مسلمانانی که الهامبخشِ اسپینوزا، لاک و دفو بودند
مصطفی آیکول۱Mustafa Akyol – متولدِ ۲۰ فوریۀ ۱۹۷۲ – روزنامهنگار و نویسندۀ اهل ترکیه – آیکول یکی از مشاواران و نویسندگان بخش بینالمللی نیویورک تایمز از سال ۲۰۱۳ تا به امروز بوده است.
مترجم: علیرضا کاشی زاده
در این عصرِ تشویش، خشم و رقابت میان غرب و جهان اسلام، بسیاری از داستانهای تأثیرگذار از تبادلهای فکریِ بین این دو فرهنگ، غالباً به فراموش سپرده شدهاند.
یک مثال قابلِ توجه در این حوزه، شامل ادبیات میشود. میلیونها مسیحی، یهودی و مسلمان در سراسر جهان داستان مشهورِ مردی تنها و سرگردان در جزیرهای دورافتاده، به نامِ «رابینسون کروزو»۲Robinson Crusoe – منتشر شده در سال ۱۷۱۹ را، مطالعه کردهاند. این کتاب اثر دانیل دفو۳۱۶۶۰–۱۷۳۱، رسالهنویس، فعال سیاسی و رماننویسیِ قرن هجدمی اهل بریتانیا است که پس از انتشار، لقبِ «پدر رمان انگلیسی» را برای خالقِ خود به ارمغان آورد.
تنها اندکی میدانند که در سال ۱۷۰۸، ۱۱ سال قبل از اینکه دفو رمان اعجابانگیز خود را بنویسد، سایمن اُکلی۴زادۀ ۱۶۷۸ – درگذشتۀ ۱۷۲۰، محققِ خاورشناسِ دانشگاه کمبریج، رمان عربی قرن دوازدهمی «حیِّ بن یقظان»۵رسالۀ «حیِّ بن یقظان» کتابی کمحجم است که به زبانِ ادبیات عرب، توسط ابن طفیل در قرن ۱۲ میلادی نگاشتهاست. یا «زندۀ بیدار»، نوشتۀ ابوبکر محمد ابن طفیل۶أبو بکر محمد بن عبد الملک بن محمد بن طفیل القیسی الأندلسی – ۱۱۰۵–۱۱۸۵م – نویسنده و وزیرِ عربِ اهل اَندَلُس بود.، دانشمند اَندَلُسی را ترجمه و منتشر کرد. دربارۀ تأثیر رمان ابن طفیل بر «رابینسون کروزو» از دفو، مارتین وینرایت، سردبیر سابق گاردین، نوشت: «ردّپایِ ابن طفیل بر این اثر کلاسیکِ بزرگ، کاملاً واضح است.»
رمان ابن طفیل داستان حیِّ، پسری را روایت میکند که بهتنهایی در جزیرهای متروک بههمراه حیوانات بزرگ میشود. همزمان با بزرگ شدن، حیِّ از ادراک و عقل خود برای فهم عملکرد جهان طبیعی استفاده میکند. او در سیرِ داستان، قوانین طبیعت را بررسی کرده، حکمتی منطقی را طراحی میکند و نظریههای مربوط به منشأ هستی را بسط و تعمیم میدهد. این شخصیت قصد دارد تا دیدگاهِ اخلاقی بهخصوصی را توسعه دهد: او از روی دلسوزی برای حیوانات، گیاهخوار میشود، و بهخاطرِ مراقبت از گیاهان، دانههای آنها را حفظ میکند.
مدتی بعد حیِّ جزیره را ترک کرده و از یک جامعۀ مذهبی بازدید میکند. او متوجه میشود که آموزههای عقلانی و دینی سازگار و مکمل یکدیگر هستند. بااینوجود او آگاه میگردد که برخی از افراد مذهبی ممکن است گستاخ و حتی ریاکار باشند. او به جزیرۀ خود بازمیگردد، جایی که با اتکاء به مشاهده و استدلال، خدا را یافته و مفاهیم خود از حقیقت و اخلاق را توسعه میدهد.
پیام ابن طفیل روشن و برای زمانۀ خود بسیار جسورانه بود: دین راهی به سوی حقیقت است، اما تنها شیوه نمیتواند باشد. از دید او، انسان توسط عقل، وجدان و وحی الهی از درون متبرک شده و چنین است که مردم میتوانند بدون دین یا با داشتنِ دینی متفاوت، خردمند و عفیف باشند، زیرا وحی الهی، وجدان و عقل، متاسب با شرایطِ هر شخص شکل میگیرد.
ترجمههای «حیِّ بن یقظان» در اروپایِ بهتازگی مدرن شده — توسط ادوارد پوکوک جونیور به لاتین در ۱۶۷۱، توسط جورج کیث به انگلیسی در ۱۶۷۴، توسط سایمن اوکلی به انگلیسی در ۱۷۰۸ — به شکل گستردهای به فروش رسیدند. در میان تحسینکنندگان اثر ابن طفیل، فیلسوفان روشنبینی چون باروخ اسپینوزا، گوتفرید ویلهلم لایبنیتس و جان لاک حضور داشتند که سعی میکردند فهمی از جایگاه برترِ کرامت انسانی، در مسیحیتی که مدتها توسط جنگهای مذهبی و آزار و اذیت فرقهای آسیب دیده بود را، به پیش ببرند.
طرفدارانِ این رمان همچنین شامل یک فرقۀ پروستان نوظهور بودند: کوئیکرها۷کوئِیکِرها – Quakers – به افرادی گفته میشود که بهجهتِ تاریخی متعلق به چندین فرقۀ مسیحی ذیل پروتستانتیسم هستند و رسماً به عنوان جامعهٔ مذهبی دوستان شناخته میشوند. اعضای این جنبشها بهطور کلی در این اعتقاد مشترکند که هر انسانی قادر است «نور درون» را تجربه کند یا «نور خداوند را در همگان» ببیند. برخی کوئیکرها با الهام از آیهای از نامۀ اول پطرس، به «کشیشبودن تمام مؤمنان» اعتقاد دارند.. آقای کیث۸متولدِ ۱۶۳۹ یا ۱۶۳۸ – درگذشتۀ ۲۷ مارس ۱۷۱۶، کشیش برجستۀ کوئیکر، که این رمان را به انگلیسی ترجمه کرده بود، به تبلیغ و شناخته شدنِ آن در محافل روشنفکری اروپا کمک کرد. او این رمان را تحسین میکرد، زیرا ارزشهای مکتب کوئیکرها را، مبنی بر اینکه هر فرد، فارغ از ایمان، جنسیت یا نژاد، دارای «نوری درونی» است که متکی به آن وجود خویش را در جهان منعکس میکند، مورد تأیید قرار میداد. این حکمتِ انسانگرایانه عواقب سیاسی عمیقی داشت و کوئیکرها را در طی چند قرن به پیشگامان کمپینهای انقلابی جهان تبدیل کرد که در تلاش برای لغو بردگی، آزادی زنان و سایر اهداف شایسته بودند.
همچنین بینشهای موجود در اثر ابن طفیل که الهام بخش کوئیکرها بود، در آثار ابو الولید محمد ابن رشد۹زادهٔ ۱۱۲۶ در قرطبه (کوردوبای کنونی)، اندلس (اسپانیا) – درگذشتهٔ ۱۰ دسامبر ۱۱۹۸ در مراکش، که به ابن رشد نیز معروف بوده، کاملا مشخص است. ابن طفیل، که بهعنوانِ وزیر در دربار خلیفه الموحدی در اسپانیای اسلامی خدمت میکرد، به ابن رشد دستور داد تا گزارشهایی در بابِ فلسفۀ یونان باستان بنویسد، که به منبع اصلی اروپا برای کشف دوبارۀ جهان یونان تبدیل شد و در تاریخاندیشۀ غربی احترام زیادی را برای او به ارمغان آورد.
ابن رشد نیز بهمانندِ هر متفکر اسلامی دیگری، سعی کرد تا بینشهای فلسفی خود را با قانون اسلام – شریعت – هماهنگ کند. در مرکز تلاشهای او، رگههایی از تفکر فلسفیِ رمانِ ابن طفیل وجود داشت: دین و عقل هر دو سر چشمههای مستقلی برای خرد بودند. دین قوانین مکتوب خود و عقل قوانین نانوشتۀ خود را داشت: اصول جهانی عدالت، شفقت یا سپاسگزاری.
ابن رشد راهحلِ تضاد میانِ عقل و دین را چنین توضیح میدهد: «قوانین مکتوب دین باید دوباره تفسیر شوند، چراکه در نهایت آنها محدود به زمینه و شرایط خاصی هستند.»
ابن رشد این دیدگاه را در مناظره بر سر جهاد به کار برد و از مسلمانان ستیزهجویِ دوران خود که خواستار جهاد بودند «تا زمانی که هر کسی که با آنها مخالف است را ریشهکَن و نابود کنند»، انتقاد کرد. او متوجه شد که این موضع منعکسکنندۀ «بیاطلاعی آنها از نیت قانونگذار» یا همان نیت خدا است، که از نظر منطقی نمیتوانسته خواهان «خسرانهای بزرگ» و «جنگ» باشد.
او از همین دیدگاه برای انتقاد از تضعیف جایگاه زنان در جامعۀ مسلمانِ قرون وسطی استفاده کرد که از دید او نتیجۀ انکار ظرفیت فکری آنها بود. او تمام تلاش خود را کرد تا در جهتِ پیشبرد دیدگاههای سازگار با حقوق زنان در فقه اسلامی، قانون راستینِ اسلام را با شرایطِ معاصر جامعۀ خویش تطبیق دهد: «زنان باید دارای حِق رد کردن چند همسری باشند، از سویی دیگر باید از جایگاهِ برابری در حق طلاق برخوردار گردند، همچنین از پوشیدن روبنده [برقع] میتوانند خودداری کنند و باید اگر بخواهند، توانِ قاضی شدن را داشته باشند.»
یکی دیگر از مشارکتهای ابن رشد در اروپای مدرن، دعوت به بحث آزاد بود، جایی که اندیشهها، متکی بر آزادی بیان، منطقی سنجیده میشوند و مورد بحث قرار میگیرند. او نوشت: «شما هنگام ارائۀ یک استدلال فلسفی، باید همیشه دیدگاههای مخالفان خود را نیز ذکر کنید، عدم انجام این کار تلویحاً به ضعف گفتمان شما اذعان دارد.» خاخام جاناتان ساکس، متفکری برجسته که سال گذشته او را از دست دادیم۱۰این مقاله در ۵ آوریل ۲۰۲۱ منتشر شده است.، چگونگی استفاده از بینش ابن رشد توسط خاخام یهودا لوو اهل پراگ در قرن هفدهم، جان میلتون و جان استوارت میل را ردیابی و مشخص کرده است.
بااینحال محافظهکارانِ اسپانیای اسلامی از علاقۀ ابن رشد به فلسفه نفرت داشتند و او را پس از نقلقول از فیلسوفی یونانی که از پرستشکنندگان ونوس بود، به الحاد متهم کردند. او در ملاء عام تحقیر، تبعید و به حبس خانگی محکوم شد. همچنین مخالفان ابن رشد، کتابهای او که دربارۀ فلسفه بود را سوزاندند، البته ترجمههای عبری یا لاتین آنها در اروپا باقی ماند، اما بیشتر نسخههای اصلی عربی آنها از بین رفت.
این فقدان، پیامدهای تلخی برای مسلمانان داشت. ارتدکسهای۱۱بهمعنای «صاحبین عقیدۀ درست» – در اینجا منظور نویسنده، دینداران محافظهکار هستند. قدرتمند در جهان اسلام – اگرچه کوته نظری و تعصب در جوامع دیگر نیز گسترش یافته است – همچنان ارزشهای استخراج شده از «قوانین نانوشتۀ» بشریت را انکار میکنند: حقوق بشر، آزادی مذهب و برابری جنسیتی. آنها ترجیح میدهند اطاعت کورکورانه از احکام قدیمی را بدون پرسیدن «چرا و چگونه» و بدون بهکارگیری عقل و وجدان موعظه کنند. چنین است که نتیجۀ این اعمال به یک دینداری مشکل ساز خواهد انجامید که بهجایِ آزادی به اجبار و بهجایِ اخلاقیات به قضاوتِ یکطرفۀ اخلاقی و پند و اندرزِ اجباری به دیگران متکی میشود.
به نظر میآید که راه روبهجلوی جهان اسلام، برای دوری جستن از ساکن ماندن، در آشتی دادن ایمان با عقل نهفته است. قدمی ابتدایی و شایسته که میتواند با بازنگری به رمانِ «حی بن یقظان» و آثار ابن رشد، دوباره جان بگیرد.
در باب تصویر اصلی:
اثرِ عرش رضی الدین۱۲Arsh Raziuddin – منتشر شده در نیویورک تایمز
این متن ترجمهای بود از مقالۀ The Muslims Who Inspired Spinoza, Locke and Defoe به قلم Mustafa Akyol که در سایت nytimes.com منتشر شده است.