخی، اخلاق و منش (ص. ۴۸)، حقیقت و آزادی (ص. ۵۶)، خوبیها (ص. ۶۰) را بیان میکند. این «هدف فینفسه» بوده (ص. ۵۶) و قطبنمایی برای «سیاست زیبایی» (ص. ۶۰)؛ سیستمی منصفانه که دیگری را تصدیق میکند (ص.۶۱). به نظر میرسد تمام اینها قربانی گرسنگی سیریناپذیر مصرفگرایی مدرن شدهاند. در نهایت، «این نگرش مصرفگرایانه، دیگری بودنِ دیگری را از بین میبرد» (ص. ۶۲). زیبایی به تفاوت دیگری و «فاصلهی خیالی»۷Contemplative Distance (ص.۳) نیاز دارد که به ما امکان دهد تا درنگ کنیم، خودمان را غرق کنیم و در نتیجه، خودمان را گم کنیم (ص.۶۷). تئاتر پورنوگرافی، که در فصل ۱۱ مورد بحث قرار گرفت، نمونهی دیگری از این است که چگونه این ویژگیهای اساسی زیبایی در فرهنگ معاصر از بین رفتهاند. هان استدلال میکند که برای حفظ زیبایی، باید دوباره آن را با تعالی متحد کنیم و منفی بودن دیگری را به آن برگردانیم. وقتی این امر موفقیتآمیز باشد، زیبایی از خودمحوری رها میشود: «به این نتیجه میرسد که وظیفهی هنر نجات دیگری است. نجات زیبایی، نجات دیگری است… زیبایی به مثابه چیزی که کاملاً دیگری است، خشونت زمان را به حالت تعلیق در میآورد. بحران زیباییِ امروز دقیقاً در این واقعیت است که زیبایی به ماهیت آن، به استفاده یا ارزش مصرفی آن تقلیل مییابد. مصرف، دیگری را از بین میبرد. زیبایی هنر نوعی مقاومت در برابر آن است» (ص ۶۸). با حفظ زیبایی، دیگری را نجات میدهیم، یعنی تفاوتهای مردم را تأیید میکنیم، و در نهایت، ما خود را از چنگ مصرفگرایی نجات خواهیم داد.
یکی از جوانب این بحث همچنان مرا متحیر میکند. در فصل ۳ به نظر میرسد هان ریشهی افول زیبایی را در رسالهی ادموند برک در مورد زیباییشناسیِ صاف که در سال ۱۷۵۷ منتشر شده، میداند. در عین حال، او مدام دیجیتالی شدن، جهانی شدن و مصرفگرایی را که پدیدههای بسیار جوانتری هستند، مقصر میداند. در اینجا، سبک جذاب هان بر خوانایی استدلال تأثیر میگذارد: گاهی اوقات، به نظر میرسد که او مشتاق روزهای خوشِ گذشتهی افلاطون و همعصرانش است، درحالیکه در عین حال موضوع را در قلب فرهنگ عصر دیجیتال قرار میدهد. شکاف بین این دو تا حد زیادی برطرف نشده است.
کتاب «نجات زیبایی» برای کسانی که انتظار گزارشی ساختاریافته و موقر از زیبایی و جایگاه آن در جامعه غربی امروزی دارند نوشته نشده، بلکه در عوض، مطالعهای پرشور و جذاب در مورد مفهوم زیبایی است که جایگاه خود را در دنیای دیجیتالی از دست داده است.