دفترهای فلسفی

دیالکتیک پذیرش

دیالکتیک پذیرش

امیرعلی مالکی

روشنگری، دیالکتیک پذیرش است. در آغاز بایست گفت، هرآن‌چیز که در ساختار عقلانی یک ملت حاضر است، نه پست است و نه برتر، تنها هست برای آن‌که باید باشد. این مسئله بدان معناست که منطق تاریخی هر ملت، هرآن‌چیزی است که در واژگان هویتش پرداخت شده و خود را در بهترین موقعیت که باید بیان می‌کند. در این موقعیت، روشنگری برای هر ملت بنا بر آن‌چیز که باید پشت سر بگذارد مطرح می‌شود، حال می‌خواهد در زبان اسطوره‌ی بدبختی یا فلاکت باشد یا هرآن‌چیز که « برچسب‌زنان» برتر می‌دانند. عقلانیت هر ملت زبانی است منطقی، اما منطق در این‌جایگاه یعنی پرداخت واژه‌ی وجود، یا آن‌چیز که باید مطرح شود در دایره زبانی یک ملت در یک دوره‌ی تاریخی به‌خصوص، به‌عبارتی هرآن‌چیز که هست و باید باشد. مقیاس منطق در این جایگاه، کیفیتی خودایستا و یکسان است، یا به زبانی دگر، رابطه‌ای است که «چیزها» را بیان می‌کند. نسبت‌های منطق برای هر ملت، کیفیت‌هایی هستند که بر زمان و مکان دلالت دارند، چنین است که در موقعیت برتر خود تبدیل می‌شوند بر مقیاس واسطه‌مند در رابطه با تاریخ برای بیان هرآنچیز که هست و واقعیت را شکل می‌بخشد. در این موقعیت است که می‌توان معنای خودایستا را درک کرد، زیرا این مفهوم بدان دلالت دارد که مقیاس منطق برای بیان روشنگری یک ملت، یعنی آن‌چیزی که در زبان زمان، باید به‌صورت مستقیم و مبتنی بر «واقعیت‌ها» مطرح شود و متکی بر «خود» در یک ساختار اجتماعی مشخص باشد. چنین است که روشنگری، یعنی « منطق روح» که بنا بر شرایط تاریخی، بودها را به هست‌ها تبدیل می‌کند تا بایست‌ها رقم زده شود. این رابطه در «عطف بر خود»، بودنش را در رابطه‌ای تغییرناپذیر با بیرون بودگی‌اش به کمال می‌رساند، زیرا روشنگری، در مرحله‌ی اول درون خود را باید به نسبت بیرونی بسنجد که برای او غربال شده‌ است و فقط مقداری از آن در دسترس است، چنین است که عطف بر خود، می‌شود درونی‌کردن بیرون، و بیان آن به نسبت خودی که در زمانی خاص شکل گرفته است و در اصل چیزی نیست جز شرایط اجتماعی یک ملت در یک موقعیت تاریخی به‌خصوص. این مسئله بدان معناست که کیفیت روشنگری یک ملت، خود به شخصه هرآن‌چیزی است که بیرون‌بودگی‌اش با غربال خود در یک شرایط به‌خصوص، درونی‌اش کرده و دست به بیانش می‌زند. پس عطف بر خود، می‌شود قرابت‌های مقیاس‌های تاریخی مورد نظر یک ملت در یک شرایط اجتماعی به‌خصوص که بخش خاصی از آن را مورد استفاده قرار میدهد. در این جایگاه، روشنگری مفهومی است از دیالکتیک پذیرش، چراکه در هرآن‌چیزی که هست شکل می‌گیرد و بیان می‌شود، شاید جمع اضداد در یک ساختار توتالیتر، نیاز روشنگری یک ملت برای بیان خود باشد، چراکه معنای این مفهوم، نه آزاد کردن انسان از اختناق سیاسی و بدبختی اقتصادی و مادی، بل بیان مفاهیم حاضر در یک ساختار اجتماعی است که به‌صورت زمانمند می‌تواند بنا بر هویت تاریخی خویش، تعاریف مشخص و نسبتا متباینی را از آزادی، عدالت و غیره ارائه کند.

روشنگری [دیالکتیک پذیرش]، بودن در ناپختگی پخته و نابالغی بالغ است که انسان در آن مقصری بی‌تقصیر است، زیرا فهمیدن روشنگری نه به معنای هدایت و ارشاد برای رسیدن به یک برتری، بل زیستن در فاهمه‌ی اجتماع به لطف سازگاری و انسجامی است که در قالب شناخت‌های جزئی  در یک نظام سازمانی مشخص در یک دوره‌ی به‌خصوص در یک اجتماع شکل می‌گیرد. این وحدت شکل گرفته در آن نظام سازمانی، برخورد پراکسیس [نقطه‌ی برخورد سوژه و ابژه] کلیت عقل اجتماع در یک دوره برای تلقین وحدت در ساختار است، زیرا هر ملتی در یک صورت می‌تواند به یگانگی برسد و آن پذیرش منطق غربال شده‌ی اجتماع در یک مفهوم به‌خصوص و زمانمند است که عامل حقیقی وحدت تلقینی یک ملت، در یک موقعیت اجتماعی خاص است. اما آن منطق چیست؟ همان‌طور که پیش‌تر به منطق موردنظر خود اشاره کردیم و آن‌را بیان بودها نامیدیم، اینجا نیز به همان تعریف اکتفا می‌کنیم و منطق را برداشتی می‌دانیم زبانی [منظور از زبان در اینجا یعنی، واژگان تاریخی و وجودین یک ملت که در طول سیر هویت تاریخی آنان شکل گرفته و خود را بنا بر شرایط با روش‌های خاصی بیان می‌کند، زیرا منطق یعنی زبان، زمانمند یک ملت که می‌تواند بنا بر واژگان هویت خویش، خود را مطرح کند]، از شرایطی که در خود تحلیل کرده و بنا بر نیاز آن‌را مطرح می‌کند، پس آن وحدت تلقینی می‌شود منطقی که به قدرت در ساختار اجتماع اکتفا کرده و بنا بر خواست آن، خویش را غربال و زبان اجتماع را، که جمع اضداد است، به وحدت، تلقین کرده و آنان را در ساختار قدرت هضم می‌کند:

« شعر بود، شعری ساده»

دون کارلوس/ شیلر

About Author

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *