نظریه ادبی

شهر پریشان؛ سن پطرزبورگ

شهر پریشان؛ سن پطرزبورگ

نگاهی به سن پطرزبورگ در ادبیات روسیه و بررسی رمان «پطرزبورگ» اثر آندری بیه‌لی

امیررضا شیروانیون

از همان ابتدا که قرار شد برای سن پطرزبورگ بنویسم، حسی قدیمی در وجودم دوباره زنده شد؛ حسی که به مدت‌ مدیدی و از کودکی تا نوجوانی من را به شهری آن طرف مرزها، آن سوی دریای خزر، گره می‌زد. به یاد حرف‌های پدرم که خاطراتی را از پدربزرگ نادیده‌ام نقل می‌کرد افتادم. خاطراتی که خود پدربزرگ نیز از پدر شنیده بود و این تسلسلی بود که تا روزگاری دور ادامه داشت. خاطراتی از حضور روس‌ها در گیلان و خیلی چیزهای دیگر که اینجا مجالی برای تعریفشان نیست. به هر ترتیب همین نکته مرا مشتاقانه به سوی قلم و کاغذی کشاند تا بنویسم برای این شهر، که از قضا جایگاهش در تاریخ ادبیات روسیه ویژه و منحصر به فرد‌ است.

«در ادبیات روسیه مسکو یک شهر آرام است؛ اما سن‌ پطرزبورگ همان مکانی‌ست که تمام اتفاقات بد در آن رخ می‌دهند».

این نقل قولی بود از فرانک میلر۱Frank Miller، نویسنده‌ی آمریکایی، در مورد سن پطرزبورگ در ادبیات روسیه. شهری که قطعاً از نمادهای تاریخ ادبیات است. نمی‌دانم ابتدا از کدام اسم و اثر نام ببرم که اهمیت این منطقه‌ی جغرافیایی را از این منظر برای شما روشن کند، اما شاید آغاز با حماسه‌ی سوار مفرغی۲Bronze Horseman پوشکین۳Pushkin بد نباشد. شعری که در سال ۱۸۳۳ خلق و تبدیل به یکی از نمادهای مهم ادبیات روسیه شد. پوشکین در این اثر از مجسمه پطر کبیر۴Peter the Great، اثر فالکونه۵Falconet، که نمادی از سن پطرزبورگ بود استفاده کرد تا تناقض بین نگاه یک پادشاه و زیست یک شهروند عادی را مؤکد کند. داستان مردی به نام اوگنی۶Evgeni که زندگی‌اش را در اثر سیل عظیم رودخانه نوا۷River Neva از دست می‌دهد، فقط به این خاطر که شهر به دستور پطر کبیر در نقطه‌ای خطرناک بنا شده تا دروازه‌ای به اروپا باشد. بعدها نام همین شعر روی مجسمه نیز نهاده شد.

مجسمه‌ی سوار مفرغی

اما شاید هیچ نامی در تاریخ ادبیات به مانند فیودور داستایفسکی۸Fyodor Dostoevsky به سن پطرزبورگ گره نخورده باشد. داستایفسکی که متولد مسکو بود، ۱۸۳۸ و در ۱۶ سالگی برای تحصیل عازم سن پطرزبورگ شد و همان‌جا کار نوشتن را آغاز کرد. اثر سترگ او جنایت و مکافات۹Crime and Punishment در همین شهر اتفاق می‌افتد. داستانی که آن روی زشت و سیاه سن پطرزبورگ را تصویر می‌کند؛ آن جنبه از شهر که شخصیت‌هایی در غبار گناه و غوطه‌ور در فقری عیان را نشان می‌دهد. این شهر آنقدر در تباهی فرو رفته بود که نیاز به هوایی تازه داشت؛ همانطور که راسکولنیکف۱۰Raskolnikov در حین پیمودن مسیرش برای جنایت، در گذرش از باغ تابستانی سن پطرزبورگ، به این فکر کرده بود که کاش این باغ آنقدر گسترش می‌یافت تا فضا را تازه‌تر کند.

فیودور داستایفسکی

اما پیش از داستایفسکی داستان‌نویسی نابغه نیز روزگاری در این شهر زیسته بود که چندی از غریب‌ترین داستان‌های تاریخ ادبیات را رقم زد؛ نیکلای گوگول۱۱Nikolai Gogol. او که در سال ۱۸۲۹ از اوکراین به سن پطرزبورگ مهاجرت کرده بود، ده سالی را در این شهر که خیلی هم دوستش نداشت گذراند. گوگول زمانی و در نامه‌ای به مادرش سن پطرزبورگ را جایی توصیف کرد که «مردمانش بیشتر مرده به نظر می‌آیند تا زنده» و تا می‌توانست از فشار هوای شهر که به عقیده او عامل بسیاری از بیماری‌ها بود شکایت کرد. او در شاهکارش بلوار نوسکی۱۲Nevsky prospect در دل داستانی ابزورد به توصیف این مکان مهم سن پطرزبورگ می‌پردازد. مکانی که در ابتدا «نگین پایتخت» است و «اصلا کیست که شیفته‌اش نباشد؟»، اما گوگول رفته‌رفته نیرنگ‌هایش را رو می‌کند و نقاب از چهره‌ی این بلوار حیله‌گر بر می‌دارد. طوری که «هرگز نباید به بلوار نوسکی ایمان بیاورید»، زیرا «بلوار نوسکی همه‌روز را به فریب و‌ نیرنگ مشغول است» و شب‌ها «که شیطان خودش بیرون می‌خزد و‌ چراغ‌های خیابان را روشن می‌کند، تنها بدین منظور که همه چیز را با جلوه‌ای دگرگونه به نمایش در آورد»؛ آماده برای قربانی‌های بعدی‌اش. واقعیتش این است که در شهری که من در آن زندگی می‌کنم نیز مکانی وجود دارد که هر لحظه حین خواندن داستان گوگول و توصیفاتش کم و بیش به یاد آن بودم. به هر حال خداوند همه را از شر دوز و کلک‌های شیطان در امان بدارد.

نیکلای گوگول

بعد از انقلاب ۱۹۱۷ و مستقر شدن اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از نویسنده‌ها به زندان، تبعید و یا اعدام محکوم شدند. در این میان شاید مهمترین چهره سن پطرزبورگ ولادیمیر نابوکوف۱۳Vladimir Nabokov بود. او در همان سال انقلاب و در ۱۸ سالگی به واسطه‌ی حضور پدرش در رژیم پیشین مجبور به فرار از روسیه شد و هیچگاه نیز به زادگاهش بازنگشت. در سوی مقابل اما آنا آخماتووا۱۴Anna Akhmatova، شاعر روس بود. زن رنج‌کشیده‌ای که در شعرهایش با لحنی گزنده و شیرین به توصیف شهری که عاشقش بود می‌پرداخت. خانواده‌ی او زندانی و کشته شدند، دوستانش اعدام، شکنجه و زندانی و همکارانش اکثراً تبعید. اما او هیچگاه حاضر به ترک شهر موردعلاقه‌اش نشد. او همانطور که گفته بود عمل کرد، یعنی در «روسیه‌ی معصوم‌»ش ماند تا گواهی هشیار باشد بر ستمی که به نام کمونیسم بر مردم میهنش رفت. اثر بزرگ او مرثیه۱۵Requiem، یادگاری از این دوران است که در سال ۱۹۸۷ و در آستانه‌ی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به‌طور کامل منتشر شد. او در نهایت همان جا مرد، در همان لنینگاردی (نام آن دوران سن پطرزبورگ) که

آنا آخماتووا

«به ولنگاری

زندان‌هایش را به پوزه گرفته بود

و ستون محکومان می‌گذشتند

درهم شکسته از شکنجه‌

و کوتاه بود سوت قطارها.

ستاره‌های مرده بالای سرمان

و زیر پا خاک معصوم روسیه

که له می‌شد زیر چکمه‌های خونین

و زیر چرخ گشتی­‌ها»

 

«پطرزبورگ» اثر آندری بیه­‌لی۱۶Andrei Bely

آندری بیه‌لی که در سال ۱۸۸۰ در مسکو زاده شد، نویسنده‌ی یکی از مهمترین آثار ادبیات روسیه و رمان‌های پطرزبورگی است. او که بیشتر عمرش را در سن پطرزبورگ زندگی کرد و اصولاً بخاطر مقالات و نظریات فلسفی‌اش شناخته شده بود، با نگارش این رمان ردپایی محکم بر ادبیات روسیه به‌جا گذاشت؛ عمده‌ی این توجهات زمانی به این اثر معطوف شد که نابوکوف از پطرزبورگ در کنار اولیسِ۱۷Ulysses جیمز جویس۱۸James Joyce، مسخِ۱۹The Metamorphosis فرانتس کافکا۲۰Franz Kafka و در جست‌وجوی زمان از دست رفته۲۱In Search of Lost Time اثر مارسل پروست۲۲Marcel Proust به عنوان ۴ رمان برتر قرن بیستم نام برد.

«پطرزبورگ» به هیچ روی رمانی معمولی نیست. در این اثر بیه‌لی با نگاهی پیچیده و غریب به تماشای شهر و مردمانش می‌پردازد. به هر حال داستان با تمام پیچیدگی‌هایش، ماجرای پسری به نام نیکلای آپلونویچ۲۳Nikolai Apollonovich را در میانه‌ی سال ۱۹۰۵ که جامعه روسیه درگیر بحران‌های گوناگون بود دنبال می‌کند. او فرزند سناتور مشهور آپلون آپلونویچ۲۴Apollon Apollonovich است. نیکلای که تحت تاثیر احزاب سیاسی گوناگون است، در یک سازمان تروریسی انقلابی ماموریت می‌یابد یک مقام بلندپایه حکومتی را ترور کند؛ پدرش. او از پدرش متنفر است، اما نه تنفری که به عمل خاصی ختم ‌شود. اما این پیمان با سازمان انقلابی و از آن طرف استیصالش در مرتکب شدن ترور تنها به ایجاد تنش‌های روحی و پارانویا در او می‌انجامد. در این میان فردی به نام الکساندر ایوانویچ دودکین۲۵Alexander Ivanovich Dudkin به نوعی نقش مرشد را برای او بازی می‌کند. دودکین (که به نوعی در خلق شخصیتش از نویسنده و تروریست انقلابی مشهور، بوریس ساوینکف۲۶Boris Savinkov الهام گرفته شده است) یک انقلابی رادیکال و آنارشیست است و همواره سعی در متقاعد کردن نیکلای برای عملی کردن نقشه‌هایش دارد.

آندری بیه‌لی

به‌طور کلی در این رمان ما بیش از آنکه با اتفاقات زندگی انسان‌ها سر و کار داشته باشیم، با خود شهر مواجه‌ایم؛ با تک‌تک کوچه‌ها و خیابان‌ها، ساختمان‌ها و مجسمه‌ها. به همین علت است که ابتدای کتاب نقشه‌ای از شهر قرار داده شده است، زیرا بدون فهم جغرافیای آن عملا کار دشوارتری برای فهم رمان داریم. رمان همچنین اشاراتی فراوان به تاریخ ادبیات روسیه دارد، از وام‌گیری تم­‌ها که عمدتا از آثار داستایفسکی است تا نقل قول مستقیم جملات و شعرها. از جمله ارجاعات کتاب به مجسمه‌ی سوار مفرغی است که با توجه به آغاز هر فصل با اشعاری از پوشکین، ارتباط بینامتنی جالبی را برقرار می‌­سازد.

در آخر کتاب مقاله‌های مهمی چاپ شده که عموماً مترجمان انگلیسی رمان آن‌‌ها را نوشته‌اند. یکی از این مترجمان اشاره می‌کند که «رمان پطرزبورگ عمیقا در خاک روسیه ریشه دارد». به همین علت است که شاید آشنایی با جغرافیا و ادبیات روسیه از نکات مهم پیش از خواندن پطرزبورگ باشد. به بیان این مترجمان:

«پطرزبورگ رمان تعلیق است. باید در ادبیات روس دست‌کم تا جنایت و مکافات عقب رفت تا بتوان اثری یافت با این همه پیرنگ و خرده‌پیرنگ که به این پیچیدگی و ظرافت در هم بافته شده‌اند؛ بدون اینکه هیچ نخی رها باشد و بیرون زده باشد».

در نهایت پطرزبورگ یکی از خاص‌ترین آثار ادبیات روس است. کتابی سخت‌خوان و سخت‌فهم که همین امر گفتن از آن و نوشتن برایش را دشوارتر می‌سازد. بیه‌لی نیز با بازنویسی اثر در ۱۹۲۲ و حذف بسیاری از بخش‌های کتاب به پیچیدگی اثر اضافه کرد و به نوعی روایت سرراست را قربانی حفظ روح شاعرانه‌ اثر کرد. روحی که در خود سن پطرزبورگ ریشه دارد؛ در این شهر پریشان.

About Author

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *