در جستوجوی آرزوهای بزرگ
مروری بر زندگی و آثار چارلز دیکنز
فرشاد جابرزاده
چارلز دیکنز[۱] از جمله نویسندگانیست که هرکدام از ما تا بهحال بهنحوی یکی از آثارش را خواندهایم، یا اقتباسی سینمایی، تلویزیونی یا نمایشی از آنها را دیدهایم. دیکنز در ایران نام شناختهشدهایست و مترجمان سرشناسی نظیر ابراهیم یونسی، مهرداد نبیلی و احمد علیقلیان آثار او را به فارسی ترجمه کردهاند. اما این نویسندهی انگلیسی کیست و چرا پس از نزدیک به صد و پنجاه سال بعد از مرگش، هنوز در زمره پرخوانندهترین نویسندگان جهان است و اقتباسهای متعددی از روی آثارش ساخته میشوند؟
مصائب نچندان شیرین
چارلز دیکنز در سال ۱۸۱۲ بهدنیا آمد. خانوادهاش از طبقهی کارگر پورتموثِ[۲] انگلیس بودند. پدرش، جان دیکنز[۳]، کارمند دفتر نیروی دریایی بود و مادرش، الیزابت[۴]، خانهدار. خانوادهی شلوغ دیکنز (چارلز دومین فرزند از هشت فرزند بود) به سبب شغل پدر، چند سالی مشغول جابهجایی از شهری به شهر دیگر بودند. چارلز نوجوان برخلاف شخصیتهایی که در آینده خلق کرد، نظیر آلیور تویست[۵]، کودکی معمولی و نسبتا ایدهآلی داشت. وقتش را صرف مطالعهی آثار هنری فیلدینگ[۶]، دانیل دافو[۷] و الیزابت اینچبالد[۸] میکرد و در عینحال گوشهچشمی به ادبیات ملل دیگر داشت. یکی از کتب مورد علاقهی دیکنز جوان، هزار و یک شب بود که بعدها در نویسندگی بسیار به کمک او آمد. از آنجایی که پدر در نیروی دریایی کار مشغول بود، چارلز چندسالی در مدارس خصوصی درس خواند و با جماعتی بُرخورد که او را بیش از پیش به سمت کتابخوانی سوق دادند. اما روزگار خوش خانوادهی دیکنز در سال ۱۸۲۲ به سر رسید.
جان دیکنز علاقهی وافری به تظاهر به «بورژوازی» داشت و غرورش اجازه نمیداد خود را جزئی از طبقهی کارگر بداند. تصویری که او از دیکنزها نشان میداد، تصویری بزککرده و دروغین بود که به کمک وامهایی ایجاد شده بود که از نیروی دریایی و بانکها دریافت میکرد. جان دیکنز حتی برای اینکه خانوادهاش را خاندانی مرفه جلوه دهد، خواهرِ چارلز را به آکادمی موسیقی سلطنتی لندن فرستاد. تنها میوهی این زندگی دروغین برای دیکنزها، غرقشدن در قرضهای هنگفتی بود که نه جان دیکنز با آن درآمد اندک از پس پرداختشان بر میآمد، و نه دیگر اعضای این خانوادهی دهنفره توانایی تغییر شرایط را داشتند. این مسئله باعث شد که خانوادهی دیکنز اجباراً به مارشالسی[۹] نقل مکان کنند. روزگار نوجوانی چارلز به کار در کارخانهی واکسِ وارن با حقوقی بخور و نمیر، زندگی با آدمهای مختلف برای دوری از مارشالسی، و درنهایت بازگشت به مدرسه پس از سه سال گذشت. مرگ مادربزرگِ چارلز باعث شد که ارثیهی مقبولی به پدرش برسد و با پرداخت قرضها، خانوادهی دیکنز از شرِ مارشالسی خلاص شوند. دیکنزها در خانهی خانم رویلانس، زنی که چارلز مدتی در خانهاش زندگی کرد، ساکن شدند. چارلز در مدرسهی ولینگتون مشغول به تحصیل شد، اما جو و حالوهوای آنجا چندان خوشایندش نبود. دوسالی را در آنجا گذراند و پس از آن تصمیم گرفت که دوباره به بازار کار بازگردد و در دفتری حقوقی بهعنوان منشی مشغول به کار شد. در همان زمان فهمید که علاقهی بسیاری به ادبیات نمایشی و تئاتر دارد. بنابر آنچه که وی در زندگینامهاش نقل میکند، طی دورهای سهساله، هر روز به تئاتر میرفت و نمایشی نبود که اجرا شود و چارلز دیکنز جوان از دیدنش غافل شود. دیکنز ابتدا قصد نویسندگی نداشت. قدرت او در تقلید از رفتار و حالت فیزیکی دیگران، باعث شده بود که سعی کند در امر بازیگری تئاتر به جایی برسد. با اینحال تلاشهای او در این امر مثمر به ثمر نبود[۱۰] و در عرصهی بازیگری به موفقیت خاصی دست نیافت. در این نقطه از زندگی بود که چارلز فهمید علاقهی او به ادبیات و هنر، علاقهای فرای یک مخاطب معمولی است و فصل تازهای برای او آغاز شد.
چارلز دیکنز به داستاننویسی روی آورد. خوشبختانه تجربیات دو دههی اول زندگیاش باعث شده بود که چارلز ملات بسیاری برای روایت قصههایی در باب جوانیِ سخت و دشواریهای زندگی شهری داشته باشد. نخستین داستان کوتاهش در مجلهی ماهانه لندن منتشر شد. داییِ چارلز که متوجه قریحهی خواهرزادهاش شده بود، به او پیشنهاد کرد که در روزنامهی آینهی پارلمان[۱۱] بنویسد. حال دیکنز ۲۰ ساله تبدیل به یکی از خبرنگاران پارلمان شده بود و با نوشتن در باب امور سیاسی و اجتماعی، به درک تازهای از جامعهی خود رسید. لندنِ سال ۱۸۳۳ محل خوبی برای روزنامهنگاری بود. شلوغی سرسامآور و حوادث متعدد، باعث شد که چارلز متوجه این نکته شود که جهان در حال پوستاندازی و گذار از زندگی در روستا و شهرهای کوچک است. این مضمون بعدها در آثاری نظیر آرزوهای بزرگ[۱۲] و یادداشتهای پیکویک[۱۳] توسط دیکنز استفاده شد.
برخلاف بسیاری از نویسندگان قرن نوزده، چارلز دیکنز اندیشههای سیاسی روشن و عمیقی دربارهی جامعهی خود و حوادث روز داشت. دیکنز مجبور بود برای پوشش خبری انتخاباتها و مناظرات به سرتاسر بریتانیا سفر کند. این سفرها او را با فرهنگهای مختلف آشنا کرد که نمودش در تقریبا تمام کارهای او دیده میشود.
آغاز راه داستاننویسی
دیکنز در همین دوران نخستین داستانهایش را با نامی مستعار در وقایع صبح[۱۴] و چند نشریهی دیگر منتشر کرد. دلیل استفادهی او از نام مستعار، برداشت غلطی بود که مخاطبان و منتقدان از فامیلِ حقیقی او میکردند و آن را برای نویسنده ناشایست میدانستند. موفقیت سری داستانهای انگارههایی به قلم بز[۱۵] باعث شد که دیکنز به جامعهی روشنفکری لندن راه یابد. او با سر والتر اسکات[۱۶] و ویلیام اینسورث[۱۷]، دو تن از مهمترین نویسندگان آن دوره آشنا شد و انتشارات چپمن و هال[۱۸]، با دیکنز قراردادی بست که متنهایی برای کمیکهای رابرت سیمور[۱۹] بنویسد. با اینحال پس از خودکشی سیمور، هابلوت براون[۲۰] به دیکنز پیوست و نتیجهی این همکاری چیزی نبود جز یادداشتهای پیکویک.
یادداشتهای پیکویک اثری قطور و بسیار مهم در کارنامهی چارلز دیکنز است. بسیاری این رمان را مهمترین اثر ادبی دورهی ویکتوریایی میدانند. داستان حول مردی به نام ساموئل پیکویک میگردد که موسس باشگاهِ پیکویک است. ساموئل تصمیم میگیرد همراه با جمعی از افراد باشگاه، عازم سفری به گوشه و کنار انگلستان شود و مشاهداتش را در قالب مجموعه یادداشتهایی بنویسد و پس از بازگشت به شهرش، آنچه را که دیده و تجربه کرده برای دیگر اعضا بازگو کند. تجربهی روزنامهنگاری برای پارلمان و سختیهای دوران مارشالسی، دستمایهی نگارش این رمان شد. دیکنز در یادداشتهای پیکویک نثری روان و ساده دارد که همین مسئله موجب شد تا کتاب، با وجود اینکه چند قسمت اول آنچنان دیده نشدند، به موفقیت گستردهای در انگلیس برسد. منتقدان این امر را بخاطر ورود شخصیت سم وِلر میدانستند. زوج سم وِلر و ساموئل پیکویک مخاطبان را به یاد زوج محبوب دون کیشوت و سانچو پانزا میانداخت. از یک طرف با پیکویکِ ایدهآلگرا و اخلاقمدار مواجه بودیم، و از طرف دیگر، سم وِلری را داشتیم که ذکاوت و هوشی شرورانه داشت و بار طنز کتاب را به نوعی بر دوش میکشید. ترکیب این دو باعث شد که فروش مجموعه از ۱۰۰۰ نسخه در ماه، به ۴۰ هزار نسخه برسد و شهرتی همهگیر برای چارلز دیکنز و هابلوت براون به ارمغان بیاورد.
دیکنز در یادداشتهای پیکویک سعی داشت به غیرسیاسیترین شکل ممکن، انتقادات خود را به سیاستهای انگلستان در آن دوره وارد کند. او فردی از جامعهی مرفه را کنار فرد دیگری از طبقه کارگر گذاشت و نشان داد که این دشمنی و خودبرتربینی ثروتمندان نمیتواند یکتنه مشکلات را حل کند. برای این کار لازم است تا افرادی از گروههای مختلف گرد هم بیایند و چارهاندیشی کنند. این همبستگی میان طبقات را بعدتر در سرود کریسمس نیز بهگونهای دیگر میبینیم.
شروعی تازه
موفقیت یادداشتهای پیکویک باعث شد تا چارلز دیکنز با پیشنهادات شغلی مختلفی روبهرو شود. در سال ۱۸۳۶، به عنوان ویراستار مجلهی مجموعهی بنتلی[۲۱] استخدام شد. در همان سال او آخرین بخش یادداشتهای پیکویک را نوشت و کتاب، بهطور کامل، یکسال بعد انتشار یافت. دیکنز حال نیاز به قصهای تازه داشت. یکی از ویژگیهای رمانهای دیکنز، اشارات متعدد وی به دوران کودکیاش است؛ دورانی که در فقر، جابهجایی و تلاش برای فرار از محیط آلودهی اطرافش گذشته بود. همین سبب شد تا نگارش آلیور تویست[۲۲] را برای مجلهی بنتلی آغاز کند.
آلیور تویست اثر شخصیتری برای چارلز دیکنز بهشمار میرفت. انتشار آن از فوریه ۱۸۳۷ تا آپریل ۱۸۳۹، یعنی همان سالی که بهخاطر مشکلاتی از بنتلی خارج شد، ادامه یافت. داستان آلیور تویست آنقدر آشناست که نیازی به بازگویی ندارد، اما برای آن دسته که نمیدانند، کتاب دربارهی آلیور تویست، پسرک یتیمیست که در یتیمخانهای ساکن میشود که دستکمی از جهنم ندارد. دیکنز در رمان دومش فضایی بسیار متفاوت از اولی تجربه کرد. برخلاف آن سرخوشی و بیخیالی مفرطِ یادداشتهای پیکویک، در آلیور تویست با جهانی تیره و تار همراه میشویم که دیکنز در کودکی مشابهاش را تجربه کرده بود. گویا روش دیکنز در عیانساختن ظلمی که به طبقهی فقیر روا داشته شده، شکلی دیگر به خود گرفته است. هرچه انتقادات او در یادداشتهای پیکویک رنگ و بویی طنزآمیز و پارودیکال داشتند، در آلیور تویست جدی و تهاجمیاند. از میان اقتباسهایی که از این رمان شده، نسخهی رومن پولانسکی[۲۳] برخلاف انیمیشن سادهانگارانهی دیزنی، توجه بیشتری به این مضمون کرده است. دیکنز در رمان همچنین به بحران وضعیت معیشتی تودهها در لندن اشاره میکند. بیقانونی و بیعدالتی آنقدر در انگلیس ریشه کرده که زندگی شرافتمندانه برای این مردم ممکن نیست و هرکس بهگونه سعی دارد زنده بماند. جرم و فساد در اقصی نقاط رمان به چشم میخورد و بهنظر میرسد دیکنز سعی داشته به فساد بانکها و نیروی دریایی که بهگونهای از عوامل زندانیشدن پدرش بودند ارجاع دهد. نسخهی کامل آلیور تویست در قالب کتاب، سال ۱۸۳۸ منتشر شد و به نخستین اثر ویکتوریایی با محوریت فقر تبدیل شد.
چارلز دو سال قبل با کاترین هوگارت[۲۴] ازدواج کرده بود. چارلز و کاترین در طول دوران ازدواجشان دارای ده فرزند شدند که نشان از علاقهی وافر دیکنزها به امر فرزندآوری و ابقای نسل دارد. سال سوم ازدواجشان بود که فردریک، برادر چارلز و ماری، خواهر کاترین، به خانهی آنها در بلومبسبریِ لندن[۲۵] آمدند. چارلز ارتباط نزدیکی با ماریِ هفدهساله داشت. او مسحور تفکرات و شخصیت ماری شده بود، هرچند که ماری خیلی زود، در سن هجدهسالگی بیمار شد و کمی بعد نیز فوت کرد. ماری الهامبخش دیکنز در رمانهای آلیور تویست و شخصیت نل کوچولو[۲۶] در مغازهی قدیمی کنجکاوی[۲۷] شد. مرگ ماری تاثیر بدی روی چارلز گذاشت. او مدتها سوگوارش بود و باعث شد تا از نگارش بخشهایی از یادداشتهای پیکویک و آلیور تویست عقب بماند و دیرتر از موعد مقرر دو کتاب به اتمام برسند. مجموعههای بعدی دیکنز، نیکلاس بارتلبی[۲۸]، مغازهی قدیمی کنجکاوی و بارنابی راج[۲۹] که در هفتهنامهی ساعتِ آقای هامفری[۳۰] منتشر شدند، هرچند موفقیت داستانهای پیشین را تکرار نکردند، اما به فروش خوبی دست یافتند.
در سرزمین رویاها و ممالک دیگر
در اکثر زندگینامهها و مراجع مربوط به چارلز دیکنز، نخستین سفر او به آمریکا بخشی مجزا و مخصوص دارد. این سفر از چند منظر مهم است. دیکنز تا پیش از سفر به آمریکا تنها در انگلیس خوانده شده بود. او در این سفر آثارش را به آمریکا برد که این عمل با موفقیت خوبی همراه شد. دیکنز توانست پای خود را به جوامع روشنفکری آمریکا باز کند و با نویسندهها نیز روابط حسنهای ایجاد کند. قطعا مهمترین آنها کسی نبود جز واشنگتن ایروینگ[۳۱] بزرگ. ایروینگ را احتمالا بخاطر داستان درخشانش، افسانهی اسلیپی هالو[۳۲] بشناسید. تاثیر داستانهای ایروینگ روی آثار بعدیِ دیکنز، خصوصا سرود کریسمس[۳۳] بسیار آشکار است. دیکنز همچنین گامهایی برای تصویب قانون حق کپیرایت در آمریکا برداشت و چندباری با دولتمردان این کشور ملاقات کرد که نباید اهمیت این ملاقاتها در فروش خوب کارهایش در آمریکای آن زمان را نادیده گرفت. مطالعهی آثار ادبی آمریکا او را به سمت شخصیسازی بیشتر داستانهایش سوق داد.
دیکنز بعد از یکسال به انگلیس بازگشت و مراحل نگارش سرود کریسمس را آغاز کرد. سرود کریسمس یکی از نخستین آثار ادبیست که در آن با مقولهی سفر در زمان مواجه میشویم. به تفسیر بسیاری، دیکنز ایدهاش را از داستان کوتاه مشهور واشنگتن ایروینگ، ریپ وان وینکل[۳۴]، الهام گرفته بود. قصهی اسکروج[۳۵]، پیرمرد ثروتمند و بخیلی که در یک شب با روح گذشته، حال و آینده دیدار میکند و این دیدار، تحولات روحی عظیمی در او رقم میزند. از نگاهی دیگر، سرود کریسمس واکنش دیکنز به انقلاب صنعتی، افزایش قدرت طبقهی مرفه و تضعیف پرولتاریا بود که دیکنز سعی داشت به سادهترین شکل ممکن آن را بیان کند. سرود کریسمس نه آن سردیِ آلیور تویست را داشت، و نه به شوخوشنگیِ یادداشتهای پیکویک بود. هرچند که دیکنز دو کتاب دیگر در همان زمان منتشر کرد، اما هر دوی آنها زیر سایهی سرود کریسمس قرار گرفتند و موفقیت چندانی بدست نیاوردند. دیکنز همچنین سفرهایی به ایتالیا و سوئیس داشت، اما در سفرش به پاریس بود که تجربیات جالب و تازهای کسب کرد. او در آنجا با روشنفکران و داستاننویسان فرانسوی از جمله ویکتور هوگو[۳۶] و الکساندر دوما[۳۷] ملاقات کرد و از طرفی، آثارش را در فرانسه نیز معرفی کرد. در طی همین سفرها، رمان محبوبش، دیوید کاپرفیلد[۳۸] را آغاز کرد که نگارش آن در سال ۱۸۴۹ به پایان رسید و یکسال بعد، در قالب یک کتاب منتشر شد. دیوید کارپفیلد موفقیتهای رمانهای قبلی را ادامه داد، هرچند که اینبار با چارلز دیکنز قصهگوتری مواجه بودیم که کمتر به مسائل اجتماعی میپرداخت. با اینحال دیکنز مردم را فراموش نکرده بود. طی این مدت فعالیتهایی برای منع برگزاری اعدام در ملأعام گرفت و به انتقاد از سیاستهای کمپانی هند شرقی پرداخت. همچنین مجلهی سخنان خانگی[۳۹] را تاسیس کرد که محبوبیتی همگانی در انگلیس بدست آورد و داستانها و نمایشنامههایش را در آن منتشر کرد.
دیکنز در سال ۱۸۵۱ با ویلکی کالینزِ[۴۰] نمایشنامهنویس آشنا شد. این دوستی تاثیر بسیاری بر نوشتههای دیکنز میانسال داشت. سه رمان بعدی او، خانهی متروک[۴۱]، روزگاران سخت[۴۲] و دوریت کوچولو[۴۳] فاقد آن شور و شوق پیشین بودند. انگار دیکنز هرچه به سالهای پایانی عمرش نزدیکتر میشد، آثارش غمانگیزتر و پژمردهتر میشدند. با اینحال فروش خوب این سه رمان که روحی تازه در کالبد مردهی سخنان خانگی دمیده بودند، باعث شد که چارلز دیکنز خانهی محبوب دوران کودکیاش در هایهام[۴۴] را بخرد و به آنجا نقل مکان کند. دیکنز در آن سالها به کتابخوانی برای مردم روی آورده بود و نقل است که یکبار برای جمعیتی دوهزارنفری سرود کریسمس را خواند.
دیکنز و کالینز در سال ۱۸۵۷، نمایشنامهای به نام ژرفنای یخزده[۴۵] نوشتند. این نمایشنامه تنها یک سود برای دیکنز داشت و آن چیزی نبود جز آشنایی با الن ترنان[۴۶]، بازیگر ۱۸ ساله و زیبارو. تنها ثمرهی این رابطه اما طلاق چارلز از کاترین بود. فاصلهی سنی میان چارلز و الن طوری بود که ترجیح میداد حتیالامکان با الن در یک نقطه دیده نشود تا رسوایی بیشتری به بار نیاید. گویا کاترین اینگونه از رابطهی آنها باخبر شده که هدیهای که چارلز برای الن فرستاده بوده، اشتباهاً به کاترین میرسد و او دیگر دلیلی برای ماندن در خانهی دیکنزها نمیبیند و چارلز و ۹ بچه (یکی را با خودش میبرد) را تنها میگذارد.
یک پایان باشکوه
چارلز دیکنز پس از جدایی از کاترین، تور کتابخوانیهایش را شروع میکند. به سرتاسر انگلیس میرود و نمایشها و داستانهایش را میخواند و اجرا میکند. در سال ۱۸۵۹، داستان دو شهر[۴۷] را مینویسند که حاصل تجربیات زیستیاش در لندن و پاریس است. این رمان مهمترین اثر تاریخی چارلز دیکنز است که تقریبا تمام مضامین کارهای قبلی او را در خود دارد. داستان دو شهر تلاشی بود در جهت ترسیم اتفاقاتی که منجر به انقلاب کبیر فرانسه شدند برای انگلیسیها. کتاب بسیار موفق بود و تا همین امروز نیز در زمرهی پرفروشترین آثار تاریخ قرار دارد. بسیاری گمان نمیکردند که دیکنز پنجاهساله در اثری بعدیاش پا را از این فراتر بگذارد و آخرین شاهکارش، آرزوهای بزرگ را خلق کند. رمان رجعتی بود به حالوهوای آلیور تویست با راویای پختهتر و روایتی قویتر.
دههی نهایی زندگی چارلز دیکنز در آرامش نسبی سپری شد. هرچند که دیکنز پیر بهطرز عجیبی به مسائل فراطبیعی و ارواح علاقه پیدا کرده بود و در این راستا، وارد انجمن عجیبتری به نام باشگاه روح[۴۸] شد، اما بیشتر این دوره به سفر و کتابخوانی برای مردم گذشت که خب، باعث شد جسمش روزبهروز ضعیفتر شود و او نیز با بیاعتنایی به این مشکلات، وضعیتش را بغرنجتر میکرد. در تمام این سالها، دیکنز به شکل پنهانی با الن در ارتباط بود؛ البته رابطهاش با همسر سابق نیز چندان کدروتآمیز به نظر نمیرسید. دیکنز پس از جدایی از کاترین، هزینههای ماهانه او را تقبل میکرد و نمیگذاشت وضعیت سختی را تجربه کند.
چارلز دیکنز سرانجام در ژوئن ۱۸۷۰، پیش از آنکه آخرین رمانش، معمای ادوین درود[۴۹] را به سرانجام برساند، چشم از جهان فروبست.
[۱] Charles John Huffam Dickens (1812 – ۱۸۷۰)
[۲] Portsmouth
[۳] John Dickens
[۴] Elizabeth
[۵] Oliver Twist
[۶] Henry Fielding (1707 – ۱۷۵۴)
نویسندهی شهیر انگلیسی و خالق رمان جوزف اندروز
[۷] Daniel Defoe (1660 – ۱۷۳۱)
نویسندهی انگلیسی و خالق رمان رابینسون کروزئه
[۸] Elizabeth Inchbald (1753 – ۱۸۲۱)
رماننویس و نمایشنامهنویس انگلیسی که نفش مهمی در پیشرفت ادبیات این کشور در قرن هفدهم داشت.
[۹] Marshalsea
زندانی در لندن که برای افرادی با جرائم دریایی استفاده میشد و اکثر زندانیهایش از فقیرترین طبقات اجتماعی بودند.
[۱۰] گویا چارلز در روز آزمون هنرپیشگی بیمار میشود و نمیتواند در آزمون شرکت کند.
[۱۱] The Mirror of Parliament
[۱۲] Great Expectations
[۱۳] The Pickwick Papers
[۱۴] The Morning Chronicle
[۱۵] Sketches by Boz
«بز» اسم مستعار چارلز دیکنز در این برهه بود.
[۱۶] Sir Walter Scott (1771 – ۱۸۳۲)
[۱۷] William Harrison Ainsworth (1805 – ۱۸۸۲)
[۱۸] Chapman & Hall
[۱۹] Robert Seymour (1798 – ۱۸۳۶)
[۲۰] Hablot Knight Browne (1815 – ۱۸۸۲)
[۲۱] Bentley’s Miscellany
[۲۲] Oliver Twist
[۲۳] Roman Polanski (1933 – )
پولانسکی اقتباسی از روی رمان دیکنز با همین عنوان در سال ۲۰۰۵ ساخت که با موفقیت تجاری خوبی همراه نبود.
[۲۴] Catherine Thomson Hogarth (1815–۱۸۷۹)
[۲۵] Bloomsbury
[۲۶] Little Nell
[۲۷] The Old Curiosity Shop
[۲۸] Nicholas Nickleby (1838–۳۹)
[۲۹] Barnaby Rudge
[۳۰] Master Humphrey’s Clock
[۳۱] Washington Irving (1783 – ۱۸۵۹)
[۳۲] The Legend of Sleepy Hollow
تیم برتون فیلمی با بازی جانی دپ از روی این داستان ساخته است.
[۳۳] A Christmas Carol
[۳۴] Rip Van Vinkle
[۳۵] Scrooge
[۳۶] Victor Hugo (1802 – ۱۸۸۵)
[۳۷] Alexandre Dumas (1802 – ۱۸۷۰)
[۳۸] David Copperfield
[۳۹] Household Words
[۴۰] Wilkie Collins (1824 – ۱۸۸۹)
[۴۱] Bleak House
[۴۲] Hard Times
[۴۳] Little Dorrit
[۴۴] Highham
محلهای در لندن
[۴۵] The Frozen Deep
[۴۶] Ellen Ternan (1839 – ۱۹۱۴)
[۴۷] A Tale of Two Cities
[۴۸] The Ghost Club
[۴۹] The Mystery of Edwin Drood