آیا ماکیاولی از ترامپ حمایت میکند؟۱این مقاله در دسامبر ۲۰۱۹ منتشر شده است. در عنوان اصلی از واژۀ «رأی» بهره گرفته شده، اما از آنجایی که «ترامپسیم» امروزه نیز موضوعِ بحثبرانگیز و حاضر سیاست است و بهمثابۀ یک هویت سیاسی در ایالات متحدۀ امریکا درک میشود، پراکسیس تصمیم گرفته تا از واژۀ »حمایت» استفاده کند، تا حاکی از ادامهدار بودن این نهضت باشد.
پیتر آدامسون
مترجم: زهرا صادقی
یکی از معماهای زیستِ سیاسی این روزهای ما، حمایت پرشور و اشتیاقی است که افراد بد از افراد خوب دریافت میکنند. دونالد ترامپ جز در نظر خودش، در دیدِ هیچ بنیبشری، انسان «خوبی» به حساب نمیآید.
شخصیت این آدم عمدتا بر مبنای چهار عدد از هفت گناهِ کبیرۀ سنت مسیحی ساخته شده است: حرص و طمع، غضب، تکبر و شهوت. با این حال بسیاری از مسیحیان محافظهکار آمریکایی، خودشان را از هواداران وفادار او میدانند. هرچند، این دسته از افراد احتمالا حاضر نیستند دخترانشان را با این آدم تنها بگذارند، ولی ابایی از این که کشور را به دستانش بسپارند، ندارند.
داستان از چه قرار است؟ بیشک نوعی ریاکاری و ظاهرسازی؛ اما احتمالا یک بینش واقعگرایانه و ناب نیز در کار است – به این صورت که ممکن است خصلتهایی که معمولا ما تحسین کرده و در دوستان و همکارانمان به دنبال آن میگردیم، در نسبت با رهبران سیاسیمان مهم نبوده و حتی نتیجۀ معکوس داشته باشند.
تاریخ فلسفه از این دیدگاه حمایت اندکی میکند. با شروع از افلاطون – که معتقد بود فلاسفه باید دولت را رهبری کنند – تاکید بر اینکه یک فرمانروای تمامعیار و بینقص باید بسیار فضیلتمند باشد، در اروپا و ورای آن، مرسوم و متداول بود. این پیغامی است که در طول قرنها و در فرهنگهای مختلف در قالب آنچه اصطلاحا به آن آینۀ شهریاران۲specula principum – آینۀ شهریاران، یک سبک نوشتاری در حوزۀ سیاست است که تلاش میکند تا بهمانند یک کتاب آموزشی، شیوۀ بهخصوص حاکمیت را همراه با مثالهایی تاریخی و توضیحاتی تئوریک، آموزش دهد. این سبک در دوران قرون وسطی و رنسانس رایج بود.گفته میشود، تکرار شده است – اندرزنامههایی که توسط نویسندگان مختلفی همچون وزیر سلجوقی، نظام الملک، آگاپتوسِ کشیش۳پاپ آگاپتوس اول، یکی از پاپهای کلیسای کاتولیک رم، بین سالهای ۵۳۵ تا ۵۳۶ میلادی بود. ، گیلز از رم۴متولدِ ۱۲۴۳ – درگذشتۀ ۱۳۱۶ | فیلسوف و الهیدانِ سنت آگوستینی، که از رهبران سنتِ آگوستینی بود و کریستین دو پیزان۵کریستین دو پیزان یا دپیزان، در ۱۱ سپتامبر در شهر ونیز ایتالیا به دنیا آمد و در صومعه پوآسی در حدود ۱۴۳۰ از دنیا رفت. وی یک زنِ ونیزی در دورهٔ قرون وسطی بود و به شدت با زنستیزی و خشونت علیه زنان در فرهنگ قرون وسطی مبارزه کرد. او بهعنوان یک شاعر در دوران خود، بسیار مورد توجه و تحسین بوده است.، از فمینیستهای اولیۀ، در عصر قرون وسطایی، نوشته شده و مورد بحث قرار میگرفت. چنین متونی معمولاً توضیح میدهند که چگونه شهریار با پیروی از یک نظامنامۀ اخلاقیِ دقیق مبتنی بر ادغام عدالت، بخشش و گذشت، هم از سود شخصی بهرهمند میشود و هم شاهد شکوفایی دولت و ملتش خواهد بود.
با این حال، نیکولو ماکیاولی با اثر «شهریار»۶۱۵۳۲ – Il Principe در این حوزه، بیشترین سهم در انشعاب و عبور از این سنت اخلاقی را داشت. از نظر ماکیاولی، یک حاکم خوب، اغلب باید بهمانند یک شخص بد عمل کند، و یکی از ادعاهای اصلی او این است که خصایص اخلاقیِ خوبِ قراردادی (عرفی)، میتوانند فیالواقع برای رهبران سیاسی معکوس باشند. شهریار در راستای حفظ موقعیت خود باید «بیاموزد که چگونه خوب نباشد» و از فریب، ظلم و منفعتطلبی شخصی استفادۀ مؤثر بکند. معروف است که ماکیاولی میگوید برای حاکم بهتر است که هم دوستش بدارند و هم از او بترسند، اما اگر مجبور به انتخاب باشد، بهتر است از او بترسند تا اینکه دوستش داشته باشند. او مثالهایی تاریخی میآورد تا نشان دهد که چگونه مدارا یا سخاوتِ بیش از حد برای حاکمان، دردسر بهبار میآورد و توحش و بیرحمی متناسب، چقدر میتواند سودمند باشد. به عنوان مثال، دوک حیلهگری بود که وزیری را برای اعمال سیاستهای بیرحمانه گماشت، و هنگامی که به نتیجۀ مورد نظر رسید، وزیر را به دو نیم کرد و به نمایش عموم گذاشت تا خشم مردم را آرام کند و اوضاع را تحت کنترل درآورد. وقتی صحبت از سلوک شخصی میشود نیز، ماکیاولی از نویسندگان کلاسیکی مانند سیسرو۷خطیب، سیاستمدار و فیلسوف معروف جمهوری روم | زادۀ ۱۰۶ پیش از میلاد – درگذشتۀ ۴۳ پیش از میلاد که تاکید داشت حاکمان نباید در مجازاتِ جسمانی افراط کنند، فاصله میگیرد. بهعبارتی ماکیاولی، تا زمانی که اهداف سیاسی شهریار تضعیف نشوند، از بابت چگونگی مطلق بودنِ شیوۀ حکمرانی حاکم و چگونگی اعمال آن، نگران نیست.
بعضاً به نظر میرسد که گویی ماکیاولی، دستاوردهای سیاسی ترامپ را، پانصد سال پیش از وقوع آن، تجزیه و تحلیل کرده است، مثلا وقتی که میگوید: «آن کس که فریب میدهد، همواره کسانی را مییابد که حاضرند فریفته شوند.» یا آنگاه که به شهریار توصیه میکند، که سریع و غیرقابل پیشبینی عمل کند تا: «ذهن رعایا را مردد و مبهوت، و مشغولِ تماشای نتیجه نگه دارد.» با توجه بر این سخنان، میتوان ترامپ را بهتر فهمید، درست آن زمان که میگوید: «بهتر است بیپروا بود تا محتاط، زیرا بخت و اقبال مانند یک زن است و اگر میخواهید بر آن مسلط شوید لازم است که با زور بر آن غلبه کنید.» اما از جهات دیگر، شاید ماکیاولی زیاد هم قصد در تایید ترامپ نداشته باشد. ممکن است ما رفتار تامپ را «ماکیاولیستی» بنامیم؛ اما مشخص میشود که برداشت ما از این اصطلاح، نمایان کنندۀ یک نگاه بسیار سادهانگارانه از آموزههای ماکیاولی است. از آنجا که ماکیاولی معتقد بود غایت رهبری سیاسیِ نتیجهبخش، دستیابی به شکوه و افتخار، هم برای رهبر و هم برای دولت است، مفهوم «فضیلت» را در فلسفۀ خویش فراموش نمیکند، بلکه آن را نه بهعنوان پایبندی به اخلاقیات عرفی، بل بهعنوان قوۀ عکسالعمل و مقابله با امواج خوش و ناخوش سرنوشت، بازتعریف میکند. شرارتهای ضروری برای یک شهریارِ کارآمد و مقتدر، صرفا لازم و ضروری هستند و هیچگاه نباید بداهتاً یا به منظور نفسِ شرارت (یعنی ارتکاب شرارت برای شرارت) انتخاب شوند. شهریار ناگزیر از انجام کارهای «بد»۸دلیل قرارگیری واژۀ بد در گیومه، نشان دهندۀ معنای متناسب آن با شرایط است، که نمایان کنندۀ هیچ حکم قطعی و مسلمی نیست. است، چراکه توسط افرادِ بدی که آمادهاند تا از هرگونه ضعف او علیه وی استفاده کنند، یا هر امتیازی را هرطور که شده، از آنِ خویش سازند، احاطه شده است. اعمال شرارتآمیز، تنها زمانی که سریع و مؤثر انجام شوند و شهریار، در اسرع وقت به کردار اخلاقیتر خویش بازگردد، درست و «خوب» به انجام رسیدهاند. چنین است که ماکیاولی ایمان دارد که شهریار باید تمام اعمال ستمگرانۀ خود را به یکباره انجام دهد تا شر آنها را بکند. یکی از دلایل این امر این است که شهریار هرگز نباید به فساد و بدمنشی شهرت یابد، چراکه این مسئله با هدف کسبِ افتخار در تضادِ آشکار است. او در عوض باید با «بزرگمنشی، جرئت، متانت و شکیبایی» عمل کند. او به هیچ عنوان نباید خود را در احاطۀ افراد چاپلوس قرار دهد. همچنین اینکه شهریار مشاورانی را برگزیند و بعدها مجبور شود از شر آنها خلاص شود، نشانهای بر رهبریِ افتضاح اوست، چراکه نمایان کنندۀ این است که او در انتخاب اولیۀ خود، نابخرد بوده است.
ظاهرا ترامپ شروعی نه چندان ماکیاولیستی داشته، اما این تصور زمانی تایید میشود که تاکید ماکیاولی بر وحدت مدنی را در نظر بگیریم. یکی از معدود اهدافی که ظلم حاکمی را توجیه میکند، برقراری وحدت و همبستگی میان مردم است. ماکیاولی از هانیبال۹هانیبال یا حَنْبَعْل – ۲۴۷–۱۸۳ پیش از میلاد | سیاستمدار، فرماندهٔ نظامی و ژنرال کارتاژی بود که حرکت بزرگ ارتشش از اسپانیا به رم، پس از رد شدن از کوههای آلپ، بعد از گذشت بیش از دو هزار سال هنوز از بزرگترین دستاوردهای نظامی تاریخ شمرده میشود.، فرماندۀ بزرگ کارتاژی۱۰نام شهری باستانی در شمال آفریقا – جایی که اکنون کشور تونس جای گرفتهاست – و تمدنی که با مرکزیت این شهر پدید آمده بود. جای این شهر در گوشه خاوری دریاچه تونس درامتداد مرکز شهر تونس کنونی بود.، بهعنوان یک نمونۀ قابل احترام در این حوزه، یاد میکند: «رفتار خشن او با سربازان خود، همراه با دیگر فضایل وی، ضامن این بود که ارتش او به آرمان خود وفادار و متعهد باقی بماند.» شهریار خردمند مواظب است که تمام مردمش حامی او باشند، یا حداقل بر علیهش نباشند. درست است که ماکیاولی بیان میکند که ترس مردم از حاکم، مقدم بر عشقِ به رهبر است، اما تنفر از شهریار را بدترین اتفاق ممکن برای او و حاکمیتش میداند. بنابراین شهریارِ مدنظر ماکیاولی، هرگز به تفرقه بین مردمِ خود دامن نمیزند، یا از آنان سوءاستفاده نمیکند، زیرا این امر ناگزیر دشمنانی را به بار میآورد که نقشۀ سرنگونی او را میکشند.
در باب تصویر اصلی:
عکسی از دونالد ترامپ، رئیس جمهور اسبق ایالات متحدۀ امریکا، در کمپینهای مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ | عکس از: اندرو کلی – رویترز
#دونالد_ترامپ #نیکولو_ماکیاولی #پیتر_آدامسون