فیلسوفان در باب بوسیدن چه میگویند؟
مت کوورتراپ
سپهر مقصودی
«آهنگهایی بیشتر دربارهی ساختمانها و غذا» عنوان آلبومی از گروه راک تاکینگ هدز۱Talking Heads در سال ۱۹۷۸ بود که درباب چیزهایی بود که ستارههای راک معمولاً دربارهشان نمیخوانند. آهنگهای پاپ معمولاً در مورد تغییراتی در موضوع عشق هستند. قطعهای مانند آهنگ ون موریسون۲Van Morrison به نام تمیز کردن پنجرهها۳Cleaning Windows عجیب است.
فیلسوفان نیز بر معرفتشناسی، متافیزیک و مسائل جزئی مانند معنای زندگی تمرکز محدودی دارند. اما گاهیاوقات ذهنهای بزرگ از حوزهی معمول خود دور میشوند و در مورد مسائل دیگر مانند ساختمانها (مارتین هایدگر)۴Martin Heidegger، غذا (هابز)۵هابز، آب گوجهفرنگی (رابرت نوزیک)۶Robert Nozick، و آب و هوا (لوکرتیوس و ارسطو)۷Lucretius and Aristotle مینویسند. این سری از پاراگرافهای کوتاه درباره این موضوعات ناآشنا است. درباره چیزهایی که فیلسوفان نیز درباره آنها مینویسند.
افلاطون در جمهوری خود مینویسد: «هر کسی که در نظر دارد ببوسد، از بوسیده شدن امتناع ورزد». خب، در عصر جنبش منهم۸MeToo دلایل زیادی برای امتناع از بوسیدن وجود دارد. این را برخی از فیلسوفان تشخیص دادند. برای مثال، میلِ امیل قهرمان جوان ژان ژاک روسو۹Jean-Jacques Rousseau برای بوسیدن سوفی متقابل نشد: «او روی میگرداند… او به شدت مقاومت میکرد». (امیل، ۱۷۶۲).
اما انصافاً بیشتر فیلسوفانی که به این موضوع پرداختهاند عمدتاً به بوسیدن بین بزرگسالان رضایتمند علاقه داشتهاند. به عنوان مثال، مارتین هایدگر نامهای عاشقانه نوشت و در آن به معشوق خود اطلاع داد که بوسهها او را تحریک میکنند: «با یک بوسه بر پیشانی پاک تو، افتخار وجود تو را به کار خود میبرم.» (مختصر۱۰Briefe ۱۹۲۵-۱۹۷۵ ص۱۳۵).

«بوسه» اثر فرانچِسکو هایِز
شاید تعجب نکنید که این نامه خطاب به هانا آرنت بود و او نیز احساس شدیدی بر اهمیت عشقبازی داشت. نویسندهی کتاب وضع بشر۱۱The Human Condition گفت: فیلسوفان بزرگ بدون بوسه نمیتوانند فکر کنند. (حداقل طبق فیلم هانا آرنت، او این را گفته است!) بنابراین وقتی نیچه نوشت که زرتشت او، «خواسته بوسیده شود» کاملاً قابل درک بود. (چنین گفت زرتشت۱۲Thus Spake Zarathustra، ۱۸۸۳).
تا اینجا به نظر میرسد که فلسفهی بوسیدن در اختیار فیلسوفان قارهای است. البته همیشه اینطور نیست. چندی پیش فیلسوف دانشگاه ییل۱۳Yale، نیکلاس ولترستورف۱۴Nicholas Wolterstorff، با ناامیدی مقالهای در مورد «چرا فلسفهی هنر نمیتواند بوسیدن را تحمل کند» نوشت.
میتوان در مورد وضعیت بوسهها تأمل کرد و در مورد این جملهی توتولوژیکِ مرلین مونرو که «بوسه یک بوسه است» تأمل کرد. سورن کییرکگارد۱۵Søren Kierkegaard، یکی دیگر از نویسندگان اروپایی در این زمینه، با این موضوع مخالفت کرد. اگزیستانسیالیست دانمارکی در تأثیرگذارترین اثر خود، این یا آن۱۶Either/Or (۱۸۴۳) اعتراف کرد که به نگارش رسالهای کامل در مورد بوسیدن فکر کرده، و در حال کار بر روی یک گونهشناسی است و ادامه داد: «بین اولین بوسه و بقیه بوسهها فرق وجود دارد. آنچه در اینجا منعکس شده است، با آنچه در تقسیمات دیگر ظاهر میشود، قابل قیاس نیست. بهطور کلی، نسبت به صدا، لمس و زمان بیتفاوت است.» (این یا آن ص۴۰۴).
فیلسوفان همیشه نظریهپردازی میکنند. این کار آنهاست. شاعران مستقیماً سر اصل مطلب میروند. شاعر روم باستان اووید۱۷Ovid مثال خوبی بود: «میتوانم با بوسه برای شما آرزوی سلامتی کنم.» (Ex Ponto, IV, ix, 13).
#جستار_فلسفی #جستار_کوتاه_فلسفی #کوتاه_فلسفیدن