نظریه ادبی

شعرِ فمنیستی به دقیقۀ اکنون

شعرِ فمنیستی به دقیقۀ اکنون

شعرِ فمنیستی به دقیقۀ اکنون

نسبت شعر فمنیستی با رویکردهای چپ‌گرا در عصر حاضر

جولیانا اِسپا۱ Juliana Spahr | جولیانا اِسپا – متولد ۱۹۶۶ | شاعر و منتقدِ اهل ایالات متحدۀ امریکا

مترجم: امیرعلی مالکی

یکی از تفاوت‌های شعر نسبت به رمان، این است که کمتر کسی برای آنکه روزی با انتشار کتابِ شعر، ثروت‌مند شود، دست به تالیف می‌زند. این امر، برایِ مدتی طولانی‌، همواره صادق بوده است. بااین‌حال، برخی اشکالِ به‌خصوصِ شعرنویسی، تنها به این دلیل وجود دارند که اشخاصِ ثروتمند و دولت‌ها، مایلند برای ایجاد و انتشار آن، به‌ دلایلی غیر از تحصیل سودِ مالی، سرمایه‌گذاری کنند. هرچند این سکه رویی دیگر نیز دارد؛ بسیاری از شعرا، به ‌لطفِ وجود مردمِ خود، حتی اگر حمایتی از سَمتِ حاکمیت دریافت نکنند، همواره صدایی برای بیانِ خویش، می‌یابند. شعرِ هر جامعه، از خاکِ شرایطِ ویژۀ آن، جان می‌گیرد. برخی اوقات، شعرِ هر سرزمین، به‌شدت با جنبش‌هایِ اجتماعی گِره‌ خورده و از ‌سوی ‌دیگر، ممکن است تمایلاتِ زیبایی‌شناختیِ مشترکی، پدیدآوردندۀ ذوق نویسندگان آن باشد. بااین‌اوصاف، چه شعر متصل به گروهی خاص باشد و چه نه، در موقعیتی که بذرِ اعتراض در واژگان آن کِشت می‌شود، با وجود تنوع، به ‌شکلی استثنایی، همراه با احساسِ همبستگی، نیاز به آزادی را، فریاد می‌زند. در برخی لحظات، احساس می‌شود بیانِ «من آزادی می‌خواهم»، تا سخن از «باید آزاد باشم»، همچنان نیاز به هجی کردنی پیوسته، تا عملی شدن، دارد. در همین حال، دقایقی پدیدار می‌شود که عطشِ آزادی را افزایش می‌دهد و شعر را، از متنِ اجتماع خویش، برای اعتراض بر علیه دولتِ خود، بنا بر زبانی‌شدنِ هرچه بیشتر واژگان واخواهی، مسلح می‌کند.

بودن در متنِ اعتراض، همانطور که برای هر شخص، متکی بر زوایایِ به‌خصوصی از زیستِ او درون‌ماندگار می‌شود، می‌تواند از تجربیاتِ اجتماعیِ عمومیت‌یافته‌تری، به‌ مانند آنچه شعرِ فمنیستی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی انجام داد، نشأت بگیرد. شعرِ «روزی از نیمه‌هایِ زمستانِ»۲Midwinter day | 1989 – New Directions برنادت مایر۳Bernadette Mayer | زادۀ ۱۲ مه ۱۹۴۵ – درگذشتۀ نوامبر ۲۰۲۲ | شاعرِ امریکایی، داستانِ اعترافاتِ روزمرۀ زنی است که حینِ انجام کارهایِ خانه، موقعیتِ خود در جهانِ خویش را، شرح می‌دهد. این شعر بیشتر از آنکه غزل باشد، دایره‌المعارفی از تدبیر منزل است و چون آینه‌ای از جهانِ یک‌نواختِ زنان آن روزگار، پرده ‌بر می‌دارد. زنِ داستان ما، به ‌جای آنکه سکوت کند، به‌ شکلی محاوره‌ای، نه با زبانی ادبی، بلندبلند، با خود صحبت می‌کند. همچنین در «هبوط آلت»۴The Descent of Alette | 1996 – Penguin Books، نوشتۀ آلیس نتلی۵Alice Notley | زادۀ ۸ نوامبر ۱۹۴۵ | شاعرِ امریکایی ، که از مهم‌ترین اشعار فمنیستی آن روزگار است، قهرمانِ زن، برای مبارزه با یک ظالم، به جهانِ اموات سفر می‌کند. به‌ این‌ ترتیب، شعرِ نتلی، داستانِ فمینیستی را روایت می‌کند که قصدِ بازنویسیِ روایت‌هایِ حماسی، از زاویۀ دید خود دارد. در حالی ‌که این اشعار از نظامِ خاصِ زبانی، که نمایندۀ گروهِ کوچکی است، برای بیان روزمرگی‌هایِ خویش بهره می‌جویند، برای فمنیست‌هایِ موج سوم، خلافِ نسل پیشین خود، این شیوه اولویت ندارد. زبانِ این نسل پیچیده‌تر، چندجانبه‌تر و کم‌تر شعاری است و بیشتر بر نظریۀ «دردِ زایمان»۶Reproductive labor | این دیدگاه به فعالیت‌هایِ بانوان در خانه، به‌مانند کارهایِ مراقبتی و نظافت، بدون دریافت مُزد، اشاره دارد. نظریۀ «درد زایمان» در ایدۀ مرکزی خود، از سرمایه‌داریِ پنهانی سخن می‌گوید که در خانۀ هر خانواده، زنان را در خود، برای زادآوری و نگه‌داری از کالای تولید شده، محبوس می‌کند.تکیه می‌کند. این نوعِ نگاه، بدون شک از دلِ سیرِ تاریخی خودِ فمنیسم برخاسته است، چراکه امروزه‌روز، مسائلِ مربوط به حقوق زنان، خلاف گذشته که تبادلاتِ اجتماعی میانِ ملل مختلف محدودتر بود، جهان‌شمول‌تر شده و در تمامیِ جوامع، نقاطِ مشترک خود را پیدا می‌کند. پس، دیگر نظامِ شاعریِ یک‌نواخت، نمی‌تواند ارضاکنندۀ واژگانِ اعتراض زنان، در بیانِ صحیحِ خواسته‌های آنان، باشد.

فهرستی که ارائه دادم، طبیعتاً مبنی بر سلیقه شخصی است و حتی شاید در شرایطی دیگر، تغییر کند. اما به نظر من، در این ایام، درحالی که در ایالات متحده، بسیاری از اشعار ادعایِ فمنیستی دارند، پیشینۀای غنی از مبارزۀ زنان برای حقوق اولیۀ خود را پشت ‌سر گذشته‌اند و اغلب به‌ شیوه‌ای احتمالاً خالصانه به قلم زنانی سروده می‌شوند که تجربیاتِ خود از شناختِ واقعیتِ هستیِ خویش را به ‌اشتراک می‌گذارند؛ شعری که حقیقتاً فمنیستی باشد، وجود ندارد. بدون شک «شوخیِ تجاوز جنسی»۷Rape Joke از پاتریشیا لاک‌وود۸Patricia Lockwood | زادۀ ۲۷ آپریلِ ۱۹۸۲ | شاعرِ امریکایی، ذیلِ این نظامِ شبه‌ فمنیسیتی قرار می‌گیرد. به موازات، شکل‌گیریِ جنبش #می_تو۹MeToo | یک جنبش و هشتگِ اینترنتی بود که در رسانه‌های اجتماعی، مورخ اکتبر ۲۰۱۷، گسترش پیدا کرد و بارها به اشتراک گذاشته شد. این هشتگ برای نشان دادن شیوع گستردهٔ تجاوز و آزار جنسی، به‌ویژه در محیط کار و محکوم کردن آن، مورد استفاده قرار گرفت.، خوب یا بد، مهم‌ترین بروز و ظهور فمنیسم در سدۀ بیست‌ویک میلادی است و حتی پیش‌تر از آن نیز، نوعی نگاهِ ملایم به مفهومِ تعرض جنسی، در شعرِ «تجاوز»۱۰Rape | Diving into the Wreck: Poems 1971-1972 از آدرین ریچ۱۱Adrienne Rich | زادۀ ۱۶ مه ۱۹۲۹ – درگذشتۀ ۲۷ مارس ۲۰۱۲ | شاعرِ امریکایی، احساس می‌شود. چنین است که شاید شخصی آن را «شوخیِ تجاوز جنسی» بخواند، نه صرفاً «تجاوز جنسی». با وجود محبوبیت این شعر، بازهم نمی‌توان نوشتۀ لاک‌وود را نمایندۀ خوبی برای دفاع از حقوق زنان دانست، همان‌طور که دیگر نمی‌توان فمنیسمِ پراکنده و خالی از قوۀ شاعری را خطابه‌ای درخور برای بیانِ نیازهایِ حقیقی بانوان، یافت.

مشخص نیست که جایگاه شعرِ فمنیستی در جامعۀ معاصرِ امریکا کجاست، با این‌ حال نمی‌توان این سبکِ بیانی را تماماً ناپسند دانست. برخی فعالیت‌هایِ اخیر نویسندگان ترنس، به ‌طرزی تحریک‌آمیز، فلسفۀ موج دوم و سوم که قصد در تقلیل مفهوم فمنیسم به جایگاه جنسیت را داشت، به ‌چالش کشیده‌ است. البته، من به ‌هیچ ‌عنوان قصد ندارم این کنش‌هایِ شاعرانه را با برچسب قاطعانۀ فمنیسم محدود کنم، به‌خصوص که بسیاری از این شعرا با آنچه در موج دومِ این گروه رخ داد، شدیداً مخالف هستند. در نتیجه، فمنیست‌ها در این روزگار، چیزهایِ زیادی برای آموختن، چون اثرِ «به‌ جایِ راحل‌ها»یِ۱۲In Lieu of Solutionsویولت اسپرلوک۱۳Violet Spurlockرا، که به شعارهایِ سادۀ آنان بی‌اعتناست و از پیچیدگی‌هایِ زنانگی سخن می‌گوید، نادیده می‌گیرند، چراکه او می‌نویسد: «چیزی که طبیعی نیست، تقلیل جامعه به مُشتی خزعبل هورمونی و جنسی است».

در باب تصویر اصلی:

بخشی از مجموعۀ «مرثیه»۱۴Threnody | این مجموعه (نام نقاشیِ حاضر: Threnody II) بر خلافِ دیگر آثار گولِب، که مملو از صحنه‌هایِ خشونت‌آمیزِ سرکوب‌هایِ سیاسی و آینۀ مقاومتِ صریح مردم برعلیه رژیم‌هایِ دیکتاتوری بود (به تصویر اصلیِ متنِ «شاعرانِ چپ‌گرا و لیبرالیسمِ مقرون‌به‌صرفه» مراجعه کنید)، نمایانگرِ سوگِ و فقدان، در تصویری خنثی و خاموش، در دورانِ پَساسرکوب است. هرچند به نظر می‌رسد که این نقاش، نه‌تنها سوگ را نشانه‌ای برای ناتوان پنداشتن معترضان نمی‌داند، بلکه با تکیه بر ترجمۀ غم به‌عنوان مرحله‌ای برای زبانی‌شدنِ هرچه بیشتر خشم، قصد در نمایان کردنِ اهمیت عزاداری و حُزن برایِ یادآوریِ اهمیت مبارزه و پیوستگی در ایستادگی برعلیه استبداد و ظلم، دارد. – اثرِ لئون گولِب۱۵Leon Golub | زادۀ ۲۳ ژانویۀ ۱۹۲۲ – درگذشتۀ ۸ اوت ۲۰۰۴ | نقاشِ امریکایی

این متن به‌صورت اختصاصی برای نشریۀ پراکسیس و مجلۀ وزن دنیا تنظیم شده است. 

#جهان_و_شعر_چپ #نظریه_شعر #اختصاصی #جولیانا_اسپا #امیرعلی_مالکی

برای مطالعۀ متنِ زبان‌اصلی و دیالکتیک امیرعلی مالکی با جولیانا اِسپا، به لینک‌هایِ زیر مراجعه کنید:

Feminist poetry for now

شاعرانِ چپ‌گرا و لیبرالیسمِ مقرون‌به‌صرفه

 

About Author

بازگشت به لیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *