نظریه ادبی

از رمانتیسم تا آرمان چپ

از رمانتیسم تا آرمان چپ

از رمانتیسم تا آرمان چپ

ترجمه‌ی شعرهای چپ‌گرای جهان چه تأثیری بر روند شعر اعتراضی در ایران داشته است؟

علیرضا بهنام

شعر را مهم‌ترین هنر ایرانی به شمار می‌آورند؛ هنری که عصاره‌ی معرفت انسان ایرانی را در خود جمع کرده و از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌دهد. پس منطقی است اگر برای درک چگونگیِ تحول اندیشه‌ی ایرانی و سیر ورود اندیشه‌های جدید در این عرصه، در سیرِ تحول شعر فارسی درنگ کنیم. پیش از این، در مقاله‌ای که درباره‌ی تجدد در ادبیات فارسی نوشتم، اشاره کرده‌ام که چگونه ظهور ترجمه‌های نسل اول دارالفنون منجر به پیدایی ادبیات مدرن عصر مشروطه شد و چطور ترجمه‌های نسل پس از کودتای ۳۲ بنیان‌های مدرنیسمِ متأخر را در ادبیات ما استوار کرد. این هم‌زمانیِ ترجمه با تغییر موقعیت نگاه انسان ایرانی موضوعی است که باید بیشتر به آن پرداخت. آنچه در ادامه می‌خوانید تنها می‌تواند فتح بابی برای بررسی این تأثیرپذیری در راهی باشد که ادبیات ما در پیش گرفت و چهره شعر فارسی را برای همیشه دگرگون ساخت.

مطالعات تاریخی نشان می‌دهند که در نیمه دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه ترجمه به بخش غیرقابل چشم‌پوشی نشریات ادواری تبدیل شده بود. تا پیش از آن، بنا به گفته پژوهشگران، قاآنی از میان معاصران خود، اولین کسی بود که با زبان‌های اروپایی (به‌‌ویژه فرانسه ـ با ترجمه‌ی کتابی درباره گیاه‌شناسی ـ و نیز اندکی زبان انگلیسی) آشنایی داشت. اما این تعامل اندک با غرب ـ که عمدتاً سمت‌و‌سویی کاربردی داشت ـ بر سبک این شاعر که شاید بهترین نماینده ذوق ادبی نیمه اول سده دوازدهم شمسی بود، تأثیر چندانی نداشت۱ریپکا و دیگران صفحه ۴۶۷. اولین نمونه تأثیرپذیری یک شاعر ایرانی از ادبیات ترجمه را می‌توان در تکمله وصال شیرازی بر منظومه فرهاد و شیرین وحشی بافقی مشاهده کرد. در این شعر که با انحرافی آشکار از سنّت منظومه‌های غنایی پیشینیان به شخصی‌سازی عواطف و احساسات افراد و نشان‌دادن رابطه عشق با درون فرد پرداخته است به گفته پژوهشگران ردپای ادبیات رمانتیک فرانسوی دیده می‌شود۲ریپکا و دیگران صفحه ۴۶۹که از طریق ترجمه‌های دارالفنون به ایران راه یافته بود و کمابیش در حاشیه نشریات ادواری آن روز به طبع می‌رسید. به عنوان نمونه‌ای از این شعر می‌توان به این قطعه اشاره کرد که یادآور بخش‌هایی از شعرهای ویکتور هوگو است:

چو جوش باده هوش از دل ربودش

که چندان گشت آشوبی که بودش

جنون کش با خرد گرگ آشتی بود

چو فرصت یافت بر وی دست بگشود

که بیرون شو ز سر کاین خانه‌ی ماست

نیاید صحبت عقل و جنون راست

خرد عشق و جنون را دید همدست

از آن هنگامه رخت خویش بر بست

ادب را رفت گستاخی به سر نیز

که گستاخی‌ست جا ننگ است برخیز

حجاب این کشمکش چون دید شد راست

به او کس تا نگوید خیز برخاست

خرد با پیشکاران تا برون راند

جنون با دستیاران در درون ماند

حجاب عقل رفت و جای آن بود

حجاب عشق بر جا همچنان بود

حجاب عشق اگر از پیش خیزد

به مردی کاب مردان را بریزد

چه غم گر عشق داور پرده رو نیست

که خورشید است و چشم بد بر او نیست

ولی عشقی که نبود پرده‌اش پیش

زیان بیند هم از چشم بد خویش

که عاشق چون نظر پرورده نبود

همان بهتر که او بی‌پرده نبود۳تکمله وصال شیرازی بر شیرین و فرهاد وحشی بافقی.

اگرچه این ادعا به لحاظ سبک‌شناسی قابل اثبات است اما یافتن منبع اصلی تأثیرپذیری وصال در این شعر نیازمند تحقیق بیشتری است که به دلیل در دسترس نبودن همه منابع آن دوران برای نگارنده میسّر نشد.

بااین‌همه هرچه به انقلاب مشروطه نزدیک‌تر می‌شویم با اطمینان بیشتری می‌توان از اثرپذیری شعر فارسی از ادبیات ترجمه سخن گفت. نفوذ ترجمه‌های روسی از طریق قفقاز در کنار تأثیر نشریاتی چون تربیت که در سال‌های پایانی سلطنت ناصرالدین‌شاه منتشر می‌شد و به میزان قابل توجهی از ترجمه‌های محصلان دارالفنون و اشراف بازگشته از فرانسه بهره‌مند بود به پیدایی نسلی نوین از گویندگان انجامید که بیش از پیش در برابر تأثیر ادبیات جهان از خود انعطاف نشان می‌دادند به گونه‌ای که تاثیر مستقیم ادبیات روسی و فرانسوی در دو گرایش عمده روشنفکری آن دوران به وضوح دیده می‌شد. یک سو میرزا عبدالرحیم طالبوف قرار داشت که تحت‌تأثیر افکار ترقی‌خواهانه روس به نو شدن در بستر بازخوانی سنت گرایش داشت و از دیگر سو صنیع الدوله و ذکاءالملک فروغی قرار داشتند که تحت‌تأثیر تعلیمات دارالفنون مبلغ ادبیات رمانتیک فرانسوی به شمار می‌آمدند. با مساعی گروه اخیر در سپیده دم انقلاب مشروطه نام شاعرانی چون لامارتین، هانری دو ماسه، لافونتن و.. برای درس‌خوانده‌هایِ ایرانی چنان آشنا بود که شاعران آن عصر به پیروی از قدما ابیاتی از این اشعار را به رسم استقبال یا تضمین به شعر خویش راه می‌دادند. این اتفاق را در شعر ایرج میرزا و ملک‌اشعرای بهار به کرات می‌شد دید تا جایی که یکی از مشهورترین قطعه‌های ایرج که بعدها به دلیل وجه پندآموزش به کتاب‌های درسی نیز راه یافت یعنی شعر «قلب مادر» در واقع چیزی جز بازسرایی یکی از اشعار ژان دو لافنتن شاعر نامدار فرانسوی نبود!

داد معشوقه به عاشق پیغام

که کند مادر تو با من جنگ

هر کجا بیندم از دور کند

چهره پُرچین و جبین پر آژَنگ

با نگاه غضب آلود زند

بر دل نازک من تیر خَدَنگ

از در خانه مرا طرد کند

همچو سنگ از دهن قَلماسنگ

مادر سنگ دلت تا زنده‌ست

شهد در کام من و توست شَرَنگ

نشوم یک‌دل و یک‌رنگ تو را

تا نسازی دل او از خون رنگ

گر تو خواهی به وصالم برسی

باید این ساعت و بی‌خوف و دِرَنگ

رَوی و سینهٔ تنگش بدری

دل برون آری از آن سینۀ تنگ

گرم و خونین به مَنَش باز آری

تا برد ز آینه قلبم زنگ

عاشق بی‌خرد ناهنجار

نه بل آن فاسق بی‌عصمت و نَنگ

حرمت مادری از یاد ببرد

خیره از باده و دیوانه ز بَنگ

رفت و مادر را افکند به خاک

سینه بدرید و دل آورد به چَنگ…۴قطعه ۶۵ از قطعات ایرج میرزا

همین حکایت لافونتن را ملک‌الشعرای بهار و بعدتر پروین اعتصامی نیز بازسرایی کرده‌اند که البته این بازسرایی‌ها نتوانست به اندازه شعر ایرج میرزا نزد خواننده‌ی فارسی زبان به شهرت برسد. البته در این قضیه که تأثیرپذیری ایرج از لافونتن مستقیم بوده را، می‌شود تشکیک کرد، چون نگارنده در هیچ‌یک از نشریات دوره مشروطه ردپایی از ترجمه این حکایت لافونتن نیافته است، اما نمایشنامه منظومی که شیلر، شاعر آلمانی، بر مبنای این حکایت تصنیف کرده، با عنوان «خدعه عشق»، از نخستین ترجمه‌های ادبیات آلمانی است که توسط یوسف اعتصام الملک، پدر پروین اعتصامی، به‌فارسی برگردانده شد و در سال‌هایِ نزدیک به انقلاب مشروطه به طبع رسید و محتمل است که منبع اقتباس ایرج همین نمایشنامه باشد. این فرض از آنجا محتمل به نظر می‌رسد که در میان آثار ایرج اقتباس و بازسرایی آثارِ شیلر به تواتر یافت می‌شود و از آن جمله می‌توان به مثنوی «شاه و جام» ایرج میرزا اشاره کرد که با اقتباس مستقیم از شعر «غواص» شیلر به‌نگارش درآمده است۵عبداللهی صفحه ۵۹.  تأثیرپذیری ایرج از ترجمه به اندازه‌ای است که پاره‌ای از پژوهشگران چون محمد جعفر محجوب اشعار او را به دو دوره قدمایی و متأثر از ترجمه، تقسیم‌بندی می‌کنند۶محجوب صفحه ۳۲ و شعرهای مشهور بعد از انقلاب مشروطه او را متأثر از ترجمه می‌دانند. تأثیرپذیری شاعران از ترجمه در دوران پسامشروطه در نهایت به انقلاب شعری نیما یوشیج منجر شد که بنا به گفته یحیی آرین پور تحت‌تأثیر لامارتین و آلفرد دو موسه اولین قطعه نوین خویش یعنی “افسانه” را منتشر کرد۷آرین پور صفحه ۴۷۱. در واقع شعر پسامشروطه ایران تا مقطع کودتای سال ۳۲ در سیطره‌ی دو فراروایت اصلیِ رمانتیسم فرانسوی و ناسیونالیسم است که ادامه‌ای بر دو گرایش پیش گفته در سپهر اندیشه ایران به شمار می‌روند.

 

چپ‌ها، بلشوییک‌ها و سوررئالیست‌ها

بااین‌حال گرایشی نیز در این مقطع متأثر از تحولات همسایه شمالی و پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه رقم خورد که به شکل حاشیه‌ای در ادبیات عصر تجدد حضور داشت اما هنوز چندان جدی تلقی نمی‌شد. اما رفته‌رفته با جدی شدن این اندیشه در سپهر سیاسی ایران ، شاعران نیز از رمانتیسیسم فردی به سوی رمانتیسیسم اجتماعی سوق پیدا کردند۸حسینی صفحه ۱۸۹، به گونه‌ای که در دومین نهضت ترجمه که اندکی پس از کودتای ۳۲ و در جو سرخوردگی پس از سرکوب آرمان گرایان ملی و توده‌ای رقم خورد بیشترین تاثیرپذیری متعلق به ادبیات چپ بود که هم در گونه حزبی و رئالیسم سوسیالیستی‌اش و هم در گونه غیر حزبی و اروپایی میان روشنفکران آن عصر محبوبیت یافته و الهام‌بخش افکار و آثار شاعران شده بود. از نمونه‌هایی مانند محمدعلی جواهری (رواهیچ) و تقی رفعت که تحت‌تأثیر مستقیم ادبیات بلشویکی بودند و به تلاش‌های شکست‌خورده هم‌عصر نیما برای نوکردن قالب شعر شهرت یافتند، بگذریم، باید به تأثیرپذیری تندرکیا از سورئالیست‌های فرانسوی اشاره کنیم که خود از ارکان اندیشه چپ اروپایی به شمار می‌آمدند. در سویه ایدئولوژیک نیز احسان طبری که البته امروز کمتر کسی از او با عنوان شاعر و منتقد ادبی یاد می‌کند، با اشعاری که نعل‌به‌نعل مطابق دستورالعمل رئالیسم سوسیالیستی نوشته می‌شد، جلب نظر می‌کند.

 

ارتش رهایی‌بخشِ شعر

همه این اتفاق‌ها در دهه ۲۰ و پس از اشغال ایران توسط متفقین، زمینه را برای پذیرفتن تغییر در دنیا فراهم کرده بود. تا پیش از شکست نازی‌ها در جنگ دوم جهانی صف‌بندی معرفتی در دنیا میان دو بلوک سیاسی روز یعنی بلوک فاشیسم از یک سو و اردوگاه مشترک دموکراسی و سوسیالیسم رقم خورده بود و از همین رو گرایش‌های سوسیالیستی در ادبیات ذیل جنبش‌های رهایی‌بخش و آزادی‌خواه طبقه‌بندی می‌شدند، اما در دهه ۳۰ و با آغاز جنگ سرد در غیاب اندیشه شکست‌خورده‌ی فاشیسم، دوگانه‌ی دموکراسی و کمونیسم جای آن را گرفت. واقعیتی که در شعرِ در حال شکل‌گیری طراز نوین، اثر خویش را گذاشت، و به پیدایی جریان جهانیِ ادبیات چپ یا آن‌گونه که در نوشته‌های گویندگانش نامیده می‌شد، «ادبیات مترقی»، منجر شد۹مسکوب صفحه ۵۵۶. فضای باز سیاسی و اجتماعی در دهه ۲۰ امکانی پدید آورد تا این دو گرایش در مباحث داغ مطبوعاتی صیقل بخورند و زمینه برای پیدایی عصر شاملو در شعر فارسی آماده شود.

 

شاملو و شعر متعهد غرب

در میان شاعران دهه ۲۰ و ۳۰ کمتر شاعری را می‌توان یافت که به اندازه شاملو برای ایجاد تغییر در فرمِ شعر به آزمون و خطا دست زده باشد. اگرچه همچنان این شاعر، عروض نیمایی را رعایت می‌کند، اما در تقطیع دخل و تصرف‌هایی صورت می‌دهد که بعدها مبنای تقطیع معروفِ شعرهایِ او می‌شود. او به جای آنکه به اقتضای وزن در تقطیع نگاه کند و مانند نیما فرم قطعه را با تکرار و شکستن آحاد وزن شکل دهد، به تقطیع دستوری روی می‌آورد و اجزای دستوری جمله را برای تأکید و ایجاد ریتم در قالبی پلکانی زیر هم می‌نویسد. به این ترتیب شکل سالم جمله نوشتاری در نثر فارسی را در شعر حفظ می‌کند و گامی به سمت یگانگی شعر و نثر برمی‌دارد. از سوی دیگر باید دانست که طرح نام ابداعی شاملو برای قالب اقتباسی هایکوست. او که با کارهای لنگستون هیوز۱۰Langston Hughes | زادۀ ‏۱ فوریهٔ ۱۹۰۲ – ۲۲ مهٔ  ۱۹۶۷| شاعرِ امریکایی و پاند۱۱Ezra Weston Loomis Pound | زادۀ ۳۰ اکتبر ۱۸۸۵ – درگذشتۀ ۱ نوامبر ۱۹۷۲ | شاعرِ امریکاییِ ایرلندی‌تبار آشناست و در این زمان چند شعری هم از هر کدام ترجمه کرده است به نظر می‌رسد تحت‌تأثیر روایت امریکاییِ هایکو که الزامات فرمی آن را به کناری نهاده و ساختار تصویری‌اش را به عاریت گرفته، قرار دارد و در این شعر به آن ساختار تصویری نقبی می‌زند. اگرچه نتیجه بیش از آنکه به هایکو شباهت داشته باشد، شبیه به تانکا شده است که شعری روایی‌تر و بلندتر از هایکوست. در نمونه‌های اصلی، هایکوسرایی آمریکایی نوعی اعتراض به مصرف‌گرایی بود که از سوی چهره کانونی جنبش سیاه‌پوستان در شعر آمریکا، یعنی لنگستون هیوز، دنبال می‌شد.

به‌این‌ترتیب می‌شود دید که عناصری از سنت شعر فارسی در شعرِ شاملو با عناصری اقتباسی از شعر روز جهان هم‌زمان شده‌اند. این اخذ و درونی کردن یکی از شگردهای اصلی شاملو برای رسیدن به تجدد در شعر است. در این زمان، به گفته خودش در گفت‌وگو با ناصر حریری، تحت‌تأثیر فریدون رهنما به شعر جهان علاقه‌مند شده است و این کنجکاوی در احوال شاعران بیرون از مرزها او را به سوی تکمیل زبان انگلیسی و فرانسه و خواندن شعرها به زبان اصلی می‌کشاند۱۲ناصر حریری، صفحه ۹. بااین‌همه تسلط او به زبان فارسیِ مردم هم‌عصرش و کنجکاوی در دقایق زبان «کوچه»، مانع از آن می‌شود که شعر جایی بیرون از سنت زبان فارسی قرار بگیرد.

آخرین تجربه شاملو در بحور نیمایی به احضار کلمات شکسته محاوره به دل وزن نیمایی باز می‌گردد که شبانه از مشهورترین نمونه های آن است.

کوچه‌ها باریکن

دکونا

بسته‌س

خونه‌ها تاریکن

تاقا

شیکسته‌س

در اینجا، تأثیرپذیری شاملو از زبان آرگوی سیاهپوستان، در شعرهای دوره «جز» لنگستون هیوز، که خودش به زیبایی ترجمه کرده بود، به کمکش می‌آید تا آخرین خصیصه شعر نیمایی را که فاخرانگی کلمات است بشکند و به ترکیبی در زبان دست پیدا کند که انقلابی در ترانه فارسی نیز ایجاد کرد و آن را از تصنیف‌های دوران قاجار و غزل ترانه‌های سبکِ رهی معیری، به‌سویِ ترانه مدرن دهه پنجاه کشاند.

اوج تأثیرپذیری شاملو از شعرهایِ خارجی را باید در مجموعه مفصل «هوای تازه» جست‌و‌جو کرد، جایی که به گفته بعضی پژوهشگران تاثیر شعر شاعرانی چون آراگون و لورکا و پل الوار در شعرهای او به سهولت قابل مشاهده است۱۳ترنیان و دیگران صفحه ۱۶۹.

ناگفته پیداست که شاملو در این تأثیرپذیری از آنچه شعر متعهد غربی خوانده می‌شود تنها نبوده است، شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آینه» نشان می‌دهد که چگونه شعر ترجمه در دو حیطه‌ی «نحو» و «رتوریک» بر شعر مدرن فارسی پس از کودتا تأثیر گذاشته است. او استدلال می کند که ترجمه اشعار شاعرانی چون نرودا و لورکا بر معماریِ شعر شاعران آن دوران اثرگذار بوده و شاید نتوان این واکنش را در تصویر یا مضمونی خاص از آن دوران، به‌شکل خاص اثبات کرد، اما شباهت‌های نحوی و مضمونی می‌تواند موید این ادعا باشد۱۴کدکنی صفحه ۵۲۷. چه با این سخن او موافق باشیم و چه نباشیم، نمی‌توان از این واقعیت چشم‌پوشی کرد که ایده‌هایِ نوین در شکل‌دهی به فرم و محتوایِ شعر، بی‌شک راه خود را از خلال ترجمه آثار غربی به ادبیات کشور ما گشوده است. ادبیاتی که به قول شاهرخ مسکوب در دهه‌هایِ پس از کودتا همواره راهی در ادامه بیانیه‌ی کنگره نویسندگان در سال ۱۳۲۵ پیموده و ازاین‌رو بیش از هر چیز وام‌دار سنت فکری چپ است.

 

زیبایی‌شناسی انتقادی؛ حقوقی و براهنی

همچنین تأثیر اندیشه چپ بر شعر فارسی به اخد و اقتباس در مضمون و رتوریک محدود نماند، چنان که اندیشه‌هایِ ساختارگرایان روس در شکل دادن به زیبایی‌شناسیِ انتقادی شاعران آن عصر به‌شدت تأثیرگذار بود و این نفوذ را می‌توان در مباحث نظری طرح شده در آن دوران و به‌ویژه در آثار حقوقی و براهنی، به‌وضوح ردیابی کرد. دامنه‌ی این اثربخشی به گونه‌ای بود که هواداران سنت به‌مانند کدکنی را نیز بر آن داشت تا با استناد به همان منابع با گروه نخست به مقابله برخیزند. هر چند که خود کدکنی در مقام شاعر در بخشی از کارنامه خود وامدار مکتب رئالیسمِ سوسیالیستی است و به‌لحاظ مضمونی راه ادبیات سرزمینِ شوراها را دنبال می‌کند.

 

شعر زبان و تفکر چپ

ادامه همین راه بود که دهه‌ها بعد به پیداییِ شعر زبان منجر شد که خود از رویکردی رادیکال نسبت به مصرفی شدن زبان بر می‌آمد و ریشه در تفکر چپ داشت، بدون آنکه به دامِ ایدئولوژی بلشویکی گرفتار آمده باشد. این رویکرد نیز نتیجه‌ی مستقیم تماس با ادبیاتِ جهانی بود که از رهگذر موج سوم ترجمه در اوایل دهه هفتاد شکل گرفت و تا به امروز ادامه دارد.

در باب تصویر اصلی:

از راست به چپ: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان

#جهان_و_شعر_چپ #نظریه_شعر

About Author

بازگشت به لیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *