نظریه فلسفی

راهنمای ارسطو برای نیک زیستن

راهنمای ارسطو برای نیک زیستن

لارنس ایوانس

مترجم: مینو معصومی

هدف مشهورترین اثر ارسطو در فلسفه اخلاق، اخلاق نیکوماخوس، توصیف غایت نهایی و خیر برای انسان است. گیج‌کننده‌ترین خصیصه آن کتاب، غوطه‌ور بودن ارسطو میان دو نظرگاه متفاوت است. طبق دیدگاه اول، سعادت شامل بهره‌جویی از فضایل اخلاقی و همچنین محاسنات عقلی است (که توسط شارحان ارسطو تحت عنوان «شمول گرایی» یاد می‌شود)؛ و در نظرگاه دوم، مفهوم سعادت را تنها در فعالیت عقلانی در فرایند تفکر محصور می‌کند (که البته گاهی اوقات به عنوان «انحصار‌گرایی» یاد می‌شود).

در این نوشتار هر آنچه ارسطو درباره مفهوم سعادت گفته است را، بررسی خواهم کرد و در نهایت به ایده اصلی او که سعادت چیزی جز تعمق فلسفی نیست، نائل می‌شویم.

 

سعادت نهایی

در آغاز اخلاق نیکوماخوس، ارسطو بر آن است که نشان دهد در زندگی یک غایت نهایی (و یا هدف) وجود دارد. او می‌گوید غایت نهایی خیری والاست، که تنها بخاطر ذات خود مطلوب است، خواهش نهایی ماست و در تمامی کنش‌هایمان میل وصال به آن جریان دارد.  ارسطو سپس می‌گوید، همه در این گزاره که سعادت در جایگاه عالی‌ترین مرتبه خیر (به یونانی کلمه eudaimonia که ترجمه تحت اللفظی آن «ارواح خوب» است) قرار دارد، اتفاق نظر دارند. آن‌ها همچنین زیست خوب و کردار نیک را هم به معنای سعادت در نظر می‌گیرند. اما این تعریف بسیار ابتدایی و ناکارآمد است؛ زیرا آگاهی‌ای نسبت به چیستی و ماهیت سعادت نصیبمان نمی‌کند.

ارسطو سه سبک زندگی متفاوت را که گمان می‌شود در آن‌ها سعادت جاریست، مورد بحث قرار می‌دهد: زندگی بر اساس لذت، زندگی سیاسی و زندگی مبتنی بر فضیلت. او تطبیق سعادت با زندگی بر اساس لذت را مردود می‌شمارد و چنین زیستی را «برده‌داری»‌ و و تنها درخور «چهارپایان» می‌داند. همچنین سعادت را نمی‌توان هم‌پایه خوشنامی و افتخار – که معمولا به عنوان هدف نهایی زندگی سیاسی شناخته می‌شوند – دانست؛ زیرا این موضوع بیشتر از آنکه به شخص مفتخر مربوط باشد، به جامعه‌ای که آن شخص را مورد افتخار قرار می‌دهند بستگی دارد. علاوه بر این، سعادت را نمی‌توان با دارایی فضیلت یکی گرفت؛ زیرا شخص در خواب هم می‌تواند بافضیلت باشد اما برای او هیچ گونه کارکرد عملی‌ای نداشته باشد؛ و یا حتی افرادی علی رغم فضیلتشان ممکن است دچار بدبختی‌های هولناکی شوند، طبیعی است که کسی این افراد نگون بخت را سعادتمند نمی‌داند. بنابراین ارسطو نتیجه می‌گیرد که هر کدام از تعاریف سنتی از سعادت، فاقد جنبه‌های مهمی هستند. البته باید به دو نکته توجه داشت. اولا اینکه ارسطو به طور مطلق زندگی سیاسی را مردود نمی‌شمارد، آنچه مورد نقد قرار می دهد تفکر سنتی درمورد غایت نهایی آن است، چه خوش‌نامی و شرافت باشد و چه حتی فضیلت. نکته دوم این است که او هیچ نقدی به زندگی متفکرانه وارد نکرده و صرفا بحث از آن را به زمان دیگری موکول می‌کند. این اولین نشانه جهت معرفی زندگی بر اساس تعقل، به عنوان جایگزین درخوری برای مفهوم سعادت است. همانطور که در بحث‌های آینده خواهیم دید، ارسطو به این نتیجه می‌رسد که  زندگی عقلانی متعالی‌تر از زندگی سیاسی است و مراحل والای نیاز به سعادت را پاسخ می‌دهد. اما قبل از اینکه ارسطو به این نتیجه برسد، باید اثبات کند که خیر نهایی به سعادت گره خورده است.

لازمه نائل شدن به چنین نتیجه‌ای، «نهایی» و یا «بی‌نقص»۱به یونانی teleiosبودنِ مفهوم خیر است. ترجمۀ دقیق این دست از اصطلاحات حائز اهمیت بسیاری است. مدافعان ترجمۀ مفهوم جامع سعادت به لفظ «کامل»، استدلال می‌کنند که سعادت کامل‌ترین خیر است؛ به این معنا که خیر‌های دیگر مانند شرافت، لذت و فضیلت از آن متولد می‌شوند. اما این تعبیر از نظر متنی بر تکیه‌گاه محکمی استوار نیست. درمقابل «نهایی» نامیدن مفهوم خیر، صرفاً به این معناست که ما آن را به خاطر خودش انتخاب کنیم و به عبارتی مقصود نهایی ما باشد:

«ما غایتی را نهایی‌ترین غایات می‌نامیم که آن را تنها برای خودش می خواهیم نه غایتی را که برای غایات دیگر می‌طلبیم؛ و غایتی را که هرگز برای غایتی دیگر نمی‌خواهیم نهایی‌تر از غایاتی می‌دانیم که هم برای خودشان می‌خواهیم و هم برای غایتی دیگر؛ و به همین جهت غایت مطلقا نهایی غایتی را می‌نامیم که همیشه برای خودش خواسته می‌شود و هرگز برای غایتی دیگر خواسته نمی‌شود.»۲اخلاق نیکوماخوس ۱۰۹۷، ترجمه محمد حسن لطفی

به نظر می‌رسد منظور ارسطو در این پاره این است که چون خیر نهایی، نهایی‌ترین انتخاب شایسته است، پس نباید وسیله‌ای برای نائل شدن به چیز دیگری قرار گیرد. ارسطو اعتقاد دارد که مفهوم سعادت چنین شرطی را برآورده می‌کند؛ زیرا همیشه به خاطر ذات خود مطلوب می‌گردد نه چیزی زائد بر آن. در واقع چندین غایت نهایی و یا حداقل تعدادی مفاهیم فی نفسه نیک، وجود دارد – مانند شرافت، لذت، تفکر و هر فضیلت دیگری – اما تمام این فضائل برای راه پیدا کردن به سعادت به کار گرفته می‌شوند. برخی افراد سعادت خود را نهفته در لذت و یا مابقی فضیلت‌ها می‌دانند، اما سعادت غایت نهایی زیست ما است.

شرط دوم خودکفایی است. ارسطو معتقد است خیر اصلی باید «خودکفا» باشد، به این معنا که این مفهوم خیر است که وقتی به تنهایی اتخاذ می‌شود، زندگی را مطلوب بالذات و فاقد زوائد می‌کند. سعادت این شرط را هم ارضا می‌کند.

 

سعادت عملی

اکنون به مشهور‌ترین استدلال‌ اخلاق نیکوماخوس ارسطو می‌پردازیم که چیزی نیست جز «برهان عمل». ما در این روایت، مفهوم سعادت از دید ارسطو را به‌طور واضح درمی‌یابیم.

همانطور که گفته شد، ارسطو معتقد است بسیاری از اندیشمندان در این مورد که سعادت غایت نهایی زندگی است، اتفاق نظر دارند؛ اما مسئلۀ ما این موضوع نیست. ارسطو پیشنهاد می‌دهد که شاید با راه پیدا کردن به ارگون (عملکرد) فرد، بتوانیم توضیح واضحی برای آن بیابیم. ترجمه لغت ارگون به عمل، تاحدودی ابتکاری است: مطمئنا خیلی عجیب به نظر می‌آید که ارسطو لفظ عملکرد را در کنار فرد قرار می‌دهد، گویی ما مانند یک ابزار طراحی شده‌ایم تا نیازی را برطرف سازیم. مفهوم «وظیفه» و یا «فعالیت مشخص»، مقصود ارسطو را دقیق‌تر نشان می‌دهد. همانند نجاران و کفاشان که وظایفی برای به جا آوردن دارند و یا حتی قسمت‌های مختلف بدن، ما هم هدفی داریم که جدای از همه چیز به عنوان وظیفه‌ای برایمان مقدر شده است. او استدلال می‌کند که هدف نهایی انسان نمی‌تواند حیات محض باشد، زیرا گیاهان در به ثمر رساندن این کار تواناتر هستند؛ و نه می‌تواند به ادراک محدود شود، زیرا در این صورت وجه تمایزی بین انسان و سایر حیوانات نیست. تنها راه باقی‌مانده برای ارسطو زندگی عقلانی و یا حیات معطوف به عقل است. بنابراین سرچشمه حیات ما عقل است.

زمانی که از فردی که در کار خاصی مهارت دارد صحبت می‌کنیم، منظورمان این است که آن کار را به نحو احسن انجام می‌دهد. دقیقا همین بیان درباره وظیفه هم به سخن می‌آید:‌ فلوت‌نواز خوب کسی‌ست که در فلوت نواختن تبحر دارد. اما خوب انجام دادن کاری به معنای هم‌راستایی با «تعالی» و «فضیلت» مناسب آن است. بر این پایه، ارسطو استدلال می‌کند که خیر نهایی انسان باید فعالیتی بر اساس روح عقلانی انسان و هم‌پوشان با فضیلت باشد. یک زنگ هشدار در این باره به صدا درمی‌آید : اگر فضیلت‌های متعددی وجود داشته باشد، غایت نهایی انسان مطابق با ارجح‌ترین آن‌ها خواهد بود. مسئله ذکر شده، موجه ایجاد تنشی میان مفسران شده است. آیا مقصود ارسطو نشان دادن جامعیت مفهوم سعادت از تمام فضیلت‌ها است؟ و یا هدف او محدود کردن سعادت به یک فضیلت متعالی یک فرد است؟ به نظر من و طبق قرائت روان‌تری از متن (و بر اساس تفسیر سنتی) ارسطو، درست مانند الزام خود برای استعمال قید نهایی در کنار غایت، می‌خواهد آن را مشروط  به بازگشت تمام فضایل به یک فضیلت کند: اگر فضیلت‌های انسانی بسیاری وجود داشته باشند، غایت نهایی باید مطابق با متعالی‌ترین و کامل‌ترین ‌آن‌‌ها باشد. پس طلب نهایی ما دستیابی به سعادت است که کامل‌ترین فضیلت خواهد بود و زندگی بر طبق آن از ما یک انسان سعادتمند می‌سازد. در واقع، کامل ترین فضیلت، دانش فلسفی (سوفیا) است؛ اگرچه این موضوع هنوز در کتاب اول به صراحت بیان نشده است.

در پایان کتاب اول، ارسطو فضایل را به دو دسته تقسیم‌بندی می‌کند: اخلاقی و عقلانی. در سیر بحث‌های مطرح شده، به این نتیجه می‌رسیم که فضایل عقلانی از فضیلت‌های اخلاقی متعالی‌تراند. برای مثال حکمت عملی (فرونسیس) با داشتن تمام فضایل اخلاقی همراه است، اما می آموزیم که حکمت عقلانی (سوفیا) – یعنی فهمی که مربوط به حقایق ابدی – برتر از حکمت عملی است که از امور انسانی و جهانی گیر فراتر نمی‌رود.

 

سعادت عقلانی

اگر سعادت در گروی زندگی براساس برترین فضیلت باشد، همان‌طور که در استدلال قبلی به آن پرداختیم، مطابق با نظر ارسطو منطقی‌ست که این فضیلت والا بهترین امر نهفته در وجود ما، یعنی قوه عقل (nous) باشد. اما درک عقلانی (sophia) مافوق تمام فضایل شناخته شد. بنابراین سعادت در نهایی‌ترین حالت خود، فعالیت مطابق با درک عقلانی خواهد بود، فعالیتی که ارسطو آن را تفکر (theoria) می نامد. سپس ارسطو عنوان می‌کند که تفکر تمام آن شرط‌های یادشده را برآورده می‌کند. تفکر متعالی‌ترین فعالیت به‌شمار می‌آید زیرا مستلزم درگیری برترین امر در ما، یعنی عقل، است. از بین تمام فعالیت‌ها، تنها تفکر عقلانی است که ما قادر به انجام مدام آن هستیم. همچنین از آن جهت که درک لذت بخش‌ترین فضیلت برای انسان شناخته می‌شود، بسیار مسرت‌بخش نیز است. حتی انسان زمان خلوت با خود هم می‌تواند مشغول فعل تفکر باشد، در حالی که فعالیت اخلاقی همیشه به وجود شخص دیگری وابسته است: من نمی‌توانم سخاوتمند باشم، اگر کسی وجود نداشته باشد که نسبت به آن صفت سخاوتمندی را از خود نشان دهم. علاوه بر خودکفایی، تفکر ارزشمندترین فعالیت نیز است، زیرا هیچ چیز فراتراز خودش از آن برنمی‌خیزد. تفکر خود پاداش خود است، در حالی که در فعالیت‌های عملی ممکن است برخی از نیات دیگر مانند افتخار دخیل باشد. در حالی که فعالیت‌های عملی اغلب با امور سیاسی یا نظامی مرتبط‌‌اند، و اغلب اوقات حس ناآرامی را به انسان القا می‌کنند، تفکر فعالیتی در نهایت فراغت و آسودگی‌ست. تفکر برای ما، نائل شدن به نهایی‌ترین درجه سعادت است – چیزی که در تمام زندگی خود به دنبال آن هستیم.

ارسطو بر اهمیت فضایل اخلاقی تاکید می‌کند، اما سعادت ناشی از چنین فضایل را «ثانویه»۳secondaryمی‌نامد۴۱۱۷۸a-9. چنین فعالیت‌های اخلاقی فضیلت‌آمیزی، شامل درهم‌ تنیده شدن اجزای غیرعقلانی و معقول روح انسانی است. مشخص نیست که ارسطو دقیقا قصد ترسیم چه رابطه‌ای میان سعادت درجه دوم فضایل اخلاقی و سعادت کامل داشته است. البته ک هیچ مدرکی دال بر تاثیرگذاری فضیلت اخلاقی بر عمل تفکر در دست نیست؛ با این حال ارسطو اذعان می‌کند که از آنجا که ما انسان هستیم و در کنار افراد دیگر زندگی می‌کنیم، گاهی اوقات از ما خواسته می‌شود که اخلاقی عمل کنیم۵۱۱۷۸b5-7.

 

سعادت متفکرانه

به نظر واضح است که برای ارسطو خوشبختی کامل تماما نهفته در تفکر است. اما ماهیت تفکر چیست؟

ارسطو در اخلاق نیکوماخوس به طرز ناامیدکننده‌ای گُنگ، دربارۀ چیستی تفکر سخن می‌گوید، بنابراین این مفهوم تا حدودی مبهم باقی‌ مانده است. دلیل این ابهام نیز توصیف‌ناپذیری ماهیت تفکر است. همانطور که ارسطو می‌گوید: «معقول است که کسانی که می‌دانند، زمانه خود را خوشایندتر از کسانی که می‌پرسند، بگذرانند»۶۱۱۷۷a26-27. شاید مقصود ارسطو این باشد که لذت کشف برخی از حقایق، فهمی است که با شناخت آن حقیقت برای اولین بار حاصل می‌شود، و این که چنین فهمی هدفی مطلوب و لذت بخش‌تر از فرآیند تحقیقی است که کشف آن را ممکن ساخته است. در هر صورت، نوع تفکری که ارسطو در ذهن دارد، «درباره اشیاء شریف و الهی» است۷۱۱۷۷a-15. بنابراین اندیشیدن به حقیقت ابدی، شامل غرق شدن در ساحت امر الهی است. در واقع این موضوع از استدلال قاطع ارسطو مبنی بر اینکه خوشبختی تفکر است آشکار می‌شود – که از بین تمام فعالیت‌های انسانی، تفکر شبیه ترین فعالیت به فعالیت خداست۸۱۱۷۸b21-23.

برخی از خوانندگان ارسطو به یک تناقض آشکار در این پاره پی‌ برده‌اند. از یک سو، ارسطو می‌گوید که زندگی متفکرانه برای ما «بیش از حد والا» است۹۱۱۷۷. از طرفی دیگر، او به ما می‌گوید که سعادت نهایی، انسانی‌ترین فعالیت ممکن برای ماست۱۰۱۱۷۸a-6. بنابراین به نظر می‌رسد میان این دو گزاره که عقل الهی‌ترین جنبه انسان و در عین‌ حال انسانی ترین امر برای او‌ست، تناقضی عمیق وجود دارد. اما ظرافتی در استدلال ارسطو نهفته است که نباید از چشمان خوانندگان پنهان بماند. همانطور که برای حیوانات غیرانسان، غریزه (بخشی که آن‌ها را به ارضای نیازهای بدن سوق می‌دهد) ممکن است به عنوان «چیزی انسانی» شناخته شود، اما در واقع امری است که حیوانی‌ترین جزء غیرانسان‌ها را شامل می‌شود. بنابراین عقل انسان تا آنجا که متعلق به موجودات الهی است، ممکن است به عنوان «چیزی الهی» شناخته شود، اما در واقع بخشی مستور در اذهان ما است. امری که در ما وجود دارد و با ما نسبت برقرار کرده است با صفت «انسانی» آشناست. علاوه بر این‌ها عنصر عقل و فعل مربوط به آن یعنی تعقل، ما را از سایر موجودات متمایز می‌کند. بنابراین معتقد است که هر یک از ما باید تلاش کنیم تا مطابق برترین عنصر خود زندگی کرده و خود را نه با ماهیت پیچیده انسانی، بلکه با عقل خود شناسایی کنیم: «ما باید تا جایی که می توانیم خود را جاودانه کنیم و هر کاری انجام دهیم تا مطابق با عالی ترین چیز در خود زندگی کنیم»۱۱۱۱۷۷b33-34.

 

سعادت ارسطویی افلاطونی

ارسطو از بسیاری جهات افلاطونی بود. برای مثال، او مانند استادش به وجود صور اعتقاد داشت؛ اما برخلاف افلاطون وجود ابدی مستقل از ماده‌ی آن‌ها را منکر بود.

شرح ارسطو از مفهوم سعادت در کتاب دهم اخلاق نیکوماخوس نیز مشابه آنچه در برخی از گفتگوهای افلاطون می‌یابیم است. در توصیه ارسطو مبنی بر اینکه ما باید همانند موجودات جاودان عمل کنیم، هیچکدام از عبارات و مفاهیم افلاطون در رساله تئتئوس به‌کار برده نشده است؛ اما این دو گزارش شباهتی با یکدیگر دارند که قابل نادیده گرفتن نیست:

«از این رو باید بکوشیم تا هر چه زودتر از اینجا بدان عالم بگریزیم و راه رسیدن به آن عالم این است که تا آنجا که برای آدمی میسر است همانند خدایان شویم و همانند خدایان هنگامی توانیم شد که از روی دانش از عدالت پیروی کنیم.»۱۲ثئای‌تتوس ۱۷۶، محمد حسن لطفی

همچنین افلاطون در رساله تیمائوس استدلال می‌کند که ما باید خود را در پرتوی نور اصل الهی در سرمان – همان عقل – بشناسیم و از آن نیروی الهی حفاظت کنیم. مراقبت از عقل مستلزم تغذیه آن با چیزی است که طبیعتا همانند آن است. این امر به ما این امکان را می‌دهد که تا آنجایی که برای انسان‌ها ممکن است در امور الهی و جاودانه سهیم باشیم۱۳Timaeus 90a-d. بنابراین، هدف زندگی، هم برای افلاطون و هم برای ارسطو، به یک معنا فرار از این جهان با جدا شدن از دغدغه‌های زمینی و وقف توجه خود به مطالعه آسمان‌ها و حقایق ابدی است. این امر به ما امکان «شبیه خدا شدن» را می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که فرد از سایر فعالیت‌های زندگی خود به کلی غافل شود. روشن است که در نظر ارسطو تفکر، مانند «شبیه خدا شدن» افلاطون، چیزی بیش از تقلید کم رنگ از تفکر خدا نیست، و از آنجا که ما انسان هستیم، گاهی از ما خواسته می‌شود که مطابق قواعد اخلاقی عمل کنیم. اما به طور کلی معنای استدلال‌های ارسطو افلاطون این است که اساسا زندگی شما در جهت تفکر جریان دارد و یا باید داشته باشد.

به‌وسیله این امر می‌توانیم تا جایی که برای بشر ممکن است به امور جاودانه و الهی نزدیک شده و با آن آمیخته شویم و «همچنین در سعادت، در حالی که الوهیت ما – روح یا دایمون۱۴daimôn – به خوبی سازمان یافته شده است.»۱۵Timaeus 90a-d

توافق ارسطو و افلاطون در باب اینکه هرکدام زندگی بر اساس عقل را سعادت واقعی (eudaimonia) می‌دانستند، با ریشه‌شناسی لغات تقویت می‌شود. عقل هر انسانی دیمون شخصی یا روح الهی اوست و افزودن پیشوند eu- به معنی «خوب» به دیمون، لغت eudaimonia را می‌سازد؛ لغت eudaimonia به این معنی است که شما باید محتویای تفکر عقلی خود را در حالتی منظم و سازمان یافته قرار دهید تا به مفهوم سعادت نائل شوید.

در بسیاری از ما میلی جهت پذیرش ایده ترسیم شده توسط ارسطو، از مفهوم سعادت نیست – تصویری که بر طبق آن معنای واقعی نیک زیستن تعمق در حقایق ابدی و در نهایت وحدت با امر الهی است. با این حال، افکار ارسطو در مورد اخلاق و طبیعت انسانی تأثیر بسیار زیادی در تاریخ تفکر بشر داشته است. برای مثال فلسفه‌های اولیه مسیحیت متاثر از ایدۀ برتری زندگی متفکرانه بنا شده‌اند. شاید زمانی که به دور از دغدغه‌های انسانی، به فعل متعالی تفکر مشغول هستیم؛ تسلی نهفته در آن را دریابیم. در این لحظات ممکن است قدمی به ایدۀ ارسطو در باب نیک زیستن، نزدیک شویم.

#ارسطو #افلاطون #فلسفه_و_زندگی

About Author

بازگشت به لیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *